بچههاي گردان «يارسول(ص)»
نمازش را نشکست، دستش را شکستند
نمازش را نشکست، دستش را شکستند نویسنده: غلامعلی نسائی فرهان اشاره کرد به دستهاي شعبان. هر دو دستش را چسبيد و کشيد. از آن سوي پنجره، مچ دستها را گرفت. ...
شهید ابوالقاسم کلاگر
کارت عروسی طیبه کلاگر همسر شهید ابوالقاسم کلاگر
کارت عروسی طیبه کلاگر همسر شهید ابوالقاسم کلاگر *نویسنده: غلامعلی نسائی حماسه و مقاومت هوران - طیبه توی طایفه اش، هفت شهید دیده، روی هفت تابوت ناله کرده، هفت بار، ...
شهید محمد مهدی مجیدی
پرنده غواصی که دوازده شهید را شناسائی کرد
پرنده غواصی که دوازده شهید را شناسائی کرد *نویسنده: غلامعلی نسائی گفت: طنین زیارت عاشورا زیر آب پیچیده بود، من به هر شهیدی که دست می زدم، شهید منتظر تماس ...
اروند، سفره ستارههاي سوخته
اروند، سفره ستارههاي سوخته در كربلاي چهار با گردان عليبن ابيطالب(ع)
اروند، سفره ستارههاي سوخته در كربلاي چهار با گردان عليبن ابيطالب(ع) *نویسنده: غلامعلی نسائی توي قايق ما همه بچههاي ميركريم، سبزه مشهد بودند؛ محمدرضا كرمنژاد، محمدرضا دياني، مهدي پهلوان، مرحوم ...
سردار شهید موسی الرضا خراسانی
موسی الرضا در شب یلدای«۴۲»، در روستای قلی آباد گرگان بدنیا آمد
سردار شهید موسی الرضا خراسانی موسی الرضا در شب یلدای«۴۲»، در روستای قلی آباد گرگان بدنیا آمد *نویسنده: غلامعلی نسائی مادر امام گفته مجردین باید ازدواج کنند. دختر یکی از ...
داستان پیرترین مرد جنگ در گذرگاه بهشت
داستان پیرترین مرد جنگ در گذرگاه بهشت *نویسنده: غلامعلی نسائی جوان ها می زنند زیر خنده، می گویند: حاجی جان، این چه حرفیه، انشالله شهید بشی، مگه حضرت ذکریا(ع) هم ...
روحانی شهید سید محمد طاهر طاهری
روحانیت تنها جرم این شهید بود
روحانیت تنها جرم این شهید بود روحانی شهید سید محمد طاهر طاهری *نویسنده: غلامعلی نسائی سید محمد طاهر شهید، زبان عرب را بهتر از عراقی ها مسلط بود، سربازان عراقی ...
شهید بسیجی حسن محمد علیخانی
معاون گردان حضرت «ابوالفضل(ع)». بچههاي سلطانآباد را جمع کرد
معاون گردان حضرت «ابوالفضل(ع)». بچههاي سلطانآباد را جمع کرد *نویسنده: غلامعلی نسائی روایتی ازسوی خدیجه غلامی مادر شهید بسیجی حسن محمد علیخانی - توي عمليات «محرم»، «اصغر» فرمانده بود؛ معاون ...
شهید یحیی عامری
شب رسوائی مرگ/ خاطراتی خواندنی و جذاب شهید یحیی عامری
شب رسوائی مرگ/ خاطراتی خواندنی و جذاب شهید یحیی عامری *نویسنده: غلامعلی نسائی گفتند: شما برويد ما ميآييم. نشستم و گفتم: پشت سرتان را ببينيد، هم سن و سالهاي شما ...
شهید علی اکبر غلامی
شهیدی که برای گرفتن رضایت نامه اعزام به جبهه توی غسالخانه خوابید
شهیدی که برای گرفتن رضایت نامه اعزام به جبهه توی غسالخانه خوابید *نویسنده: غلامعلی نسائی اختصاصی هوران - علی اکبر گیج و گنگ و مضطرب، روی رکلاب دوچرخه، پا می زند ...