کد خبر:5973
پ
۱۴۰۱-۱۳۰۶
شهید محمد مهدی مجیدی

پرنده غواصی که دوازده شهید را شناسائی کرد

پرنده غواصی که دوازده شهید را شناسائی کرد *نویسنده: غلامعلی نسائی  گفت: طنین زیارت عاشورا زیر آب پیچیده بود، من به هر شهیدی که دست می زدم، شهید منتظر تماس با دست های من بود، من اصلا خودم هم نفهمیدم، خود شهدا روی دست های من حرکت می کردند و من را به سمت شما […]

پرنده غواصی که دوازده شهید را شناسائی کرد

*نویسنده: غلامعلی نسائی

 گفت: طنین زیارت عاشورا زیر آب پیچیده بود، من به هر شهیدی که دست می زدم، شهید منتظر تماس با دست های من بود، من اصلا خودم هم نفهمیدم، خود شهدا روی دست های من حرکت می کردند و من را به سمت شما می آوردند.

حماسه و مقاومت هوران – منطقه جفیر به لحاظ موقعیت استراتژیک خاص در شرایط جنگی برای دشمن بعثی از حساسیت بالائی برخوردار بود، به همین علت بعثی های عراقی، منطقه را آب بسته بودند تا جلوی پیشروی نیروهای پیاده بسیجی را بگیرند.

یکی از روزها در همان ایام، یک گروه ۱۲ نفره از بچه های اطلاعات عملیات «لشکر ویژه خط شکن ۲۵ کربلا» برای شناسائی با لباس غواصی و اکسیژن به زیر آب رفته و تا نزدیکی های مقر دشمن جلو رفته، اما معلوم نمی شود، که دیگر چرا هرگز باز نمی گردند، و هیچ کسی ندانست، سرنوشت آنها چگونه شده است.

مدتی که از این ماجرا می گذرد، یک بسیجی به نام « محمد مهدی مجیدی» کله سحر بطور نامحسوس برای شنا به آب می زند، در این هنگام پرنده ائی را می بیند، بعضی از پرندگان به علت وجود پلکهایشان که مانند عینک غواضی عمل می کنند، می توانند در عمق آب بروند، از طرفی چون مجیدی غواص بوده، یک حس غریبی با آن پرنده پیدا می کند، پرنده مجیدی را دنبال خود می کشد، سپس به عمق آب رفته، مجیدی را با خود می برد، پرنده در عمق آب بال بال می زند، محیدی فکر می کند دارد خفه می شود، در صورتی که دیگر خودش هم داشت نفس کم می آورد، کمی که جلوتر می رود، ناگهان شوکه می شود، دوازده شهید با لباس غواصی و اکسیژن، با طنابی به هم بسته شده می بیند.

فوری بالا آمده آنقدر محو شهدا شده که دیگر پرنده را فراموش می کند، به سمت فرماندهی می رود، موضوع را به فرمانده گردان اطلاع می دهد، این موضوع شور حالی خاص به بچه ها می دهد، محمد مهدی از فرمانده گردان اجازه می خواهد که خودش سعادت دیدار با این دوازده شهید را داشته، خودش به تنهائی این دوازده شهید را بیرون بیاورد، از طرفی منطقه زیر آتش دشمن بوده باید تا غروب آفتاب صبر کنند، محمد مهدی ساعت شش غروب لباس غواصی پوشیده و از بچه ها می خواهد که فقط زیارت عاشورا بخوانند، مجیدی را با امواج و نوای عاشورائی در دریاچه همراهی کنند، مجیدی به آب می زند، هر شهیدی را که بیرون می آورد بچه ها با یک «یاحسین شهید» با صلوات و تکبیر از شهید پذیرائی می کنند، شب هنگام شده و مجیدی از فرصت های خاص زیر آب، از نور منور استفاده می کند و همه دوازده شهید را تا ساعت یازده شب بیرون می آورد.

وقتی مجیدی بیرون آمد، بچه ها پرسیدند واقعا تو این همه شهید را چگونه بیرون آوردی؟

 گفت: طنین زیارت عاشورا زیر آب پیچیده بود، من به هر شهیدی که دست می زدم، شهید منتظر تماس با دست های من بود، من اصلا خودم هم نفهمیدم، خود شهدا روی دست های من حرکت می کردند و من را به سمت شما می آوردند.

_ محمد مهدی مجیدی، خود نیز عاقبت در منطقه عملیاتی فاو بتاریخ ۲۴ بهمن ۶۴ به فیض عظیم شهادت دست یافت و به یاران شهید خود ملحق شد.

منبع
تولید محتوا: پایگاه خبری هوران
پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید