کد خبر:8913
جانشین مهمات لشکر25 کربلا / قسمت اول
از چوپانی گله گوسفند تا فرماندهی تسلحیات زیر آتش جنگ
از چوپانی گله گوسفند روستائی تا فرماندهی تسلحیات زیر آتش جنگ *نویسنده: محدثه نسائی میگفت: چوپانی شغل انبیاء خداوند است. بهخاطر این که پسر اول و بزرگ خانواده بود. همهی بار و سختیهای زندگی را با خودش به دوش میکشید. آدم صبور، رنج کشیده و آبدیده شده بود. حماسه و مقاومت هوران – «موسیالرضا خراسانی» […]
امکانات تحصیلی نبود و بچهها را اکابر و مکتبخانه میفرستاند. ما برادرهای کوچکتر بودیم و موسیالرضا از ما بزرگتر بود. ما را دور خودش جمع میکرد و برای ما قصه میگفت و درسهای دینی میداد. رفته بود مکتبخانه قران را یاد گرفته بود و کمی هم سواد داشت. بصورت مقابلهائی قران میخواندیم. ما را نصیحت میکرد. از ما مراقبت میکرد. اگر اشتباهی میکردیم، راه و چاه را به ما نشان میداد. با مهربانی رفتار میکرد تا همه خانواده یاد بگیرند. اخلاق دینی و نیکوئی داشته باشند.
گفت: همه که درگیر زد و خورد هم بودند، من رفتم توی مسجد نماز میخواندم. از بچگی با پدر بزرگم میرفت مسجد. نمازش را سر وقت میخواند. از هشت نه سالگی روزه میگرفت. موسى الرضا پس از سپرى كردن دوران طفوليت، در كنار پدر و مادر ما به كشاورزى مىپرداخت تا سهمى در بر طرف كردن فقر و محروميت خانواده داشته باشد. مثل پیامبر خدا دوران کودکی و نوجوانی چوپانی میکرد.
مردم را به سمت تظاهرات و آگاهی دعوت میکرد. هر بار که میرفت شهر و برمیگشت، کتاب و اعلامیههای امام را میآورد. ما برادرها تعجب میکردیم. موسیالرضا که نه مدرسه درست حسابی رفت، نه دبستان و دبیرستان و دانشگاه دیده است. چطوری افتاده تو این کارها و انقلابی شده است.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه