کد خبر:16972
پ
۱۴۰۳-۸۳۷۹
شهید محمدباقر ساور‌علیا

تنها آرزوی من توی این دنیا شهادت است

تنها آرزوی من توی این دنیا شهادت است می‎گفت: تنها آرزوی من توی این دنیا شهادت است و این شهادت را خداوند بیخودی به هر کسی نمی‎دهد، همه آرزوی من این است که در جبهه حق علیه باطل شهید بشوم و در بستر نمیرم. محدثه  نسائی گروه حماسه و مقاومت هوران – حسین‎علی رستمانی همرزم […]

تنها آرزوی من توی این دنیا شهادت است

می‎گفت: تنها آرزوی من توی این دنیا شهادت است و این شهادت را خداوند بیخودی به هر کسی نمی‎دهد، همه آرزوی من این است که در جبهه حق علیه باطل شهید بشوم و در بستر نمیرم.

محدثه  نسائی

گروه حماسه و مقاومت هوران – حسین‎علی رستمانی همرزم شهید سردار شهید ساور علیا، « قسمت دوم»  برای مدتی به عنوان زندانی «نفوذ»، وارد بویه شد، نفوذی بود تا بتواند ارکان معاند ستادی و تروریست سازمان منافقین را شناسائی کند. حزب توده و رنجبران و مزدوهای که با جنگ گنبد دست داشتند.

سردار شهید ساور علیا

برای کسب اطلاعات از منافقینی که در شهر عملیات‌های ترور انجام داده بودند، شناسائی خانه‌های تیمی و آنچه که منافقین برنامه‌های خرابکارانه در آینده نزدیک در دست اقدام دارند.

مدت زیادی را در اتاق‎های مختلف با زندانی‎های ضد انقلاب حضور داشت، در آن دوران برادر یوسفی مسئول بسیج سپاه بودند.

ساورعلیا خدمات زیادی در این عرصه انجام داد. دوره‌ائی که منافق‌های خائن وطن فروش خون مردم را توی شیشه کرده بودند. از زندان با دست پر بیرون آمد.

سردار ساورعلیا از افراد فعال نیروهای حزب‎‌الهی بودند که در خیابان‎ها با منافقین درگیر می‎شدند که یک بار توسط منافقین زخمی شد، به پهلویش چاقو زده بودند.

شهید ساور علیا،

مدتی بستری شد. از زندان که بیرون آمد، در دادگاه انقلاب به عنوان شاهد حضور پیدا می‎کرد و در شناسائی منافقین معاند خیلی به نظام کمک کردند. سردار شهید محمد باقر ساور علیا در دادگاه انقلاب همیشه و هر وقت که لازم بود به عنوان گواه و شاهد حضور پیدا کرده و منافقین را رسوا می‎کرد.

منافقین هر روز او را تهدید به مرگ می‎کردند.  ولی ساور علیا گوشش به تهدید و ترس بدهکار نبود.

می‎گفت: کسی که در راه خدا قدم بردارد، باید با تمام سختی‎هاتی پیش روی آن مقابله کند. هر انسانی که آرمان داشته باشد، دشمن هم دارد.

ترس در وجودش وجود نداشت. چه در جنگ‌های خیابانی با منافقین چه در جبهه‌های نبرد حق علیه شیاطین بعثی همیشه پیش‎تاز میدان بودند.

شهید تمام انرژی و زندگی‎اش را صرف انقلاب کرد، با این حال وقت سربازی که شد رفت خدمت و برگشت همزمان جنگ آغاز شده بود، همیشه می‎گفت؛ من الان آماده جنگیدن و شهادت هستم.

می‎گفت: تنها آرزوی من توی این دنیا شهادت است و این شهادت را خداوند بیخودی به هر کسی نمی‎دهد، همه آرزوی من این است که در جبهه حق علیه باطل شهید بشوم و در بستر نمیرم.

یک بار گفتم: تو چطوری این‎همه اطمینان به شهادت داری؟

گفت: بر من روشن است، هر کسی می‎تواند آینده خودش را ببیند که به رستگاری می‎‏رسد یا نه، ما فقط باید با چشم باطن به خود توجه نمائیم. من مسئولیتم توی بسیج بود. یک دوره‌ائی آمدند از طریق بسیج رفت جبهه، چند بار اعزام شد، حتی وقتی که جانشین فرماندهی گردان را به عهده داشت محمد باقر یک بسیجی بود.

جانشین گردان امام حسین(ع) بود. از جبهه که مرخصی می‎آمد با ستاد هم‌کاری داشتند. می‎رفت خانه به خانه و نقاط مختلف برای جبهه‌های جنگ کمک‌های مردمی جمع می‎کرد و تحویل ستاد پشتیبانی لشکر ویژه ۲۵ کربلا می‌دادند.

آخرین باری که می‎خواست به جبهه برود، یادم هست مقداری نقدینگی جمع‌ کرده بودند و آوردند تحویل بدهند که یکی از بچه‌ها بنام ملامحمد زمانی گفت: محمد باقر تو این‎بار حتما شهید می‏شوی، انگار که داری نور بالا می‏زنی. به شوخی و خنده گفت: انشالله شهید شدی ما خودمان یک مراسم سنگین برای‎ تو این‌جا خواهیم گرفت.

شهید ساور علیا،

 سردار شهید ساورعلیا گفت: من برای شهادت به جبهه نمی‏روم، تمام آرزوی من در شهادت خلاصه نیست، من از خدا می‎خواهم که به من عمر طولانی بدهد تا در راه خدا بجنگم و هر وقت خودش راضی بود و آن‌گاه من شهید بشوم.

من برای شهادت به جنگ نمی‏روم، بلکه می‎روم تا از نظام جمهوری اسلامی، از انقلاب و امام و رهبری در برابر صدامیان و آمریکای جنایت پیشه خوانخوار دفاع کنم. انشالله بعد کربلا نوبت آزاد سازی قدس خواهد شد، پرچم اسلام در افق جهان بر خواهیم افراشت.

پایان پیام/

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید