صدام و آرزوی تجزیه ایران
پایگاه خبری هوران – ایران به عنوان یک کشور قدرتمند در جغرافیای غرب آسیا، همواره رقبا و دشمنان سنتی در منطقه خاورمیانه و حتی فراتر از آن داشت. از آرزوی پترکبیر برای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس گرفته تا دشمنی تاریخی برخی از شیوخ عرب با کشورمان، این سرزمین پهناور دشمنانی داشت که آرزوی تجزیه آن را در سر میپروراندند.
صدام حسین به عنوان یک دشمن بالفعل، بارها از آرزوی تجزیه ایران سخن رانده بود. آن طور که در تقویم دفاع مقدس آمده است، او یکی از این سخنرانیها را در دهم آبان سال ۵۹ و تنها یک ماه و ۱۰ روز پس از شروع جنگ تحمیلی انجام داده بود.
مرزهای شرقی
صدام همیشه از مرز ایران به عنوان مرز شرقی اعراب با فارسها صحبت میکرد. از نظر او جنگش با کشورمان نه تنها جنگ عراق با ایران که جنگ اعراب با همسایه شرقیشان بود که به ادعای او، بخشهایی از خاک اعراب را به تصرف درآورده بود (منظور اروند رود و مناطق مورد مناقشه مرزی عراق و ایران است)
ایران بزرگ در اندیشه برخی از اعراب که تفکرات میلیتاریستی داشتند، خار چشمی بود که باید تجزیه میشد. آنها همواره در تاریخ غوطهور بودند و ایران اسلامی را همچنان مجوس (زرتشتی) و غیرمسلمان خطاب میکردند. آن طور که برخی از اسرای عراقی روایت میکردند، در ابتدای جنگ تحمیلی، اغلب سربازان دشمن تصور میکردند که عمده مردم ایران در باطن همچنان به دین زرتشت اعتقاد دارند و اسلام برای آنها یک پوسته و ظاهر است!
جنگ قادسیه
یکی از القابی که صدام برای خودش انتخاب کرد؛ «سردار قادسیه» بود. قرنها قبل از آنکه او جسارت حمله به ایران اسلامی را پیدا کند، اعراب مسلمان در نبرد قادسیه اصلیترین و مهمترین پیروزی خود در برابر سپاه یزدگرد سوم را در منطقه قادسیه کسب کرده و ایران را به تصرف درآوردند. صدام از آنرو خود را سردار قادسیه مینامید تا دشمنی سنتی پانعربیسمها با پارسها را گوشزد کند. ایرانی که او میپسندید، نه یک کشور قدرتمند و بزرگ بلکه سرزمینی تجزیه شده و ضعیف بود که هرگز نتواند از حقوق خود دفاع کند.
پس از فراز و فرودهای بسیار، با ظهور سلسله صفوی، ایران مجدداً با هویت شیعی قد علم کرد و قدرت سنتی خود بر خاورمیانه و غرب آسیا را به رخ کشورهای منطقه کشاند. هرچند از حدود دو قرن پیش، هیچگاه کشورمان عامل شروع هیچ جنگی در منطقه نبود، اما پانعربیسمها و پانترکهایی که تاریخ را به میل خود میخوانند و تفسیر میکنند، همواره در رویای تجزیه ایران سیر میکردند و از این کشور صلح دوست، دشمنی برای خود ساختهاند. صدام یکی از همین دشمنان قسم خورده این سرزمین بود که به وضوح از آرزوی تجزیه ایران سخن میراند. آرزویی که پس از هشت سال جنگ آن را به گور برد.
شش ماه قبل از جنگ
در ۱۸ فروردین سال ۱۳۵۹ در حالی که هنوز شش ماه به شروع رسمی جنگ تحمیلی مانده بود، صدام یک سخنرانی انجام میدهد و در آن علاوه بر پیش کشیدن ادعاهای مرزی خود با کشورمان، بحث جزایر سه گانه تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی را هم پیش میکشد و از ایران میخواهد که این جزایر را تخلیه کرده و به امارات پس بدهد! او همچنین به صراحت اعلام میکند که عراق آماده است با زور اختلافات خود با ایران را حل کند… لفاظیهای او رفتهرفته به تجزیه ایران میکشد و آرزویی که هیچگاه نه او به آن رسید نه دیگر قدرتهای شیطانی موفق به تحقق آن خواهند شد.