زندگی و مجاهدتهای شهید دانشآموز حسن اکرمی که جبههها از او مردی بزرگ ساخت
نمیخواست نامه اعمالش جلوی آقا امام زمان (عج) سیاه باشد
پایگاه خبری هوران – دانشآموزان در دفاع مقدس با آگاهی و بصیرت کامل در جبههها حضور پیدا کردند و این موضوع را با نگاهی به منش و تفکر شهدای دانشآموز میتوان فهمید
سرویس دفاع مقدس هوران – دانشآموزان در دفاع مقدس با آگاهی و بصیرت کامل در جبههها حضور پیدا کردند و این موضوع را با نگاهی به منش و تفکر شهدای دانشآموز میتوان فهمید. توجه صرف به سن شناسنامه و در نظر نگرفتن رشد عقلی و معرفتی شهدای دانشآموز یک اجحاف بزرگ به این قشر است. انقلاب امام خمینی، یک انقلاب درونی در تکتک افراد جامعه پدیدار کرد و موجب بیداری روح و جان افراد زیادی شد. دانشآموزان نیز از این قاعده مستثنی نبودند و از همان نخستین روزهای انقلاب با آگاهیشان حماسههای بزرگی آفریدند.
مردی خودساخته
شهید دانشآموز حسن اکرمی یکی از همین رزمندگان دانشآموز است که سختیهای زندگی از او یک مرد ساخته بود. او از ۱۰ سالگی با از دست دادن پدر، طعم تلخ یتیمی را چشید و در کنار مادرش مسئولیت تأمین مخارج خانه را برعهده گرفت. پس از درگذشت پدر، مسئولیت بخشی از خانه بر شانههای کوچک حسن افتاد و او باید هزینههای خانواده پنج نفرهشان را تأمین میکرد.
این شهید ابرکوهی متولد ۱۳۴۶ بود و هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ۱۱ سال بیشتر نداشت. شهید اکرمی در آن روزها مثل یک مرد تمامعیار در کنار دیگر نیروهای انقلاب قرار گرفت و در کنار دیگر دوستانش فعالیتهای انقلابی داشت. هر چه روزها میگذشت، حسن از روز قبل پختهتر و باتجربهتر بود.
دو سال پس از پیروزی انقلاب جنگی سراسری و نابرابر بر کشور تحمیل شد. دشمن با قصد تجاوز بخشهای مهمی از خاک کشور، به ایران حمله کرد و تصمیم داشت خیلی سریع به اهداف شوم خود برسد. در چنین بزنگاه حساسی، شهید حسن اکرمی و دیگر نیروها وارد عمل شدند و اجازه عرضاندام را به ارتش بعث ندادند.
شهید اکرمی در بحبوحه جنگ ایران و عراق تصمیم گرفت تحصیل را در مقطع دوم دبیرستان نیمهتمام رها کند و برای دفاع از کشور به جبهه برود. آن روزها تنها از بهار زندگیاش ۱۶ سال گذشته بود. او با عضویت در بسیج برای اولین بار همراه با تیپ المهدی در عملیات محرم شرکت کرد.
شکوفایی در جبهه
حضور در جبهه اوج شکوفایی شخصیتی و معرفتی شهید اکرمی بود. گویی او به ناگاه از دبیرستان وارد دانشگاهی شده که هر لحظهاش پر از درس و نکته است. شهید نیز جبهه را بهترین مکان برای خودسازیاش پیدا کرده بود. دوستان و همرزمانش میگفتند هر وقت با حسن کاری داشتیم در مسجد پیدایش میکردیم. معصومیت و معنویت شهید حسن اکرمی، چهرهای خاص و ویژه از او در جبهه ساخته بود.
همرزمان شهید میگفتند که حسن در میانشان یک شهید زنده است و به او میگفتند: «تو لیاقت شهادت را داری و باید ما را هم شفاعت کنی» و شهید اکرمی در جوابشان میگفت: «شهادت آرزوی من است، اما لیاقت آن را ندارم.»
نماز غفیلهشهید ترک نمیشد و در پایان هر نماز گاهی آنقدر در حال سجده گریه میکرد که چهرهاش برافروخته میشد. به همرزمانش در جبهه چنین میگفت: «بیایید باهم کلاس قرآن تشکیل دهیم و مدام این حدیث را بر لب داشت: افضل العباده قرائه القرآن.»
ارادت به حضرت زهرا (س)
محمود عادل یکی از جانبازان دفاع مقدس در خاطراتش از شهید اکرمی چنین میگوید: «از بچگی او را میشناختم، باهم همسایه بودیم، چهرهای نورانی داشت، در جبهه غرب باهم بودیم، همیشه در حال خواندن دعا و مناجات بود. خیلی به مادرش فاطمه زهرا (س) ارادت داشت.»
دوستان و همرزمان شهید، او را به اخلاق و رفتار خوش میشناختند و بسیاری از رزمندگان با او دوستی و رفاقت داشتند. دوستان شهید در جبهه میگویند که حسن همیشه به دنبال سربند یا زهرا (س) بود و با همان سربند از ناحیه صورت ترکش بزرگی خورد و به شهادت رسید.
اول آبان ماه ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۴ شروع شد. حسن در آن روز به سختی گریه میکرد و با دوستانش در حال وداع بود. انگار میدانست اتفاقی بزرگ در راه است و برایش بیقراری میکرد. وصیتنامهاش را از قبل نوشته و خودش را آماده شهادت کرده بود چراکه میدانست شهادت در این راه، سعادت بزرگی است که نصیب مردان خدا میشود. او در بخشی از وصیتنامهاش به زیبایی تمام چنین نوشته بود: «امام زمان (عج) را از یاد نبرید که نامه اعمال ما هر هفته به دست آقا میرسد و نگذارید نامه اعمالتان جلوی آقا امام زمان (عج) سیاه باشد.»
در جریان همین عملیات وقتی نیروها پس از چند دقیقه به طرف کنگرک در حرکت بودند درگیری آغاز شد و شهید اکرمی در جریان این عملیات شهامت زیادی از خود نشان داد. حین همین درگیریها، ناگهان خمپارهای در میان نیروها برخورد کرد و انفجار مهیبی رخ داد. شهید حسن اکرمی در جریان این انفجار، همچون مادرش زهرا (س) در ایام فاطمیه به شهادت رسید و یکی از نامهای ماندگار تاریخ دفاع مقدس شد.