محمد المنیراوی؛ شهید راه کلمه و حقیقت در میدان آتش غزه
در میانه آتشی که رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا بر سر غزه فرو ریخت، محمد المنیراوی قلمش را چون شمشیری روشن در برابر تاریکی نگه داشت. او رفت، اما نور کلماتی که نوشت، هنوز در جان مردمش زبانه میکشد و حقیقت را از زیر آوار بیرون میآورد.
پایگاه خبری هوران – در روزگاری که آسمان غزه از دود و خاکستر انباشته بود و خورشید هر بامداد، با شرم از تماشای زخمهای زمین سربرمیآورد، قلمهایی بودند که روشنایی را از دل تاریکی بیرون میکشیدند. قلمهایی که اشغالگر با حمایت غول آهنین آمریکا، از آن هراس داشت؛ زیرا کلمهای که حقیقت را فریاد میزد، برای آنان سهمگینتر از موشک و بمب بود.
در میان این کاروان روشنگران، محمد المنیراوی ایستاده بود؛ مردی که کلماتش، مشعلهای مقاومت بودند و صدایش، دژ نفوذناپذیر حافظه ملت.
جسم او در میان خاکستر جنگ خاموش شد، اما میراثش همچون ستارهای سرخ، در آسمان تاریخ جاودانه ماند. او آخرین برگ از درخت تناورِ آزادگان قلم بود؛ نویسندگانی که اشغالگر صهیونیست با آتش نسلکشیشان تلاش کرد ریشهشان را بسوزاند، اما نمیدانست که کلمه، در دل مردم قد میکشد.
محمد، تنها یک روزنامهنگار نبود؛ **شاهدی بود بر رنج، راوی زخمی بود که جهان نمیخواست ببیند، آینهای بود که اشغالگر از انعکاسش میگریخت**. بیش از پانزده سال، قدمبهقدم همراه مردمش نوشت، گریست، فریاد زد و ایستاد. در روزهای تاریک محاصره و در دو سال جنایت بزرگ، یک لحظه از غزه جدا نشد؛ حتی هنگامی که جهان پشت به انسانیت کرد. پس از آتشبس، به نصیرات رفت تا خانوادهاش را برای بازگشت آماده کند، اما اشغالگران، در سپیدهدم ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵، او را در میان آنهمه ویرانی هدف قرار دادند و جسمش را ربودند؛ اما روح او را نه.
محمد عاشق زندگی بود؛ مردی که میان خاک و خون، لبخند و گل سرخ پخش میکرد. او تحصیل را با عشق به حرفه آمیخت، مدرک کارشناسی ارشد گرفت و با مهربانی و نجابت، زندگی مشترکش را آغاز کرد. عاطفهاش به گربه خانگیاش «کیتی» تا آنجا پیش رفت که دختر کوچکش «شام» نیز شیفته این موجود کوچک شد، و پدر با طنزی شیرین میگفت: «دو گربه، یکی از دیگری نمیترسد.»
اما پشت این لطافت، کوهی از اراده پنهان بود. همکارانش میگفتند محمد تنها یک نویسنده نبود؛ **یک سیستم کامل روزنامهنگاری در قامت یک انسان** بود. دقتی افسانهای داشت؛ متنی را رها نمیکرد مگر آنکه مطمئن میشد همچون تیغی برنده بر قلب تحریف فرود میآید. روحیهای داشت که خستگی را شرمنده میکرد و لبخندی که سیاهی اشغال را پس میزد.
او مدیریت وبسایت، ویرایش، پژوهش، تصحیح و برنامهریزی را یکجا در دل داشت. با سختیها میخندید، با فشارها شوخی میکرد و در اوج طوفان، همچنان به دیگران امید تزریق میکرد.
با شهادت او، کاروان خونین روزنامهنگاران فلسطینی به **۲۵۶ شهید** رسید؛ کاروانی که نشان میدهد رژیم صهیونیستی، نهتنها از حقیقت میگریزد، بلکه هر صدای روشنگر را با حمایت آمریکا و همپیمانانش ــ بریتانیا، آلمان و فرانسه ــ خاموش میکند. این جنایتی سازمانیافته است؛ ترور قلم، ترور تصویر، ترور حقیقت.
محمد المنیراوی رفت، اما کلمهای که نوشت، همچون آذرخشی بر آسمان ظلم باقی است؛ جنگ نمیتواند آن را خاموش کند و مرگ نمیتواند آن را ببلعد.
هوران – او اکنون نامش بر صفحه تاریخ حک شده است: شهید راه کلمه، نگهبان حقیقت، محمد المنیراوی
اخبار هوران، آتشبس غزه، اردوگاه نصیرات، رسانههای جهانی، فلسطین آزاد، خبرنگاران شهید، حمله به رسانه، رژیم آپارتاید،پایگاه خبری هورانترور حقیقت، خبرنگار مقاوم، جنگ روایتها، میراث محمد المنیراوی، پایگاه خبری هورانجنگ غزه، حمله صهیونیستها، شهادت خبرنگاران، کشتار سیستماتیک، ترور رسانهای، حقوق بشر، قتل عمد خبرنگاران، پایگاه خبری هورانقتل خبرنگاران، آزادی بیان، حقیقتگویی، پایگاه خبری هوران، هوران، رسانه فلسطین، مقاومت غزه، اشغالگران اسرائیلی، پایگاه خبری هورانقلم مقاومت، روایت حماسی، تجاوز اسرائیل، اخبار فلسطین، محمد المنیراوی شهید، ظلم جهانی، آزادی فلسطین، فریاد غزه، پایگاه خبری هورانمحمد المنیراوی، شهید راه قلم، روزنامهنگاران غزه، جنایت اسرائیل، نسلکشی غزه، حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی، پایگاه خبری هورانمقاومت فرهنگی، صدای مردم غزه، نابودی حقیقت، روایتنگاری جنگ، شهید رسانه، وحشیگری اسرائیل، جنایت سازمانیافته، پایگاه خبری هوران








