کد خبر:21397
«مردانجنگ»
مردان جنگ/ شبها تلفنی با هم صحبت کنید تا به هم برسید
مردان جنگ/ شبها تلفنی با هم صحبت کنید تا به هم برسید نویسنده: فاطمه بنی یعغوب اتوبوس ایستاد به نماز و نهار. صادق از عجلهائی که داشت گفت: حالا چه ایستادنی ساعت سه چهار به گرگان میرسیم. برای چی ایستاد؟ گروه جهاد و شهادت هوران – فضه مکتبی خواهر شهید صادق مکتبی – قسمت ششم؛ […]
گفتم: هیچی داداشجانم تو پولت گجا بود؟ همان پول تلفن هات محکم نگهدار که با نامزدت حرف بزنید. ما چیزی نمیخوایم، ایشالا سلامتی فقط برای ما بفرست. حداحافظی کرد من نگاهش کردم و صلوات فرستادم…
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه