کد خبر:1453
پ
upload_1620200626_0-122

نام حضرت فاطمه همواره بر لبان فرمانده گردان یازهرا جاری بود

شهید محمدرضا تورجی‌زاده نام حضرت فاطمه همواره بر لبان فرمانده گردان یازهرا جاری بود نام حضرت فاطمه همواره بر لبان فرمانده گردان یازهرا جاری بودفرمانده گردان یا زهرا (س) لشکر امام حسین (ع) ارادت ویژه‌ای به مادر سادات داشت و در مداحی‌هایش نام ایشان را زمزمه می‌کرد. شهید تورجی‌زاده ارادت قلبی ویژه‌ای به امام زمان […]

شهید محمدرضا تورجی‌زاده

نام حضرت فاطمه همواره بر لبان فرمانده گردان یازهرا جاری بود

نام حضرت فاطمه همواره بر لبان فرمانده گردان یازهرا جاری بودفرمانده گردان یا زهرا (س) لشکر امام حسین (ع) ارادت ویژه‌ای به مادر سادات داشت و در مداحی‌هایش نام ایشان را زمزمه می‌کرد. شهید تورجی‌زاده ارادت قلبی ویژه‌ای به امام زمان (عج) داشت و هر هفته برای خواندن نماز امام زمان (عج) از دارخوین تا جمکران می‌رفت. ارادت شهید به اهل بیت (ع) در تمام طول زندگی‌شان جاری و ساری بود و تأثیر عمیقی بر رفتار و منش‌شان داشت.

 فرهنگ و هنر هوران: شهید محمدرضا تورجی‌زاده مانند دیگر شهدای دفاع‌مقدس، با توجه به معنویات و اخلاقیات در زندگی‌اش به انسانی مخلص و خاص تبدیل شده بود. هنوز همرزمان شهید تورجی‌زاده سوز صدای او را هنگام مداحی و بردن نام حضرت فاطمه زهرا (س) به یاد دارند. فرمانده گردان یا زهرا (س) لشکر امام حسین (ع) ارادت ویژه‌ای به مادر سادات داشت و در مداحی‌هایش نام ایشان را زمزمه می‌کرد. شهید تورجی‌زاده ارادت قلبی ویژه‌ای به امام زمان (عج) داشت و هر هفته برای خواندن نماز امام زمان (عج) از دارخوین تا جمکران می‌رفت. ارادت شهید به اهل بیت (ع) در تمام طول زندگی‌شان جاری و ساری بود و تأثیر عمیقی بر رفتار و منش‌شان داشت. به مناسبت شهادت ایشان در ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ نگاهی به زندگی و دوران رزمندگی شهید تورجی‌زاده انداختیم که در ادامه می‌خوانید.

روز‌های نوجوانی

شهید محمدرضا توراجی‌زاده در سال ۱۳۴۳ در اصفهان به دنیا آمد. شرایط خانوادگی‌اش به‌گونه‌ای بود که از همان دوران کودکی محمدرضا جذب مسائل دینی و مذهبی شد. از همان زمان تحصیل در کنار درس خواندن در مغازه پدر نیز کار می‌کرد. پدر به خاطر علاقه مذهبی، پسرش را برای مقطع راهنمایی در مدرسه مذهبی احمدیه ثبت‌نام کرد. سال ۱۳۵۶ مصادف شد با رفتن محمدرضا به مقطع دبیرستان. مادر شهید خاطره روزی را که برای ثبت‌نام محمدرضا رفته بودند، چنین تعریف می‌کند: «روزی که برای ثبت‌نام رفتیم، با دیدن بچه‌های آن مدرسه نگران شدم! چندتایی گوشه‌ای ایستاده بودند و لای انگشت‌هایشان سیگار بود! چندتایی هم به تقلید از گنده‌لات‌ها لباس پوشیده بودند. وسط راه پشیمان شدم و گفتم ممد، مامان، اینجا به درد تو نمی‌خوره. بیا تا بریم یه جای بهتر! آخه اینجا کجاست که تو میخوای بیای؟ این هم شد مدرسه؟ قراره یه مشت لات و لوت همکلاس تو باشن؟ گفت مامان اینقدر نگران نباش. آدم باید خودش سالم باشه. شاید با کمک مدیر تونستیم یه کارایی بکنیم. حتی اگه یکی از این‌ها رو هم از جاده انحراف بیرون بکشیم، همین برای ما کافیه. ۱۴ سال بیشتر نداشت، اما به اندازه یک مرد ۳۰ ساله می‌فهمید. گفتم خدا کنه همین باشه که تو میگی.» شهید تورجی‌زاده مداحی و روضه‌خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد. شب‌های جمعه در جمع دانش‌آموزان زیبا‌ترین مناجات را با خدای خویش داشت.

عشق به لباس پاسداری

خیلی زود قیام‌های مردمی علیه رژیم پهلوی بالا گرفت. محمدرضا از طریق خواهر بزرگ‌ترش با انقلاب آشنا شد. محمدرضا از طریق دوستان مدرسه، با چند نفر از جوانان انقلابی و روحانی دیگر نیز آشنا شد. این جوانان کانونی را در مسجد ذکرالله، واقع در خیابان چهارباغ پایین اصفهان تشکیل داده بودند و به فعالیت‌های انقلابی می‌پرداختند. برخی از آنان مانند شهید اصغر امین‌الرعایا و شهید‌رضا کفایت در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. آن‌ها عکس‌ها، اعلامیه‌ها و نوار‌های امام خمینی (ره) و دیگر رهبران انقلاب را تکثیر و توزیع می‌کردند، جلسات مذهبی برپا کرده و یا در این مجالس شرکت می‌کردند. سال ۱۳۶۱ به جبهه عزیمت کرد و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد و در چندین عملیات بزرگ شرکت کرد. شهید تورجی‌زاده عشق زیادی به پوشیدن لباس رزمندگی داشت و شهید حسن عزیزالهی این عشق را چنین توصیف می‌کند: «محمدرضا می‌گفت من از اینکه در این لباس هستم، احساس غرور می‌کنم. من تعجب کردم که غرور صفت خوبی نیست و چرا شهید تورجی‌زاده چنین لفظی را به کار می‌برد. برای همین بعداً از او پرسیدم، منظورت از احساس غرور چیست؟ پاسخ داد از اینکه لباس سپاه پوشیده، برای اسلام و قرآن می‌جنگم و دارم وظیفه الهی خود را انجام می‌دهم، احساس سربلندی و غرور دارم.» شهید تورجی‌زاده پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه‌سرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می‌شدند و در وصیتنامه‌های خود تقاضا داشتند، در مراسم هفته آن‌ها محمدرضا دعای کمیل را بخواند. همرزمانش می‌گویند که کمتر مداحی را مثل او دیده بودیم، او عاشق حضرت زهرا (س) بود و هنگام شهادت ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرد. علاقه و تقاضا‌های رزمندگان باعث شد او هیئت گردان یا زهرا (س) را تأسیس کند که هر دو‌شنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگزار می‌شد. شهید تورجی‌زاده به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می‌داد و قرآن کریم را بسیار تلاوت می‌کرد؛ همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می‌پرداخت. صدای گریه‌هایش گاهی موجب بیدار شدن دیگران می‌شد. این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت.

اخلاص و معنویت

بنا به صحبت‌های دوستان و همرزمان شهید، او خیلی به مسائل معنوی علاقه داشت و همیشه سعی داشت که اعمالش با اخلاص باشد. محمدرضا می‌خواست همه را به این سمت سوق دهد. دوست داشت همه را به سعادت برساند. بزرگ بود، بزرگ هم فکر می‌کرد و همت بزرگی هم داشت. محمدرضا برای نماز اهمیت زیادی قائل بود. آن را با مقدمات، آداب و مستحبات انجام می‌داد و بعد از نماز مشغول تعقیبات می‌شد. از همان دوره نوجوانی سعی می‌کرد نماز را اول وقت و به جماعت بخواند. هنگامی هم که به جبهه عزیمت نمود، همیشه و هر جا بود، نماز جماعت را برپا می‌کرد. همرزم شهید، حسین صانعی، درباره ملزم بودن به برپایی نماز جماعت شهید می‌گوید: «در جبهه هر شب نماز باشکوهی در مسجد اردوگاه عرب برگزار می‌شد، اما به دلایل امنیتی که امکان داشت از طرف دشمن شناسایی و مورد هدف قرار بگیریم، ظهر‌ها نماز جماعت برگزار نمی‌شد. تورجی‌زاده از اینکه نماز را به صورت فرادی می‌خواندیم، ناراحت بود؛ بنابراین پیشنهاد داد که داخل هر چادر یک نفر از بچه‌ها امام جماعت شده و نماز جماعت برگزار شود. خودش هم با وجود اکراهی که داشت امام جماعت گروهان ذوالفقار شد تا نماز جماعت برقرار شود. به فکر درست کردن یک مسجد در محوطه گردان بود و می‌گفت برای نماز جایی را باید تهیه کنیم تا کسی از آن عبور نکند و قداستش هم حفظ شود. با شوهرخواهرش نقشه مسجد را کشیدند و با مقداری مصالح و پوکه‌های توپ مسجدی درست کرد. خودش هم برای آوردن مصالح کمک می‌کرد و هر روز کارگران را با تویوتا می‌آورد و بالاخره آنقدر تلاش کرد تا مسجد درست شد.»

تبعیت از فرمانده و رهبر

اطاعت عجیبی از فرماندهی داشت. همیشه تکه‌ای از وصیتنامه شهید چمران را به بچه‌ها گوشزد می‌کرد و می‌گفت: «تندتر از امام (و ولایت فقیه) نروید که پایتان خرد می‌شود. از امام هم عقب نمانید که منحرف می‌شوید.» همیشه تأکید داشت حول یک محور بروید. یک مثال نظامی هم می‌زد و می‌گفت: «ببینید، شب‌ها که می‌رویم رزم شبانه یک بلدچی جلوی ستون است. فقط او راه را می‌شناسد، بقیه افراد حتی فرمانده، پشت سر هستند. این بلدچی راه را رفته و برگشته است. اگر تندتر از او حرکت کنیم، روی مین می‌رویم. اگر همه عقب بمانیم، یا اسیر می‌شویم یا کشته. ما الان در کشورمان یک بلدچی داریم که همه باید پشت سر او باشند؛ او کسی نیست جز رهبر عزیز ما.» محمد در وصیتنامه‌هایش هم به این نکته اشاره کرده بود: «عزیزان، امام را همچون خورشیدی دربربگیرید و به دورش بگردید. از مدار او خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.» شهید تورجی‌زاده در نوار مصاحبه‌ای گفته است که آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را داشته باشید. خداوند می‌گوید اگر شکر نعمت کردید، نعمت را افزون می‌کنم. اگر هم کفران نعمت کردید، از شما آن را می‌گیرم. شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست، بلکه اطاعت از فرمان‌های اوست. قدر امام را بدانید. مواظب باشید دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان (عج) شکایت نکند. ما براساس نیازی که به اسلام داریم، باید تلاش کنیم. اسلام به ما هیچ نیازی ندارد.

خواندن نماز امام زمان

سردار حاج اسماعیل صادقی، شهید‌تورجی‌زاده را یک فرمانده چند وجهی، یک معلم اخلاق و هم یک مربی دینی و تربیتی می‌داند. حال و هوای گروهان شهید تورجی‌زاده با بقیه گروهان‌های گردان متفاوت بود. حال معنوی شهید و دعا‌هایی که می‌خواند در روحیه بچه‌های تحت امرش تأثیر زیادی می‌گذاشت. به اذعان سردار صادقی، شهید بر دل‌ها فرماندهی می‌کرد و به واسطه همین معنویت و اخلاق بود که واقعاً برکت گردان شده بود و شهید خرازی می‌گفت: گردان یا زهرا برکت لشکر است؛ هم به دلیل نام مقدسش و هم به‌خاطر معنویتی که بین بچه‌ها حاکم است که این معنویت بخش اعظمش مربوط به شهید تورجی‌زاده بود. زمانی که به شهید تورجی‌زاده پیشنهاد مسئولیت گروهانی داده شد، ایشان با شرط اینکه سه‌شنبه‌ها تا عصر چهار‌شنبه با او کاری نداشته باشند، مسئولیت فرماندهی را قبول کرد. بعد‌ها همرزمانش فهمیدند شهید مسیر ۹۰۰ کیلومتری دارخـوین تا جمکران را می‌رود و بعد از خواندن نماز امام زمان (عج) دوباره به جبهه برمی‌گردد. یک‌بار برای یکی از همرزمانش تعریف کرده بود که یک‌بار ۱۴ بار ماشین عوض کرده تا به جمکران برسد. بعد هم نماز را می‌خواند و سریع برمی‌گردد.

گرفتن حاجت از امام رضا (ع)

شهید تورجی‌زاده در جبهه بار‌ها مجروح شد، به‌گونه‌ای‌که در میان دوستان به شهید زنده معروف بود و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت می‌کرد. دفعه آخری که شهید مرخصی گرفت و به خانه رفت، آخرین روز‌های اسفند سال ۶۵ بود. سر و صورتش پانسمان پیچ و دستش هم در گچ بود. این‌بار شدیدتر از قبل مجروح شده بود و حالت‌های عجیب‌تری داشت. تصمیم گرفت با برخی دوستانش به مشهد برود. برادرش علی که همسفر مشهدش شده بود، می‌گوید: «محمدرضا روز اول اصلاً داخل حرم نرفت و دورادور به آقا سلام داد. تا اینکه روز دوم زودتر از بقیه دوستان اذن دخول را خواند و وارد حرم شد. اشک می‌ریخت و با آقا صحبت می‌کرد. به او می‌گویند چرا روز اول داخل حرم نمی‌رفتی؟ پاسخ می‌دهد من تا حاجتم را از امام رضا (ع) نگیرم، داخل نمی‌آیم. البته من این‌ها را بعد از شهادتش فهمیدم. همان شب اول در مشهد، خواب امام رضا (ع) را دیده بود که به او گفته بودند تو بیا داخل حرم، ما حاجت تو را داده‌ایم. با این خوابی که در مشهد دیده بود، می‌توان گفت که محمدرضا حاجت شهادتش را از امام رضا (ع) گرفت.» سرانجام شهید تورجی‌زاده ۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۶ در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان حین فرماندهی گردان یا زهرا (س) در سنگر فرماندهی به شهادت رسید. جراحتی که سبب شهادت وی شد، همچون حضرت زهرا (س) بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش‌هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان.

پایگاه خبری هوران
دیدگاه کاربران 1 دیدگاه
  • Thanks for ones marvelous posting! I actually enjoyed reading it, you happen to be a great author.I will remember
    to bookmark your blog and may come back later in life.

    I want to encourage one to continue your great writing, have a nice weekend!

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید