کد خبر:23344
پ
جانباز شیمیائی
سرباز نفس‌های سوخته

سرباز نفس‌های سوخته؛ روایت تصویری یک روز از زندگی حاج محمدعلی قندهاری

سرباز نفس‌های سوخته؛ روایت تصویری یک روز از زندگی حاج محمدعلی قندهاری عکس: محمد نسائی مراقبت روزانه همسر و دخترانش، ماسک اکسیژن و داروها، بخشی از زندگی آرام اما حماسی اوست؛ قهرمانی که هر روز با رنج، بار دیگر حماسه نفس کشیدن در وطن را تکرار می‌کند. پایگاه خبری هوران – در اتاقی که بوی […]

سرباز نفس‌های سوخته؛ روایت تصویری یک روز از زندگی حاج محمدعلی قندهاری

عکس: محمد نسائی

مراقبت روزانه همسر و دخترانش، ماسک اکسیژن و داروها، بخشی از زندگی آرام اما حماسی اوست؛ قهرمانی که هر روز با رنج، بار دیگر حماسه نفس کشیدن در وطن را تکرار می‌کند.

پایگاه خبری هوران – در اتاقی که بوی الکل و ایمان در هم آمیخته، حاج محمدعلی قندهاری آرام گرفته است؛ سربازی از تبار آتش و ایمان، که هنوز نفس‌هایش بوی خردل و خاک جبهه می‌دهد. شب‌ها سرفه‌هایش چون گلوله‌های بی‌امان دشمن به سینه‌اش هجوم می‌آورد و صبح‌ها، چشمانش در مهِ اکسیژن به سوی افق باز می‌شود؛ جایی که هنوز «وطن» در انتظار نفس کشیدن اوست.

او در هفده‌سالگی راهی شد، آن‌گاه که خاک می‌سوخت و ایمان می‌رویید. در والفجر ۸ و  کربلای ۵ چهار بار زخم برداشت، دو بار با گازهای شیمیایی سوخت، اما هیچ‌گاه از پا نیفتاد. امروز، در بیمارستان، تنش سنگر خسته‌ای‌ست از نبردی بی‌پایان. ماسک اکسیژن‌اش همان پرچمی است که در میدان رها نشده؛ پرستاران، سربازان بی‌نامی‌اند که هر روز به یاری‌اش می‌آیند.

سی سال، تخته‌سیاهِ کلاسش جبهه‌ی دیگری بود؛ جایی که علم را با عشق به وطن می‌آمیخت. شاگردانش نمی‌دانستند هر بار که گچ در دستش می‌لرزید، از درد شیمیایی بود یا از یاد رفقایی که جا ماندند. امروز، دخترانش دستان پدر را می‌فشارند، همسرش لبخند می‌زند تا اندوه نریزد، و بیمارستان چون پادگانی است که هر روز در آن، حاج محمدعلی دوباره متولد می‌شود.

در هر قطره سرم، در هر نفس بریده، در هر نگاه آرام او، تکرار می‌شود «فتح»، بی‌هیاهو، بی‌مرز، بی‌پایان. جانبازان شیمیایی مثل حاج محمد، نه تنها شاهدان تاریخ، که ادامه‌دهندگانش هستند؛ قهرمانانی که با درد زندگی می‌کنند تا ما با آسودگی نفس بکشیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید