بزودي پيروزي حق بر باطل در جهان نزديك است

بسم رب الشهداء 

شهدای دانش آموز استان گلستان – گرگان

شهيد: محمدكريم مقصودلوراد
نام پدر: علي اكبر
تاريخ تولد: ۳۰/۱/۱۳۴۳
محل تولد: گرگان
تاريخ شهادت: ۲۱/۲/۱۳۶۱
محل شهادت: شوش
ارگان اعزام‌كننده: بسيج
مسئوليت در جبهه: رزمی
سال تحصيلي: سوم دبيرستان

حماسه و مقاومت هوران – محدثه نسائی – بسيجي دلاور رشيد ، فرزند اسلام محمدكريم مقصودلوراد كه در سال ۱۳۴۳ در سرخنكلاته چشم به جهان هستي گشود . مراحل تحصيلي را از هفت سالگي آغاز نمود و تا سوم دبيرستان همه مقاطع را با موفقيت پشت سرگذاشت.

اوقات فرعت را در كنار والدين خود به كار كشاورزي مشغول بود . او ستمي كه به طبقه كارگر و كشاورز و خانواده‌هاي آنها وارد مي‌شد را با جان و دل درك مي‌كرد و از ستم شاه و عوامل او بسيار ناراحت بود.

بعد از پيروزي انقلاب شبها به نگهباني در بسيج مردمي مشغول مي‌شد.

شهيد به امور ديني و مذهبي بسيار اهميت مي‌داد.

او در بسيج به آموزشهاي نظامي مشغول شد و در گروه تخريب قبل از اعزام فعاليت مي‌نمود كه دست وي بر اثر انفجار زخمي بود ولي با اين وجود خود را براي اعزام به جنوب آماده كرده و وقتي به او مي‌گفتيم چگونه با اين دست جنگ خواهي كرد مي‌گفت كه حضرت ابوالفضل العباس دو دست در بدن نداشت ولي از ياري حسين دست برنداشت.

او در عمليات فتح‌المبين شركت داشت و سرانجام در جبهه شوش بود كه دعوت حق را لبيك گفته و بر اثر انفجار مين ضدتانك شربت شهادت را نوشيد و بعد از اين تلاشهاي شبانه‌روزي بالاخره به آرزوي خويش رسيد .

وصيت‌نامه شهيد

… اي مسلمين به گذشته نگاه كنيد مگر همه ما روزي از دنيا نمي‌رويم و جسم خاكي مضمحل مي‌شود پس بياييد با خدا معامله كنيد . از شما مي‌خواهم امام را تنها نگذاريد و به ياري اسلام برخيزيد.

پس برادران دراين راه صبر داشته باشيد كه بزودي،  پيروزي حق بر باطل در جهان نزديك است . اگر كاري براي رضاي خدا انجام مي‌دهيد ، غرور نگيرد شما را به خدا پناه بياوريد.

مرگ براي ما زماني است كه در برابر ظلم سرفرود آوريم هر وقت مصيبت جوانانتان بر شما فشار آورد ،‌ به ياد مصيبت حضرت زينب (س) باشيد .

خاطره کوتاه از شهید
يادمان مي‌آيد كه شهيد به امام امت علاقه عجيبي داشت طوريكه وقتي امام شروع به سخنراني مي‌كرد از همه خواهش مي‌كرد كه ساكت باشند و همچنان درحين صحبت شيفته او مي‌شد كه هر كس او را صدا مي‌كرد اصلاً صدايي را نمي‌شنيد و برادرانش اكثر اوقات او را صدا مي‌زدند تا نسبت به عكس‌العمل او شوخي و خنده‌اي كرده باشند .