کد خبر:8572
همزاد چمران / قسمت هفتم
چه درناک است که وقتی باب شهادت باز است و آدم بمیرد
همزاد چمران ، روایتی از زندگی سردار شهید محسن جهان تیغ چه درناک است وقتی که باب شهادت باز است و آدم بمیرد… *نویسنده :محدثه نسائی چه درناک است وقتی که باب شهادت باز است و آدم بمیرد یا در راههای ناخلفی کشته بشود. الان که فکر میکنم پدر من متولد ۱۳۳۱ است. الان اگر […]
پدر شهیدم عذرخواهی میکنم. که پدر من را ببخش و راه درست را نشان من بدهید. من هر جا که خواستم کار بدی ناخواسته انجام بدهم.
وظیفه ما این که باید حرمت و قداست شهدا را پاس داشته و نگه دایم. انشالله ما بچههای شهدا در این مسیر ثابت قدم خواهیم بود. سالهای پیش که کم سن و سال تر بودم و دل نازکتر برای دوری بابا بهانهجوئی میکردم. شبی آمد در خوابم و دیدم که پدر بالای سر من ایستاده است. خواب دیدم دائیام که اسیر بود با پدرم آمدهاند بالای سرم ایستادهاند، دیدم که خود خود پدرم است با دائی، خیلی هیجان زده شدم.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه