کد خبر:8104
یک عملیات، یک خاطره
یک عملیات، یک خاطره/ شبی که نفسها در سینه حبس شد
یک عملیات، یک خاطره/ شبی که نفسها در سینه حبس شد انگار زلزله شده بود. آتش تهیه توپخانه آغاز شده بود. غرش رعد آسای توپها لحظهای متوقف نمیشد. منورها آسمان را نور باران کرده بودند و هوا مثل روز روشن بود. بیسیمها به کار افتاده بودند. گروه چریکی با همان خط شکن زیر آتش تهیه […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه