کد خبر:6957
خاطراتی غریبانه از رزمندۀ و جانباز غلامعلي نسائی
خمپاره های سرگردان
خاطراتی غریبانه از رزمندۀ و جانباز غلامعلي نسائی فرماندۀ گردان، نصف پلاكم را شكست! *نویسنده: غلامعلی نسائی روزی که دستنوشتههای چمران را خواندم، عاشقش شدم؛ آنجا که گفت: «خدایا! آنقدر سجدهام را طولانی میکنم تا مهرههای کمرم بشکند. آنقدر میایستم تا پاهایم فرسوده شود.» اكنون پاهایم شکسته و تنم هزار پاره است. چندین نوبت تا […]
گلولههای سرخ، هجومِ آتشبارها و خرناسه تانکها، زمین و آسمان را در ناگهاني محض فرو بردند. با آنهمه حجم سنگين آتش، دل به خطر زدیم و مجال و فرصت را از دشمن گرفتيم.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه