کد خبر:6775
مادرم میگفت که پدرتان عاشق امام حسین(ع) بود
همزاد چمران / سردار شهید محسن جهان تیغ – قسمت پنجم مادرم میگفت که پدرتان عاشق امام حسین(ع) بود *نویسنده: محدثه نسائی به مادرم میگفت بعد از شهادتم از طرف من به فرزندانم سلام برسان و بگو پدرتان در راه خدا شهید شد. توی نامههای همیشه به همه سلام میرساند مخصوصا به مادرش خیلی احترام […]
همیشه با بچه های مردم خیلی با مهربانی رفتار میکرد. ما را مسافرت به مشهد و زابل میبرد و برای ما خوراکی میخرید.
پدرم اهل مطالعه و کتاب بود. حتی دوران قبل از انقلاب توسط مامورهای شاه سفاک و خائن آمریکائی پدرم را زندان انداختند و مدتی بازداشت بود و شکنجه کرده بودند که باید رفیقهای خودت را لو بدهی. پدرم مرد بسیار محکمی بود. هر چه شکنجه دادند رفیقهای خودش را نفروخت و بعد از مدتی انقلاب پیروز شد. پدر به ما بچههای خودش علاقهی شدیدی داشت وقتی میخواست جبهه برود ما را بغل میکرد و میبوسید و نوازش میکرد. دلش میخواست که ما را تنها بگذارد ولی چون جهاد در راه خدا را انتخاب کرده بود، باید میرفت.
توی نامه برای آینده ما مینوشت که باید درس بخوانیم و تحصیلات بلند پایه بدست بیاوریم. به مانند اباعبدالحسین(ع) که در برابر یزید ایستادگی کرد بایددر برابر دشمن ایستادگی کنیم تا پای شهادت برویم و خودش نیز اینگونه شهید شد. هر وقت قرآن از کشته شدگان در جنگ ها سخن به میان می آورد، بلافاصله به دنبال آن، عبارت فی سبیل الله (در راه خدا) را می آورد که نشان می دهد که شهادت اجر و چاداش بلند مرتبهائی دارد که نصیب خانواده ما شد و ما باید قدر آن را بدانیم.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه