همزاد چمران / سردار شهید محسن جهان تیغ – قسمت پنجم
مادرم میگفت که پدرتان عاشق امام حسین(ع) بود
*نویسنده: محدثه نسائی
به مادرم میگفت بعد از شهادتم از طرف من به فرزندانم سلام برسان و بگو پدرتان در راه خدا شهید شد. توی نامههای همیشه به همه سلام میرساند مخصوصا به مادرش خیلی احترام میگذاشت. به همه فامیل احترام میگذاشت و همه پدرم را دوست داشتند.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت هوران – حمید جهانتیغ – فرزند دوم شهید – وقتی که پدرم شهید شد من ۹ سال داشتم. متولد؛ ۱۳۵۴که پدرم را در لباس جبهه دیده بودم. در لباس پاسداری انقلاب، همیشه با خودم قهرمان بازی بازی میکرم که پسر یک فرمانده هستم و دلم میخواست سلاح به دست به دنبالش بروم که با دشمن کفار بعثی بجنگم.
پدرم رفقای با معرفتی داشت چه توی شهر چه توی روستاهای مجاور وقتی با هم دیگر خانه ما میآمدند من حس خوبی داشتم که پدرم با آدمهای خیلی مهربان رفیق است خودش ه خیلی مومن و مذهبی و مهربان بود. با مادرم دوست و رفیق بودند. هیچ وقت ندیدم که توی خانه با هم بگو مگو کنند.








