شهید حبیب روزیطلب
جبهه برای حبیب «وادی مقدّس طُوی» بود
خاص بودن از همان زمان تولد همراه برخی انسانها زاده میشود. این انسانهای خاص با مراقبتهایی که از خودشان به عمل میآورند، به مرحله پاکی، درستی و اخلاص در زندگی میرسند و دیگر چیزی جز رضایت معبود نمیبینند و تمام کارهایشان رنگ و بوی خدایی میگیرد. برای رسیدن به چنین جایگاهی باید از خودشناسی به خداشناسی رسید و هر لحظه زندگی را با عشق الهی زندگی کرد.
گروه جهاد و شهادت هوران – خاص بودن از همان زمان تولد همراه برخی انسانها زاده میشود. این انسانهای خاص با مراقبتهایی که از خودشان به عمل میآورند، به مرحله پاکی، درستی و اخلاص در زندگی میرسند و دیگر چیزی جز رضایت معبود نمیبینند و تمام کارهایشان رنگ و بوی خدایی میگیرد. برای رسیدن به چنین جایگاهی باید از خودشناسی به خداشناسی رسید و هر لحظه زندگی را با عشق الهی زندگی کرد.
برنامه خودسازی شهید
شهید طلبه حبیب روزیطلب یکی از آگاهترین و عالمترین شهدای دفاع مقدس است. او خودسازی را از همان سنین کودکی شروع کرد و با پرهیز از گناهان به دنبال پاک زیستن بود. همانطور که سعی میکرد دروغ نگوید، غیبت نکند و از سخنچینی و تهمت به دور باشد، به همان اندازه هم با قرآن مأنوس و خواندن قرآن به یکی از عادتهای زیبای زندگیاش تبدیل شده بود.
این برنامه خودسازی، هر روز روح و جان حبیب را صیقل میداد و وجودش را پذیرای عشق به خدا میکرد. هر چه میگذشت، عطش شهید روزیطلب برای خداجویی و حقخواهی بیشتر میشد. در سنین جوانی با وجود اینکه در رشته جامعه شناسی تهران پذیرفته شده بود، همزمان با تحصیل در دانشگاه، هفتهای دو، سه روز به قم میرفت و در حوزه علمیه به یادگیری علوم اسلامی میپرداخت.
همین به کم راضی نبودن، جان مشتاق حبیب را پروار کرد. زمانی که آتش جنگ تحمیلی در کشور زبانه کشید خیلی زود متوجه شد که دانشگاه واقعی در جبهههاست. خیلی زود لباس رزم به تن کرد و خودش را به جبههها رساند و دیگران را نیز به حضور در جبهه تشویق میکرد.
استشمام بوی بهشت
شهید روزیطلب با آگاهی، دانش و معرفتش، جبههها را به زیباترین شکل ممکن میدید. گاهی با تعبیری لطیف به دوستانش میگفت: «وادی مقدّس طُوی» همینجاست. جبهه را سرزمینی یافته بود که بویی از بهشت در آن جاری و ساری بود. همرزمانش بر این نکته صحه میگذارند که حبیب واقعاً بوی بهشت را در جبهه استشمام میکرد.
او جبهه را به معنای واقعی دانشگاه خداشناسی میدانست. در یادداشتهایش درباره جبهه به زیبایی مینویسد: «به دریای رحمتی وارد شدهایم و در آن دریا پاک شدن خویش را و زدوده شدن غبارهای قلبمان را با تمام وجود حس میکنیم.»
حبیب روزیطلب ۱۹ آبان ۱۳۶۱ و در جریان عملیات محرم به آرزوی قلبیاش رسید و به دیدار معبودش شتافت. دوستانش میگویند او شب شهادتش در پوست خود نمیگنجید و یکپارچه شور، شعف و عشق شده بود. همه از شمع وجود او نور میگرفتند و از حرارتش گرم میشدند. بارها برای نیروها چنین خوانده بود: «زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت/ کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد.»
آرزوی مفقودالاثری
شهید روزیطلب قبل از شهادتش آرزوی مفقودالاثری کرده و آن را در خاطراتش نوشته بود. شهید در خاطراتش چنین مینویسد: «صبح پنجشنبه بر سر تربت شهیدان رفتیم. اول بار است که با مادرم به زیارت شهدا میروم. سر قبر شهدای تازه به خاک سپرده شده میرویم، جسمشان را میگویم، بعضیها جسمشان هم به آسمان میرود، بعضیها که جسمشان هم از جنس روحشان میشود، آنهایی که جسمشان از جنس روحشان میشود قبل از رفتنشان هم اینجا دیگر صحبت ناجنس برایشان عذابی الیم میشود. بگذریم خدا کند که جسم ما هم برجای نماند؛ این را بارها به بچهها گفتهام هیچ دلم نمیخواهد از جسمم ذرهای بر خاک بماند، رجعت به طرف خدا حق است و این حق هر چه تمام عیارتر، حقتر. به بچهها گفتم اگر از جسمم اثری ماند بر آن سنگی نیندازید و اگر سنگی گذاشتید روی آن اسمم را ننویسید.»
شهید روزیطلب در جریان عملیات محرم به عنوان یک خطشکن تمام عیار وارد صحنه شد و رشادتهای عجیبی از خود نشان داد تا اینکه در این عملیات در تپه ۱۷۵ شرهانی همانگونه که خود میخواست، مفقودالپیکر شد و عاشقانه به سوی خدا پر کشید.