کد خبر:4106
پ
۱۴۰۱-۸-۶۸۴
خاطره‌ائی از شهید جواد نجیبیان

دل بزرگ آقا جواد پیرزن زائر را به آرزویش رساند

خاطره‌ائی از شهید جواد نجیبیان دل بزرگ آقا جواد پیرزن زائر را به آرزویش رساند شهید جواد نجیبیان یکی از شهدای کاشان در دفاع مقدس است که اخیراً کتابی نیز در خصوص زندگینامه او به انتشار درآمده است. متن زیر خاطره‌ای از این شهید است که در گفتگو با عباسعلی سعیدی‌پور تقدیم حضورتان می‌شود. گروه […]

خاطره‌ائی از شهید جواد نجیبیان

دل بزرگ آقا جواد پیرزن زائر را به آرزویش رساند

شهید جواد نجیبیان یکی از شهدای کاشان در دفاع مقدس است که اخیراً کتابی نیز در خصوص زندگینامه او به انتشار درآمده است. متن زیر خاطره‌ای از این شهید است که در گفتگو با عباسعلی سعیدی‌پور تقدیم حضورتان می‌شود.

گروه دفاع مقدس هوران – شهید جواد نجیبیان یکی از شهدای کاشان در دفاع مقدس است که اخیراً کتابی نیز در خصوص زندگینامه او به انتشار درآمده است. متن زیر خاطره‌ای از این شهید است که در گفتگو با عباسعلی سعیدی‌پور تقدیم حضورتان می‌شود.

تا همین چند سال پیش وقتی که یک نفر یا یک خانواده به مشهد می‌رفتند، برای بدرقه آن‌ها مراسم چاووش‌خوانی برگزار می‌شد. به دلیل آنکه امکانات کم بود، سفر به مناطقی، چون مشهد به این راحتی‌ها صورت نمی‌گرفت و مسافر مقدمات زیادی را هم فراهم می‌کرد و آشنا‌ها هم برای او سنگ تمام می‌گذاشتند و با چاووش خوانی بدرقه‌اش می‌کردند.

یکبار شهید جواد نجیبیان که از رزمنده‌های کاشانی و شهید در عملیات رمضان است، همراه خانواده‌اش تصمیم می‌گیرند برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد بروند. آقا جواد تیرماه سال ۶۱ به شهادت رسید. بنابر این خاطره مشهد رفتن او به قبل از سال ۶۱ برمی‌گردد. خلاصه مقدمات سفر فراهم می‌شود و شهید نجیبیان و خانواده همراه با چاووش‌خوانی و بدرقه‌ای که برای‌شان تدارک دیده شده بود از خیابان‌های فین کاشان عبور می‌کردند تا به محل استقرار اتوبوس بروند.

در مسیر به کنار میوه فروشی شیخ جواد می‌رسند. آنجا یک پیرزنی به شهید نجیبیان می‌گوید: می‌شود من را هم همراه خودتان به مشهد ببرید؟

نمی‌دانم آقا جواد چه چیزی را می‌بیند که دیگران از دیدنش عاجز بودند. برمی‌گردد و به پیرزن می‌گوید: اشکال ندارد سریع بروید لباس‌های‌تان را عوض کنید و بیایید برویم. پیرزن بر می‌گردد خانه و فقط چادر سرش می‌کند و می‌آید. همه از این حرف شهید نجیبیان متعجب می‌شوند. می‌پرسند چرا قبول کردی؟ ما این همه تدارک دیدیم برای این سفر آن وقت شما بدون هیچ مقدمه‌ای به این پیرزن می‌گویی بیا برویم. شهید نجیبیان در پاسخ می‌گوید: تا الان قرار بود ۶ نفره به مشهد برویم. حالا ۷ نفره می‌رویم. آقا او را طلبیده و ما فقط وسیله هستیم تا این پیرزن را به آرزویش برسانیم. بعد‌ها خانواده شهید نجیبیان تعریف می‌کردند که در طول سفر، آقا جواد بیشترین توجه را به آن پیرزن داشت تا به زائر آقا سخت نگذرد و یک خاطره خوب از زیارت امام غریب با خود داشته باشد. کمی بعد آقا جواد به جبهه می‌رود و در عملیات رمضان شهید می‌شود. همین رفتار‌ها بود که امثال آقا جواد‌ها را هم‌سایز لباس شهادت کرد.

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید