کد خبر:21614
پ
۱۴۰۴-۱۳۰
زلنسکی‌های داخلی؛ تهدیدی برای امنیت ملی

زلنسکی‌های داخلی؛ تهدیدی برای امنیت ملی/ آیا غرب‌گراها از تجربه اوکراین درس می‌گیرند؟

زلنسکی‌های داخلی؛ تهدیدی برای امنیت ملی/ آیا غرب‌گراها از تجربه اوکراین درس می‌گیرند؟ زلنسکی‌های داخلی، گام‌به‌گام همان مسیری را می‌پیمایند که زلنسکی در اوکراین طی کرد؛ راهی که سراب آن، امنیت و رفاه از طریق وابستگی به آمریکا و غرب بود، اما در عمل چیزی جز بحران، تحقیر و ویرانی به بار نیاورد. گروه بین‌الملل […]

زلنسکی‌های داخلی؛ تهدیدی برای امنیت ملی/ آیا غرب‌گراها از تجربه اوکراین درس می‌گیرند؟

زلنسکی‌های داخلی، گام‌به‌گام همان مسیری را می‌پیمایند که زلنسکی در اوکراین طی کرد؛ راهی که سراب آن، امنیت و رفاه از طریق وابستگی به آمریکا و غرب بود، اما در عمل چیزی جز بحران، تحقیر و ویرانی به بار نیاورد.

گروه بین‌الملل هوران: زلنسکی فراتر از یک نام و فراتر از یک فرد، نماینده‌ی جریانی فکری در سیاست بین‌الملل است. او نماد سیاست‌مدارانی است که جهان را از دریچه‌ی رویاها و توهمات می‌نگرند، جهان را نه آن‌گونه که هست؛ بلکه آن‌گونه که آرزو دارند می‌بینند، سیاست را همچون داستانی قهرمانانه روایت می‌کنند و در بزنگاه‌های تاریخ حقیقت را فدای خیال‌پردازی‌های خود می‌سازند. این مکتبِ سیاسی سرشار از احساسات خام و آرزوهای کودکانه است که خیال‌پردازی را جایگزین واقع‌گرایی می‌کند و در میدان پیچیده‌ی سیاست جهانی احساسات را به‌جای محاسبات استراتژیک می‌نشاند درحالی که در دنیای واقعی سیاست بر پایه‌ی منافع و قدرت شکل می‌گیرد نه بر محور رویاهای لطیف و توافق‌های کاغذی.

تحقیر یک ملت، درس عبرتی برای همگان
این تفکر آرمان‌گرایانه بر این باور است که با سخنرانی‌های پرشور، با جلب حمایت رسانه‌ها و با انعقاد توافقات روی کاغذ می‌توان امنیت و منافع ملی را تأمین کرد. اما تجربه‌ی زلنسکی و اوکراین نشان داد که این رویکرد نه‌تنها کارساز نیست بلکه می‌تواند کشوری را تا مرز فروپاشی بکشاند. زلنسکی با اعتماد ساده‌لوحانه به قدرت‌های غربی، کشورش را درگیر جنگی کرد که پایان آن در دستان دیگران است. او با تکیه بر وعده‌های فریبنده‌ی متحدان غربی از مسیر دیپلماسی معقول فاصله گرفت و اوکراین را به میدان جنگی بدل ساخت که سود آن را دیگران می‌برند و هزینه‌اش را مردم اوکراین می‌پردازند.

در روزی که میان دونالد ترامپ و زلنسکی درگیری لفظی رخ داد، زلنسکی ابتدا پشت درهای کاخ سفید معطل ماند سپس بدون صرف ناهار از کاخ ریاست‌جمهوری آمریکا اخراج شد. این تحقیر نه‌تنها زلنسکی، بلکه تمام ملت اوکراین را شامل شد. این رویداد به جهان نشان داد که قدرت‌های بزرگ در سیاست بین‌الملل با زبان احترام سخن نمی‌گویند بلکه با زبان قدرت، منافع و سود و زیان تصمیم می‌گیرند. زلنسکی با نگاهی آرمان‌گرایانه گمان می‌کرد که اگر به آمریکا و غرب وفادار باشد، آن‌ها نیز به او وفادار خواهد ماند ولی اوکراین امروز بهای این خیال‌پردازی را با خون، ویرانی و تحقیر می‌پردازد.

زلنسکی‌های داخلی؛ تهدیدی برای امنیت ملی
اما این طرز تفکر تنها به زلنسکی و سرنوشت اوکراین محدود نمی‌شود. در سرزمین ما نیز «زلنسکی‌های داخلی» با همین نگاه خام و ساده‌انگارانه به روابط بین‌الملل می‌نگرند. آنان همچون زلنسکی جهان را نه عرصه‌ای پیچیده از منافع و قدرت‌ها، بلکه صحنه‌ای برای تحقق رؤیاهای شخصی خود می‌پندارند. گمان می‌کنند که اگر تنها بتوانند دست در دست قدرت‌های جهانی بگذارند و در قاب عکس‌های یادگاری کنار آنان بایستند تمام مشکلات کشور یک‌شبه حل خواهد شد. اینان نه از درس‌های تاریخ عبرت می‌گیرند، نه به واقعیات عینی و تحولات میدانی اعتنایی دارند. چشمانشان به وعده‌های دوردست دوخته شده، بی‌آنکه درک کنند که این وابستگی نه راهی به سوی پیشرفت، بلکه مسیری به‌سوی ضعف و سرخوردگی است.

برای این گروه دیپلماسی نه ابزاری برای پاسداری از منافع ملی بلکه صحنه‌ای برای نمایش‌های پرزرق‌وبرق و قهرمان‌سازی‌های واهی است. مذاکره را نه از موضع اقتدار بلکه از جایگاه استیصال دنبال می‌کنند گویی عزت ملی بهایی است که باید در این قمار پرداخته شود. خطر این طرز تفکر زمانی رخ می‌نماید که حتی در برابر تحقیر آشکار زلنسکی و ملت اوکراین، به جای پذیرش حقیقت دست به تحریف واقعیت‌ها می‌زنند. شکست را با توجیهات بی‌اساس بزک می‌کنند و از زلنسکی که خود اسیر بازی‌های قدرت شده در رسانه‌هایشان چهره‌ای اسطوره‌ای می‌سازند، غافل از آنکه این قهرمان‌سازی‌های ساختگی سرانجامی جز سرخوردگی نخواهد داشت.

این تفکر آرمان‌گرایانه تا جایی پیش رفت که حتی زمانی که پزشکیان، رئیس‌جمهور کشورمان در واکنش به رفتار ترامپ با زلنسکی، آن را «مایه‌ی شرم» خواند و با صراحت گفت: «کاری که [ترامپ] با آن زلنسکی کرد واقعا آدم شرمش می آید. قابل قبول نیست که که بگویند ما دستور میدهیم که اینجوری کنید [یا] اینجوری نکنید، ما عله می کنیم. اصلا من نمی آیم با تو [مذاکره کنم]، هر غلطی می خواهی بکن.» با حملات شدید هم‌حزبی‌های خود حتی در درون رسانه دولت مواجه شد. گویی بیان حقیقتی بدیهی هتک حرمت به معبد اوهام و آرزوهایشان بود. نشستن در کنار قدرت‌های جهانی حتی اگر به بهای لگدمال شدن عزت ملی و تضعیف منافع کشور باشد.

زلنسکی‌های داخلی، گام‌به‌گام همان مسیری را می‌پیمایند که زلنسکی در اوکراین طی کرد؛ راهی که سراب آن، امنیت و رفاه از طریق وابستگی به آمریکا و غرب بود، اما در عمل چیزی جز بحران، تحقیر و ویرانی به بار نیاورد. آنان بر این باورند که نزدیکی به آمریکا و غرب کلید حل مشکلات کشور است بی‌آنکه از سرنوشت زلنسکی عبرت بگیرند. این نگاه تخیل‌گرایانه کشور را در برابر تهدیدات آسیب‌پذیر می‌کند. سیاست خارجی که بر پایه احساسات و توهمات بنا شود، نه‌تنها توان حراست از منافع ملی را ندارد بلکه کشور را در موضع ضعف و انفعال قرار می‌دهد. در دنیای سیاست تنها ملت‌هایی که با عقلانیت، قدرت و واقع‌بینی حرکت می‌کنند می‌توانند جایگاه خود را حفظ کنند. زلنسکی‌های داخلی اما در مسیری گام برمی‌دارند که فرجام آن چیزی جز وابستگی و شکست نخواهد بود، همان‌گونه که تجربه شکست‌خورده برجام به‌وضوح نشان داد که اعتماد بی‌چون‌وچرا به وعده‌های آمریکا سرنوشتی جز خسارت محض در پی ندارد.

مکتب زلنسکی تنها به اوکراین محدود نیست؛ این طرز تفکر در سراسر جهان پیروانی دارد که سیاست را نه عرصه عقلانیت و تدبیر بلکه میدان نمایش و خیال‌پردازی می‌بینند. همان‌گونه که زلنسکی کشورش را به میدان تاخت‌وتاز قدرت‌ها کشاند، پیروان او نیز در هر کجای جهان مسیر سیاست را از جاده منافع ملی به بیراهه احساسات و توهم سوق می‌دهند. اما تاریخ نشان داده است که جهان عرصه آزمون و خطای تخیل‌گریان نیست. آنان که با رؤیاهای خام سرنوشت ملت‌ها را به بازی می‌گیرند در نهایت در گرداب واقعیت غرق خواهند شد.

در عرصه سیاست بین‌الملل واقعیت‌ها را نمی‌توان با آرزوها و توهمات تغییر داد. روابط میان کشورها بر اساس منافع شکل می‌گیرد، نه احساسات و وعده‌های خوش‌بینانه. تاریخ نشان داده است که کشورهایی که چشم‌بسته به وعده‌های قدرت‌های جهانی اعتماد کرده‌اند سرانجام با هزینه‌هایی جبران‌ناپذیر مواجه شده‌اند؛ از دست دادن استقلال، فروپاشی اقتصادی، تحمیل جنگ‌ها و تبدیل‌شدن به ابزاری در دست دیگران تنها بخشی از نتایج این ساده‌اندیشی است. روابط بین‌الملل عرصه رقابت بی‌رحمانه قدرت‌هاست، نه صحنه‌ای برای رؤیاپردازی‌های خام. قدرت‌های جهانی همواره منافع خود را بر هر ملاحظه‌ای ترجیح می‌دهند و حمایت آن‌ها از کشورها تا زمانی است که برایشان منفعت داشته باشد. نمونه‌های تاریخی فراوانی از کشورهایی وجود دارد که به امید حمایت آمریکا و غرب سیاست‌های خود را بر اساس وعده‌های بی‌سرانجام تنظیم کردند و در نهایت قربانی بازی‌های ژئوپلیتیکی شدند. عزت و اقتدار یک کشور تنها زمانی تضمین می‌شود که سیاست‌گذاران آن با واقع‌بینی، از موضع قدرت و با تکیه بر توان داخلی تصمیم بگیرند.

انتهای پیام/

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید