خط اول که شکست، صدای بیسیمچی قطع شد + اسارت
نویسنده: غلامعلی نسائی
عراقی ها خط را شکسته و همه جا را تصرف کردند. ورودی سنگر ما مستقیم تا سنگر دیدبانی به بیرون دید داشت، عراقی ها داشتند یکی یکی سنگرها را نارنجک میانداختند و پاک سازی میکردند. قشنگ دیده میشد عراقی ها دارند به ما نزدیک میشوند.
گروه جهاد و شهادت هوران – گفتم: همین بود، پیغامی که به «مرتضیقربانی»، دادم، که اینجا مشکوکه، این خط وضع درستی ندارد، یک جای کار میلنگد، همین بود. یک گردان نیرو اینجا هستیم. دور تا دور ما یا عراقیاند یا آب است. فکر کردم به آن دو اسیر عراقی که توی آب آمدند، خودشان فرستادند که عمق آب را اندازه گیری کنند.








