کد خبر:16121
پ
۱۴۰۳-۸۱۳۸
نبردِ‎آب با ادبیات زندگی از حاج حسین یکتا

نبردِ‎آب با ادبیات زندگی از حاج حسین یکتا فرمانده قرارگاه امام‌رضائی‌ها(ع)

نبردِ‎آب با ادبیات زندگی از حاج حسین یکتا فرمانده قرارگاه امام‌رضائی‌ها(ع) نویسنده: غلامعلی نسائی بله برونه شروع شد، کم کم راه افتادیم توی دل‌های ملتی که آمده بودند حالی عوض کنند، در ششم و هفتم و هشتم بودیم که خبر سیل گلستان آمد که بارندگی شدیدی به مردم دشت ترکمن صحرای نجیب رخ نشان داده، […]

نبردِ‎آب با ادبیات زندگی از حاج حسین یکتا فرمانده قرارگاه امام‌رضائی‌ها(ع)

نویسنده: غلامعلی نسائی

بله برونه شروع شد، کم کم راه افتادیم توی دل‌های ملتی که آمده بودند حالی عوض کنند، در ششم و هفتم و هشتم بودیم که خبر سیل گلستان آمد که بارندگی شدیدی به مردم دشت ترکمن صحرای نجیب رخ نشان داده، تهدیدشان کرده است.

گروه فرهنگی هوران – بر طبق روال هرسال قبل عید که دعوت می‌شدیم از طرف شهدا، می‎رفتیم به طرف راهیان نور، «شب‌های بله برون»، اسفند سال ۱۳۹۷ به پیشواز سال ۹۸ بار دیگر اعزام شدیم که رزق و روزی شب عید سال نو بود.

۱۲-۱۲ -۱۳۹۷ بود، وارد منطقه شدیم که از یکی دو سه روز بعد برنامه آماده اجرا بشود، دم دست‌گاه را به پا کردیم، خط و ربط‌‎ها را که بستیم، زائرین آرام آرام آمدند، دسته به دسته گروه به گروه نفر به نفر رسیدند و پر شدند برای تغییر حالشان در سرزمینی که شهدا حضور داشتند، ملائکه خدا بسیار سرمی‎کشیدند، بال میزدنند و دل می‎بردند.

نبردِ‎آب با ادبیات زندگی از حاج حسین یکتا فرمانده قرارگاه امام‌رضائی‌ها(ع)

یک قولی هم دادیم به بروبچه‌های صدا و سیما که اگر برنامه روایت‌های «بله‌برون»، از آب و گل پخته در آمد، امکان عمومی و اجتماعی داشت، به از لحظه تحویل سال، پخش پیام حضرت آقا در شبکه افق برنامه زنده روی آنتن برود، پخش بشود.

بله برونه شروع شد، کم کم راه افتادیم توی دل‌های ملتی که آمده بودند حالی عوض کنند، در ششم و هفتم و هشتم بودیم که خبر سیل گلستان آمد که بارندگی شدیدی به مردم دشت ترکمن صحرای نجیب رخ نشان داده، تهدیدشان کرده است.

خبر سیل و زلزله را که می‎شنویم. دو حالت به ما دست می‌دهد، اول اینکه آخر قصه را بیرون بکشیم که تهدیده چقده جدیه، دوم این‌که با تجربه زلزله کرمانشاه احساس می‌کردیم آن مجموعه «امام‌رضائی‌ها»، که یک کار خیر خدمت رسانی در لحظه را پیش گرفت و وارد عمل شد،

تو تهدید سیل گلستان هم وارد بشویم. روز‌های اول دوم به نظر یک خبرعادی بود، احساس آبگرفتگی بزرگ، یک سیلاب را نمی‎کردیم. از خبرها هم نمی شد به جدیت تهدید رسید. در یک حدی بود، مثل سال‌های پیشین که از این دست اتفاقات سیل گونه برخی از شهرها و روستاها سیل آمده و رفته است.

توی خبرها بیشتر تعریف داده‌ها بود که اگر رودخانه‌ها سرریز بشوند، سدها تهدید بشوند، دریچه سدها باز بشوند و نشوند. ما هم با ای ن خبرهای خبرهای ضد و نقیض سر می‌کردیم تا دو سه روزی از ماجرا گذشت، قضیه جدی شد. روز پایانی سال ۹۷ تقریبا دل و روح ما توی گلستان، ولی جسم ما توی شلمچه بود.

ولی به خاطر قولی هم که به شبکه افق داده بودیم، به کاروان‌ها همه اعلام کرده بودیم که دو سه شب دیگر بله برون تا ساعت تحویل و بعدش ادامه دارد، پخش زنده تلویزیزون، از آن طرف هم زائرین برنامه ریزی کرده بودند که وقت ساعت و تایم برنامه زنده توی برنامه حضور داشته باشند، این‌جا بنشینند.

فکر کردم و با خودمان گفتیم که تا یکی دو روزه تا خودما را جمع و جور کنیم، از آن طرف هم آقاسید محمد حسینی جبهه فرهنگی استان گلستان، با آقاسید محمد دهنوی در تماس بودیم و بچه‌های توی تیر راس که همه می‌گفتند وضعیت آرام آرام دارد سخت می‌شود، آب داره بالا میاد.

به دلیل عدم خروج حجم آب از دهانه‌های رودها و عدم زهکشی و گل گرفته دهانه رودها، وضعیت دریای خزر و رسوبات و شن‌ها در حال رخ دادن اتقاقاتی جدی است. به همین بهانه به بچه‌ها گفتم؛ بچه‌ها آماده باشید. احتمالا برنامه که تمام شد، شبانه باید برویم سمت گلستان، ماشین‌ها آماده شدند، امکانات را تدارک دیدیم، یک تیم پیشقراول فرستادم تا زود از ما در گلستان مستقر بشوند، بچه‌های امام رضائی‌ها با این‌که همه درگیر شلمچه بودیم،

چه تیم رسانه، پشتیبانی، شرایط ما در شلمچه عادی بود، داشتیم یک کار بازسازی در روستای خالدی بازی دراز سرپل ذهاب می‌کردیم، کار روی روال افتاده بود، چه خیرین، چه خیریه‌ائی‌هایش چه پولش، چه عملیات مهندسی، عملا ما عملیات بحرانی نداشتیم. امام رشائی‌ها داشتند طراحی می‌کردند برای امادگی بعد سال ساختار سازی رسمی شدن سازمان، کیک بده و کمک کن و رفت‌آمدها توی مناطق محروم جریان داشت، ماموریت‌ها برای دراز مدت طراحی می‎شد.

یک جمع آماده به کار مهندسی امدادی بعد از ساعت تحویل . پخش زنده بله برون از شبکه افق روایت که تمام شد، والسلام علیکم گفتیم ماشین را روشن کردیم، گازش گرفتیم، به سرعت آمدیم سمت گلستان، بین راه یک توقف کوتاه چند ساعته، چون ساعت تحویل شده بود.

خبردادیم و گفتیم؛ پدر و مادر و خانواده، خانم و بچه‌ها همه یک‌جا جمع بشوند. ما یک توفق چند ساعته بیشتر نمی‌توانیم، فقط می‌خواهیم شما را ببینیم و برویم. چون ساعت توحیل نیمه شب دیشب شده بود، آخر شب از یک و دو شب ساعت تحویل بود،

ما توی مسیر فقط یک ترمز کردیم نشستیم با خانواده، خانم و بچه‌ها، پدر و مادر عید دیدنی، دید و بازدید، سفره نهار پهن شده، نهار خوردیم و خداحافظی کردیم، به سمت شمال، بارندگی بسیار شدید، شب رسیدیم گلستان به سمت چهار راه بهارستان رفتیم. وارد دفتر جبهه فرهنگی انقلاب گلستان شدیم.

ادامه دارد

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید