کد خبر:14505
پ
۱۴۰۲-۱۳۴۱۰۳
روایتی از عملیات والفجر ۸

انگار تانک‌های دشمن اسیر دست طوفان شده بودند!

انگار تانک‌های دشمن اسیر دست طوفان شده بودند! متن زیر خاطره‌ای از حمید محمدی از رزمندگان حاضر در عملیات والفجر ۸ است که هم از دیده‌های خودش در این عملیات روایت می‌کند و هم از خاطرات دیگر همرزمانش بخش‌هایی را بیان می‌دارد. گروه حماسه و مقاومت هوران – تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) قرار بود در […]

انگار تانک‌های دشمن اسیر دست طوفان شده بودند!

متن زیر خاطره‌ای از حمید محمدی از رزمندگان حاضر در عملیات والفجر ۸ است که هم از دیده‌های خودش در این عملیات روایت می‌کند و هم از خاطرات دیگر همرزمانش بخش‌هایی را بیان می‌دارد.

گروه حماسه و مقاومت هوران – تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) قرار بود در جزیره ام‌الرصاص وارد عمل شود. محور اصلی عملیات فاو بود، اما همیشه در عملیات بزرگ، یک محور فریب تعیین می‌کردند و در این عملیات قرار بود ما در این محور فریب به جزیره ام‌الرصاص برویم. شب عملیات بچه‌های غواص گونی‌های کنفی روی سرشان کشیدند تا داخل آب که می‌روند، انعکاس مهتاب کمتر باشد و تا حد امکان از دید دشمن جلوگیری کنند.

سکته نیروی دشمن
من نیروی آبی- خاکی بودم، یعنی باید در مرحله بعدی وارد عمل می‌شدیم. یکی از بچه‌های غواص که موج اولی بودند بعد‌ها برایم تعریف کرد که آن شب وقتی با گونی کنفی روی سر به ساحل دشمن شنا می‌کنند، یکی از بچه‌ها‌تر و فرض خودش را به سنگر عراقی‌ها می‌رساند. در همین حین یکی از نیرو‌های دشمن بیرون می‌آید و تا غواص مشکی پوش را با گونی روی سرش می‌بیند، سکته می‌زند و همانجا روی زمین می‌افتد!

نیروی واکنش سریع
بچه‌های غواص در پاک‌سازی خط اول دشمن به قدری خوب عمل کردند که بعثی‌ها حتی نتوانسته بودند بشکه‌های فوگاز داخل اروند را منفجر کنند. فوگاز داخل آب هم می‌سوخت و بعثی‌ها برای مقابله احتمالی نیرو‌های ما، تعداد زیادی از این بشکه‌ها را کف رودخانه اروند کار گذاشته بودند.
من بعد‌ها تعاریف زیادی از عملیات سریع نیرو‌های غواص در ام‌الرصاص شنیدم. در محور فاو هم قطعاً همین طور بود. این عملکرد فوق‌العاده غواص‌ها بعد‌ها باعث شد تا بعثی‌ها کینه این بچه‌ها را به دل بگیرند و در عملیات کربلای ۴ که تعدادی غواص اسیر کردند، دق دلی شان را روی سر این بچه‌ها خالی کنند!

ارتش غافلگیر شده
بعد از غواص‌ها، ما با قایق از اروند عبور کردیم. وقتی به ساحل دشمن رسیدیم، خط اول‌شان کاملاً پاک‌سازی شده بود. به عمق رفتیم و نیرو‌های درهم ریخته و غافلگیر شده بعثی را تار و مار کردیم. ام‌الرصاص جزیره بزرگی است. ما تا آن حدی را که برای‌مان مشخص شده بود گرفتیم. دم دمای صبح، اما خبر رسید باید جزیره را تخلیه کنیم و به فاو برویم. همانجا متوجه ایذایی بودن عملیات‌مان شدیم.

تانکی که تسلیم شد
صبح روز بعد به عنوان نیروی پشتیبان به فاو ورود کردیم. اینجا هنوز آتش نبرد داغ بود. بچه‌ها تا حوالی کارخانه نمک را گرفته بودند. من شب که به سمت این منطقه رفتم، در یک منطقه، چندین دستگاه تانک دشمن را دیدم که انگار اسیر دست طوفان شده بودند! منهدم و داغان و لت و پار… از بین تانک‌ها که عبور می‌کردم، دیدم چند دستگاه تانک دشمن هنوز سالم هستند. رزمنده‌ها به قدری سریع این گروه تانک را نابود کرده و پیش رفته بودند که دو، سه دستگاه تانک بین‌شان سالم مانده بودند. این چند دستگاه را هم ما زدیم. نفرات یک تانک دشمن هم تسلیم شدند.

انهدام عجیب دشمن
با تصرف شهر فاو و تشکیل خطوط پدافندی در کارخانه نمک، تازه فشار دشمن از جاده‌های البحار- فاو شروع شده بود. عراق اصلاً دلش نمی‌خواست فاو را از دست بدهد. به قدری تانک می‌آمد که آدم با دیدن شان سرش گیج می‌رفت. اسکادران به اسکادران هم جنگنده دشمن می‌آمدند و بمباران می‌کردند ولی هیچ کدام از این‌ها فایده نداشت. در آن هفتاد و چند روز نبرد، به قدری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد که قابل شمارش نبودند. بالای ۷۰ فروند جنگنده و بالگرد و هواپیمای دشمن هم ساقط شدند.
والفجر ۸ یک شکست کامل برای بعثی‌ها و یک پیروزی کامل برای ما بود. انگار خدا روی این عملیات به ما تضمین داده بود! دشمن بعثی در این عملیات تلفات سنگینی داشت و تلافی چند عدم الفتحی که پیش از والفجر ۸ داشتیم در همین یک عملیات جبران شد.

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید