کد خبر:12563
پ
۱۴۰۲-۱۳۸۱۴۵

می‎‌خواستند من را به تهران منتقل كنند كه فرار كردم

می‎‌خواستند من را به تهران منتقل كنند كه فرار كردم، من و شهید خراسانى، رانندگى ماشين‌هاى سنگين را مى‌كرديم. شهید موسی‌الرضا خراسانى با چراغ خاموش جلوى من با سرعت حدود ۸۰ كيلومتر در ساعت حركت می‎کرد. سرعت عمل ما در آن شرايط موجب شگفتى فرماندهان شده بود. محدثه نسائی گروه حماسه و مقاومت هوران: اسماعیل […]

می‎‌خواستند من را به تهران منتقل كنند كه فرار كردم،

من و شهید خراسانى، رانندگى ماشين‌هاى سنگين را مى‌كرديم. شهید موسی‌الرضا خراسانى با چراغ خاموش جلوى من با سرعت حدود ۸۰ كيلومتر در ساعت حركت می‎کرد. سرعت عمل ما در آن شرايط موجب شگفتى فرماندهان شده بود.

محدثه نسائی

گروه حماسه و مقاومت هوران: اسماعیل گرزین همرزم پاسدار شهید موسی‌الرضا خراسانی، جانشین مهمات لشکر۲۵ کربلا – موسی‌الرضا جوان بسيار ساده پوش، متواضع و خاكى بود و روحيه معنوى و عرفانى خاصى داشت . خراسانى در عمليات‌ها بسيار شجاع و با شهامت بود. قاطعيت بى‌نظيرى داشت. با نيروهاى تحت امرش بسيار مهربان بود. به حدى كه زبان‌زد همه بود.

شهید موسی‌الرضا خراسانی،

سمت چپ: شهید موسی‌الرضا خراسانی

در عمليات «كربلاى۴»، در منطقه ام‌الرصاص، موسى‌الرضا جانشين مسئول تسليحات و مهمات لشكر بود. قبل از عمليات براى اين‌كه موقعيت عملياتى منطقه فاش نشود، افرادى كه مورد تاييد فرمانده لشكر و واحد حفاظت و اطلاعات بودند، مجوز رفت و آمد شبانه براى حمل و نقل مهمات دريافت كردند. روزها سلاح و مهمات را از قرارگاه خارج مى‌كرديم و براى اين‌كه راننده كاميون‌ها مجوز ورود نداشتند،

من و شهید خراسانى، رانندگى ماشين‌هاى سنگين را مى‌كرديم. شهید موسی‌الرضا خراسانى با چراغ خاموش جلوى من با سرعت حدود ۸۰ كيلومتر در ساعت حركت می‎کرد. سرعت عمل ما در آن شرايط موجب شگفتى فرماندهان شده بود.

در عمليات «كربلاى ۵»، كه در جنوب شلمچه انجام شد، دشمن حدود پنج كيلومتر از منطقه عملياتى را به زير آب برد. شب عمليات ابتدا غواص‌ها با بلم به خط دشمن حمله كردند. هنوز نيروهاى عمل كننده لشكر ۲۵ كربلا وارد عمل نشده بودند كه آقامرتضی قربانى، فرمانده لشكر دستور داد، من و موسى‌الرضا به اتفاق چند تن از نيروهاى واحد تسليحات و مهمات به دنبال غواص‌ها وارد عمليات ب‌شويم.

شهید موسی‌الرضا خراسانى، قايقى براى واحد تسليحات آماده كردند و به اتفاق هم سوار قايق موتورى شديم. يك دستگاه موتورسيكلت هوندا هم تهيه كرد تا در موقع لزوم دچار مشكل نشويم. قايق را شخصاً هدايت مى‌كرد كه ناگهان چتر منور دشمن در پره‌هاى موتور گيركرد و موتور خاموش شد. شهید موسی‌الرضا خراسانى با دندان‌هايش نخ چتر منور را پاره كرد و پس از آزاد كردن پره‌ها، موتور قايق را روشن كرد.

وقتى به خط اول دشمن رسيديم، درگيرى به شدت ادامه داشت. شروع به پاكسازى سنگرهاى دشمن كرديم و هشت نفر را به اسارت درآورديم. در همين هنگام، شهید خراسانى متوجه تيربارچى دشمن شد كه به شدت تيراندازى مى‌كرد.

شهید موسی‌الرضا آرپى‌جى را برداشت و تيربار و تيربارچى را با هم منهدم كرد تا نيروهاى لشكر انصارالحسين بتوانند به حركت ادامه دهند. موتورسيكلت شهید خراسانى تنها وسيله نقليه منطقه بود چرا كه منطقه عملياتى را آب گرفته بود و جاده خاكى آماده نشده بود. زخمى‌ها و اجساد شهدا را با فرغون‌هايى كه با قايق آورده بودند به اسكله‌اى در خط اول دشمن كه قبلاً پاكسازى شده بود، مى‌آوردند.

در حين حركت در نزديكى درياچه ماهى كه خط سوم دشمن بود. دست چپ شهید خراسانى تير خورد و موتور منحرف شد و به شدت به زمين خورديم. گلوله درون دستش گير كرده بود.

با اصرار، او را به اسكله رساندم و خودم برگشتم. درياچه ماهى را آن روز تصرف كرديم و نيروها مشغول دفع پاتك دشمن بودند. ساعت حدود سه بعدازظهر بود كه متوجه شديم شهید خراسانی را به بيمارستان اهواز بردند.

از بیمارستان بیرون زده بود آمد خط مقدم.

دیدم دستش باندپيچى شده است.

گفتم؛ چرا برگشتى؟

گفت؛ می‎‌خواستند من را به تهران منتقل كنند كه فرار كردم،

تير هنوز داخل دستمه، تعجب کردم،

گفتم: دستت عفونت می‌کنه‌ها.!

گفت: من ضد ضربه‌ام.

عمليات ادامه داشت و او با همان وضع استقامت كرد تا اين‌كه فرمانده لشكر متوجه مسئله شد و او را به پشت جبهه فرستاد. اما بعد از مدت كمى دوباره به جبهه برگشت.

ادامه دارد…

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید