کد خبر:10245
خاطراتی از غلامعلی نسائی
سنگر ساندویچی و تركش فلفلی
سنگر ساندویچی و تركش فلفلی نویسنده: غلامعلی نسائی دستم را جلوی دهانم گرفتم و عقب عقب رفتم. از بوی میگو، از شکلش و از آن کاسه فلزی نیمسوخته، حالم به هم خورد. با دست اشاره کردم: «نه نه نه، نمیخورم.» گروه فرهنگی هوران – صبح یک روز بهاری، توی حال خودم بودم که یک نفر […]
سر نماز بودم که بسته را باز کرد و جلویم گذاشت. روی جلدش نوشته بود: «صحیفه سجادیه»
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه