کد خبر:10228
خاطرات مردان جنگ/3
يک راهي پيدا کنيد و نيروها را بکشيد بيرون
گردان عطش با خاطراتی خواندنی از مردان جنگ/۳ يک راهي پيدا کنيد و نيروها را بکشيد بيرون *نویسنده: غلامعلی نسائی ناگهان گلويم خشکيد و بغضم ترکيد. پاکت شير را باز کردم و دادم دست حاجحسين. گفتم: «حاجي! يه جرعه بخور تا بتواني حرف بزني. دیگر رمقي برایت نمانده است.» حاجحسين پاکت شير را گرفت، برد […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه