شهادت در شب قدر
دانش آموزی که شهید شب قدر شد
دانش آموزی که شهید شب قدر شد محمد در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵، شب اول عملیات تیر به رانش اصابت میکند، با پای زخمی عقب عقب بطرف نیروهای ...
وصیت شهید علیاکبر بیگلری، چهار روز قبل از شهادت؛
مراسم ختمم را ساده بگیرید!
وصیت شهید علیاکبر بیگلری، چهار روز قبل از شهادت؛ مراسم ختمم را ساده بگیرید! وصیت شهید علیاکبر بیگلری، چهار روز قبل از شهادت؛ مراسم ختمم را ساده بگیرید!بنا بر این ...
سینما هالیوود در انجمن نویسندگان استان گلستان هوران
سینما هالیوود در انجمن نویسندگان استان گلستان هوران
سینما هالیوود در انجمن نویسندگان استان گلستان هوران با حضور آیت الله قدمی
تلخندک
میآیم جلو ولی شربت نمیخورم
میآیم جلو ولی شربت نمیخورم نویسنده: غلامعلی نسائی هوران - سریع به آشپزخانهی پادگان رفتم تا ببینم چهکار باید بکنیم. وارد آشپزخانه که شدم، حاج «محمد صادقی» صدایم زد و ...
این شهید، قبلا نوحه پای تابوتش را خودش خوانده بود
این شهید، قبلا نوحه پای تابوتش را خودش خوانده بود
این شهید، قبلا نوحه پای تابوتش را خودش خوانده بود شب هنگام میشود و محمد بابا که آن موقع 3 سال داشته، خوابش میبرد. وقتی بیدار میشود به همه میگوید: ...
گنجشکی که نشانی 48 شهید را داد
گنجشکی که نشانی 48 شهید را داد
گنجشکی که نشانی 48 شهید را داد نویسنده: غلامعلی نسائی سرویس جهاد و شهادت هوران - شهید علیرضا خاکپور در دفترچه خاطراتش آورده است: منطقهای چند بار بین ما و ...
پیکرش را پلی برای عبور رزمندگان کرد
پیکرش را پلی برای عبور رزمندگان کرد
شهید قاسم اصغری و ایثارش در عملیات عاشورای ۳ پیکرش را پلی برای عبور رزمندگان کرد پیکرش را پلی برای عبور رزمندگان کردشهید اصغری که در اثر فشار سیم خاردار ...
مردی که به کاخ سفید پشت کرد
مردی که به کاخ سفید پشت کرد
مردی که به کاخ سفید پشت کرد تو متجاوزی به خانهات برگرد آمریکایی امیر با صلابت و قاطعیت به آمریکاییها میگوید: من در فضای خانهام هستم، تو متجاوزی، برو به ...
نفت فروشی که فرمانده شد
نفت فروشی که فرمانده شد
نفت فروشی که فرمانده شد حمید رجبی مقدم حمید شبی با مستی، در کوچه های شهر روبرو می شود، آن مست را به خانه اش می رساند، در حضور همسرش، ...
پسرم گفت برای من عزا نگیرید
پسرم گفت برای من عزا نگیرید
مادر ۲ شهید و ۲ جانباز مدافع حرم تیپ فاطمیون پسرم گفت برای من عزا نگیرید مادر شهیدان سیداسحاق و سیدمحمد موسوی میگوید: «روزی که سیداسحاق را برای رفتن به ...