نوار غزه در شگفت انگیزترین داستانهای جنگ…
شهیده «رغد البسیونی» نوزاد شیرخواره خود را در هنگام شهادت زنده نگه داشت! + عکس
نویسنده: غلامعلی نسائی
حکایت شهداء فلسطینی «نوار غزه» داستانهای عجیب و شگفت بهم تنیده، خلق قصهها لحظه به لحظه که پشت تاریخ را میلرزاند و مستکبران جهانی برای نادیده گرفتن جنایت رژیم خبیث صهیونیستی در نسل کشی کودکان فلسطینی خود را به خواب مرگ سیاه زدهاند و در تباهی و نامردانگی غرق شدهاند.
محور مقاومت هوران – ارتش رژیم کودککش اشغالگر، در روند کشتارهای جمعی در «جبلیه» در خواست تخلیه فوری «بیمارستان کمال عدوان» در شمال نوار غزه صادر کرده و پس از آن بلافاصله حملات ناجوانمردانه خود را هنگام تخلیه بیمارستان «کمال عدوان» آغاز میکند.
در همان هنگام «رغد البسیونی» زیر بمباران شدید و محاصره بیمارستان زایمان میکند.
امدادگران در حال تخلیه بیمارستان هستند که دیدند، رغد البسیونی نوزاد تازه متولد شده خود را محکم در آغوش گرفته و زمزمه میکند: خداوند تو را نجات خواهد داد. در سنگر امن آغوش من، زنده خواهی ماند و انتقام ما را از رژیم جنایتکار صهیونیست خواهی گرفت، یاد سینوار را زنده نگه خواهی داشت. زنده بمان و زودتر بزرگ شو ...
امدادگر رغد را که نوزداش را محکم در آغوش خود پناه داده از بیمارستان بیرون آورده و درون آمبولانس جای میدهد، آمبولانس لایه به لایه بیماران و مجروحین را درون خود جا داده، رغد نوازدش را محکم در آغوش دارد تا آسیبی نبیند، امدادگر با بغض و داد، فریاد میزند، زود زود زود از بیمارستان خارج شو …
مدام فریاد میزد، به رعد آرامش میداد که با نوزادت نجات پیدا میکنی، آمبولانس با سرعت باد از بیمارستان خارج شد.
حدود ۵۰ متر دور نشده بود که نیروهای کودککش رژیم خونخوار «سگهار» صهیونیست بطور مستقیم «آمبولانس» را هدف قرار دادند و آمبولانس با مجروحین و بیماران و رغد و نوزادش منفجر و در آتش سنگینی شعلهور شد. همه سرنشینان در آمبولانس بشهادت رسیدند.
بعد از گذشت ۲۴ ساعت یک « گروه از امدادگران» برای بازدید از وضعیت منطقه و بمباران بیمارستان کمال عدوان شروع به کاوش کردند، مقابل بیمارستان خودروها و آمبولانسهای که هدف ارتش خبیث صهیونیست قرار گرفته بودند، تو گوئی در یک منطقه متروکه قدم میزنند.
چند گام جلوتر آمبولانسی ویران شده و سوخته نظرشان را جلب کرد.
سگها دور آمبولانس سوخته میخراشیدند و پرسه میزدندند، نزدیکتر که شدند، با صحنه بسیار عجیب و شگفتی روبرو شدند.
نوعی غافلگیری! کودکی زیبا درون ملحفه سفیدی با صدای ملایمی گریه میکرد.
کودک را در آغوش گرفتند، سگها از اطراف آمبولانس دور شدند، روی خرابهائی در نزدیکی آنها چمباتمه زدند. زل زده بود به نوزادی که آنها در آغوش کشیدند، رغد با شهادتش نوزادش را در آغوش گرمش «پناههنده» کرده بود.
نوزاد سالم و بدون هیچ صدمهائی در آمبولانسی که همه بشهادت رسیده بودند، زنده ماند.
پینوشت:
آنها در محل قدم میزدند، متوجه صدای بچه کوچکی شدند که از آن آمبولانس ویران شده بیرون میآمد و سگها در اطراف ویرانی و اجساد کسانی که به خواب رفته بودند میخراشیدند، در آن مکان، کودک کوچکی که در پارچهای پیچیده شده بود، آنها بشدت بخود لرزیدند و غافلگیر شدند، آن سگها به او نزدیک نشدند و به او آسیبی نرساندند و این واقعه، این قصه از معجزات این زمانه است، آن که آن را حفظ کرد، منزه است آن که آن را عنایت کرد و به آن توجه کرد.
خدایا همانطور که این کودک را حفظ کردی و از ظلمت مرگ نجات دادی، غزه و مردمش را حفظ کن و زودتر از تاریکی جنگ و اشغالگران خبیث و جنایتکار نجاتشان بده، ای پروردگار جهانیان! پروردگارا؛ تو یک نامرئی هستی و کاملا احاطه کننده…
روایت میدان از انجمن نویسندگان «هوران»
قطاع غزة في أروع قصص الحرب..
شهيدة “رغد البيسوني” أبقت رضيعتها على قيد الحياة أثناء استشهادها! + صور
المؤلف: غلام علي النسائي
قصة الشهداء الفلسطينيين “قطاع غزة” قصص غريبة ورائعة متشابكة، تخلق قصصا لحظة بلحظة تهز ظهر التاريخ، ويتجاهل غرور شعوب العالم جريمة النظام الصهيوني الشرير في العالم الإبادة الجماعية لأطفال فلسطين، ناموا في الموت الأسود والخراب وغرقوا في الرجولة.
محور مقاومة هوران – جيش نظام قتل الأطفال المحتل في عملية القتل الجماعي في “جبلية” يصدر طلباً بالإخلاء الفوري لمستشفى “كمال عدوان” شمال قطاع غزة، ومن ثم يبدأ فوراً اعتداءاتها الجبانة أثناء إخلاء مستشفى “كمال عدوان”.
وفي الوقت نفسه تلد “رغد البيسوني” تحت القصف العنيف وحصار المستشفى.
يقوم رجال الإنقاذ بإخلاء المستشفى عندما يرون رغد البسيوني ممسكة بمولودها الجديد بقوة ويهمسون: الله ينجيك. في حصن ذراعي الآمن، ستنجو وتنتقم من النظام الصهيوني المجرم، ستبقي ذكرى السنوار حية. البقاء على قيد الحياة ويكبر قريبا …المسعف يأخذ رغد من المستشفى ويضعه في سيارة الاسعاف، سيارة الاسعاف تحمل طبقة تلو طبقة من المرضى والمصابين، رغد تحمل طفلها بقوة بين ذراعيه حتى لا يتأذى، المسعف بغضب وأبي، يصرخ ، اخرج من المستشفى في أسرع وقت ممكن…
ظلت تصرخ وتطمئن رائد أنك ستنجو مع طفلك، خرجت سيارة الإسعاف من المستشفى بسرعة الريح.
ولم يكن الأمر على بعد نحو ۵۰ متراً حتى استهدفت قوات قتلة الأطفال التابعة للكيان الصهيوني “الصغرى” المتعطش للدماء بشكل مباشر سيارة “الإسعاف” وسيارة الإسعاف التي تقل المصابين والمرضى، وانفجرت رغد وطفلها واشتعلت فيها النيران. وصل جميع الركاب في سيارة الإسعاف.
وبعد مرور ۲۴ ساعة، بدأت “مجموعة من عمال الإغاثة” باستطلاع الوضع في المنطقة وقصف مستشفى كمال عدوان، وأمام المستشفى، يبدو أن المركبات وسيارات الإسعاف التي استهدفها الجيش الصهيوني الشرير، تسير في منطقة مهجورة. منطقة.
وعلى بعد خطوات قليلة، لفتت انتباههم سيارة إسعاف مدمرة ومحترقة.
وكانت الكلاب تخدش وتطوف حول سيارة الإسعاف المحترقة، ومع اقترابها واجهت مشهدًا غريبًا ومثيرًا للدهشة للغاية.
نوع من المفاجأة! كان هناك طفل جميل يبكي بهدوء في ملاءة بيضاء.
عانقوا الطفل، وابتعدت الكلاب عن سيارة الإسعاف، وجلست على حطام قريب. كان يحدق في الطفل الذي احتضنوه، رغد “تضم” طفلها بين ذراعيه الدافئتين بشهادته. ونجا الطفل من دون أية إصابات في سيارة الإسعاف، وهو ما شهده الجميع.
رغد البسيوني – هوران
حاشية سفلية:
كانوا يتجولون في المكان، سمعوا صوت طفل صغير يخرج من سيارة الإسعاف المحطمة، وكلاب تنبش حول الحطام وأجساد من ناموا، كان هناك طفل صغير ملفوف بالقماش، ارتعد بشدة وتفاجأوا أن تلك الكلاب لم تقترب منه ولم تؤذيه، وهذا الحدث، هذه القصة من معجزات هذا الزمان، فمن حافظ عليها، ومن اهتم بها واهتم بها.
اللهم كما حفظت هذا الطفل وأنقذته من ظلمات الموت، احفظ غزة وأهلها وأنقذهم من ظلمات الحرب والغزاة الأشرار والمجرمين، يا رب العالمين! رب أنت كائن غير مرئي وشامل.. رواية ميدان من رابطة كتاب هوران
آمریکااشغالگرانالشهـيدة رغد البسيونيتخلیه فوری «بیمارستان کمال عدوانجبلیهجنایت رژیم صهیونیستیحکایت شهدا غزهحکایت شهداء فلسطینیرژیم صهیونیستیرغد البسيونيرنج بی پایانرنج بیپایان کودکان غزهروایت میدانشگفت انگیزشگفت انگیزترین داستانهای جنگشمال نوار غزهشیرخوارهغزهغزه شمالیفلسطینیکمال عدانکودکان فلسطینیمادر فلسطینی «رغد البسیونی»نسل کشینوار غزهنوزاد شیرخوارههورانهوران الشهداوطفلها الرضيع