کد خبر:7461
پ
۱۴۰۱-۱۸۷۷
قهر کردم تا پسرم به جبهه نرود!

مادر شهید: قهر کردم تا پسرم به جبهه نرود!

مادر شهید: قهر کردم تا پسرم به جبهه نرود! مادر شهید حدادی می‌گوید: قربان، پسر بزرگم بود و پدرش تازه شهید شده بود. به او گفتم: حالا که پدرت شهید شده تو پیش ما بمان، من با این بچه‌ها چه کار کنم؟ چه طوری بزرگشان کنم؟ پیش ما بمان و نرو. به گزارش گروه حماسه […]

مادر شهید: قهر کردم تا پسرم به جبهه نرود!

مادر شهید حدادی می‌گوید: قربان، پسر بزرگم بود و پدرش تازه شهید شده بود. به او گفتم: حالا که پدرت شهید شده تو پیش ما بمان، من با این بچه‌ها چه کار کنم؟ چه طوری بزرگشان کنم؟ پیش ما بمان و نرو.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت هوران – شهید قربانعلی حدادی بیست و چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در «شیخ ‌محمد» عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش مدت‌ها در منطقه جا ماند و سال ۱۳۷۱ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش قزوین به خاک سپرده شد. پدرش قدرت‌الله نیز پیش از پسر در سال ۶۵ به شهادت رسید.

مادر شهید: قهر کردم تا پسرم به جبهه نرود!

سیده خدیجه آصفی مادر شهید قربان‌علی حدادی و همسر شهید قدرت‌الله حدادی در بخشی از خاطراتش آخرین دیدار با قربان علی را روایت می‌کند.

موقع خداحافظی با پسرم قهر کردم!

قربان، پسر بزرگم بود و پدرش تازه شهید شده بود. به او گفتم: حالا که پدرت شهید شده تو پیش ما بمان، من با این بچه‌ها چه کار کنم؟ چه طوری بزرگشان کنم؟ پیش ما بمان و نرو.

برگشت و گفت: تو دیگه چرا، مادر؟ سیدها که همیشه مصیبت‌کش هستند. تو هم مانند عمه‌ات زینب، صبر کن. از حرف‌هایش دلم گرفت. مثل بچه‌ها قهر کردم و به اتاق رفتم و برای بدرقه‌اش هم نرفتم.

وقت رفتن آمد پیش من و گفت: مادر قهر نکن، قول می‌دهم زود زود برگردم. دلم کمی آرام گرفت. کاسه‌ای آب را پشت سرش خالی کردم و از جلوی در راهش انداختم.

هنوز با قهر کردنم و ناز کشیدنش خوش بودم که خبر شهادتش را آوردند، ولی فقط خبرش را بدون اینکه جنازه‌ای در کار باشد. پسرم مفقودالاثر بود و بعد از سال‌ها انتظار جنازه‌اش را دیدم، اما نمی‌دانم چقدر اینقدر دیر برگشت.

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید