کد خبر:14226
این چه نذری بود مادر
این چه نذری بود کردی مادرِ من؟!
این چه نذری بود کردی مادرِ من؟! یکی از آزادگان دفاع مقدس میگوید: وقتی در اسارت بودم، مادرم از من خبر نداشت. او نذر کرده بود که بعد از آزادی به من گفت. منم پیش خودم گفت: حداقل گوسفندی، مرغی نذر میکردی؛ این چه نذری بود کردی؟! حماسه و مقاومت هوران – اگر چه اسارت […]
صبح من با مادرم با یک مینیبوس از روستا به بازار شهر رفتیم و مقداری سوغات، یک پیراهن و یک چای گلاب گرفتیم و عصر با مینی بوس به روستا برگشتیم. همراه مادر و داییم رفتیم خانه این بنده خدا که نابینا بود و مادرم نذر کرده بود خواهرم را به ازدواج او در بیاورد.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه