کد خبر:3034
پ
۱۲۳۴۵-۳۳۷
غواص شهید مصطفی جربان

پیکر برادرم در گودبرداری موکب اربعین تفحص شد

غواص شهید مصطفی جربان از شهدای تازه شناسایی شده کربلای ۴ پیکر برادرم در گودبرداری موکب اربعین تفحص شد پایگاه خبری هوران – همین چند روز پیش بود که خبر آمد تعدادی از شهدای دفاع مقدس تفحص شده‌اند. شهدایی که بیش از ۳۶ سال در خاک آرمیده بودند، در حالی آمدند که دیگر مادر با […]

غواص شهید مصطفی جربان از شهدای تازه شناسایی شده کربلای ۴

پیکر برادرم در گودبرداری موکب اربعین تفحص شد

پایگاه خبری هوران – همین چند روز پیش بود که خبر آمد تعدادی از شهدای دفاع مقدس تفحص شده‌اند. شهدایی که بیش از ۳۶ سال در خاک آرمیده بودند، در حالی آمدند که دیگر مادر با آب و آینه به استقبال‌شان نیامد و پدر قرآن به دست در گوشه‌ای از حیاط منتظرشان نبود.
گروه حماسه و مقاومت هوران – همین چند روز پیش بود که خبر آمد تعدادی از شهدای دفاع مقدس تفحص شده‌اند. شهدایی که بیش از ۳۶ سال در خاک آرمیده بودند، در حالی آمدند که دیگر مادر با آب و آینه به استقبال‌شان نیامد و پدر قرآن به دست در گوشه‌ای از حیاط منتظرشان نبود. مسافران خسته از راه رسیدند، اما دیگر کسی نبود که کوله بارشان را با «وان یکاد، چهار قل و آیه الکرسی» پر کند. آمدند، اما این بار عطرشان با خبر شهادت شهدای مدافع امنیت در هم پیچید و چندان رسانه‌ای نشد. خبر آمدنشان به خاطر شلوغی‌های این چند وقت پرو بال نگرفت، اما قطعاً آمدنشان بی‌حکمت نیست. شهدا چراغ راهند، شاید در این برهه آمدند تا راه گم نکنیم! آمدند تا یادمان باشد برای امنیت امروزمان چه خون‌ها داده‌ایم… شهید مصطفی جربان یکی از همین شهدای تازه تفحص شده است. خانواده جربان پنج پسرش را راهی جبهه کرد و از میان پسرها، مصطفی به شهادت رسید. روایت‌های محمودعلی جربان برادر غواص شهید عملیات کربلای ۴ مصطفی جربان را پیش‌رو دارید.
 تعزیه خوانی پدر و مداحی مصطفی
برادرم در میان خانواده‌ای انقلابی در روستای سورتجین شهرستان رزن استان همدان متولد شد. روستایی که در روز‌های رزم هیچ گاه میدان را خالی نکرد و ۳۳ نفر از دلاورانش به شهادت رسیدند و چند نفری هم رخت جانبازی و آزادگی به تن کردند. حالا خاطرات آنهاست که نقل محفل و دورهمی‌هایشان می‌شود، آنهم برای مردمی که هنوز هم پای ولایت ایستاده‌اند. مصطفی در محیطی اعتقادی پرورش یافت. پایبندی خانواده به مسائل دینی و حضور در مسجد و مراسم مذهبی اهل بیت (ع) از مصطفی یک ذاکر و مداح ساخت که دل در گروه ائمه داشت و در مجالس‌شان سنگ تمام می‌گذاشت. پدرمان فردی مذهبی بود و در کار خیر هرگز از کسی دریغ نمی‌کرد. ایشان ۵۰ سال در مجالس امام حسین (ع) تعزیه می‌خواند و خودش کارگردان مجالس عزای اهل بیت (ع) بود. فرزندانش هم در این مجالس قد کشیده و بزرگ شدند.
 رزق حلال 
بزرگ‌تر‌های روستای‌مان، هنوز صوت دلنشین مداحی مصطفی را به یاد دارند و می‌دانند که او در میان همین روضه‌ها برات شهادتش را گرفت و آسمانی شد.
محمودعلی جربان برادر شهید می‌گوید: «خانواده ما از جمله خانواده‌های روستا بود که در برگزاری مراسم عزاداری نقش داشتند و پای کار بودند. با شروع جنگ تحمیلی همه برادر‌ها راهی شدیم. ما پنج خواهر و شش برادر بودیم. پدرمان کشاورز و کارگر ساده‌ای بود که زحمات زیادی برای تأمین معاش خانواده متحمل می‌شد. تلاش‌های طاقت فرسایش برای همیشه در یاد و خاطره ما باقی ماند و الگویی شد تا ما هم، چون پدر محصول دست رنج خودمان را بخوریم. ما به عینه تأثیر رزق حلال را در عاقبت بخیری مصطفی دیدیم.»
همه اهل خانه جربان یکی پس از دیگری رخت جهاد پوشیده و راهی شدند. برای پدر که کشاورز بود، پسرهایش نیروی کار او به حساب می‌آمدند، نبودن‌های گاه و بی‌گاهشان سخت بود. اما جهاد او هم در این بود که خودش با همتی مضاعف نبودن‌های پسرانش را جبران کند بلکه بچه‌ها برای حضور در جبهه دغدغه‌ای نداشته باشند.
برادر شهید در ادامه می‌گوید: «برادر بزرگ‌ترم همراه با بچه‌های جهاد سازندگی راهی جبهه شد. ایشان همزمان سرپرستی کمیته امداد را هم برعهده داشت. برادر دیگرم از طریق بسیج وارد میدان نبرد شد و سه برادر دیگر هم لباس رزم به تن کرده و مسئول پدافند بودند و در جبهه حاضر شدند. خودم هم ۲۱ ماه در مناطق عملیاتی بودم.»
 جبهه‌های نوبتی
برادر شهید از چگونگی حضور مصطفی جربان در جبهه می‌گوید: «ما پنج برادر در جبهه حضور داشتیم که نوبت به سربازی مصطفی شد. من دو مرتبه او را در تاریخ اعزامش به پایگاه بردم، اما اعزامش به عقب افتاد. مرتبه سوم که راهی شد، گفت اگر این بار من را با خودشان نبرند، به خانه باز نمی‌گردم. نهایتاً اعزام شد. بعد از آموزش‌های دشوار به عنوان غواص انتخاب شد. ما پنج برادر با هم به جبهه نرفتیم. من در هنگ ژاندارمری اهواز – دهلران همراه با برادرم که در جهاد مشغول به خدمت بود در منطقه حضور داشتم. ۱۲ کیلومتر داخل خاک عراق بودیم، سال ۶۳ به خانه برگشتم. بعد از بازگشت ما برادر سوم‌مان رفت و ۱۶ ماه ماند. همین طور به فواصل و با شوق زیاد در جبهه حاضر می‌شدیم. نهایتاً هم از میان ما، مصطفی دیگر برادرم رفت و در کربلای ۴ شهید شد.»
 شال عزای شهید 
وی در ادامه می‌گوید: «خوب به یادم دارم وقتی مصطفی به مرخصی آمد یک عدد شال مشکی به همسرم هدیه کرد و گفت: «این شال را نگه‌دار وقتی پسرت بزرگ شد در مجلس‌های عزای اهل بیت (ع) بر گردنش بینداز. هنوز هم آن شال عزای برادر شهیدم را داریم.»
یکی از همرزمانش بعد از شهادت برادرم به ما گفت: «مصطفی رفیق خوبی بود. قبل از اینکه به عملیات برود یک پیراهن از تنش در آورد و گفت این برای تو من دیگر برنمی‌گردم، این را یادگاری نگه‌دار. هنوز هم آن را به یادگار دارم.» مصطفی خیلی شوخ بود. اخلاق خوبی داشت و مهربان بود و خیلی از همرزمانش با او رفاقت داشتند و او را خوب می‌شناختند.»
 مفقودالاثر کربلا ۴
شهید مصطفی جربان در تاریخ چهارم دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ از ناحیه صورت دچار مجروحیت شد و به شهادت رسید. خبر شهادت مصطفی توسط فرمانده‌اش به خانواده شهید داده شد. برادر شهید از حال و هوای آن روز‌های خانواده می‌گوید: «وقتی فرمانده مصطفی خبر شهادت را به ما داد. ما پذیرفتیم. آن‌ها ساک مصطفی را هم برای ما آوردند. داخل ساک برادرم یک شلوارو ۱۰۰ تومان پول بود که آن ۱۰۰ تومان را نگه داشتیم.»
 تسکین مادرانه
مادر شهید سال‌ها بعد از شهادت مصطفی بی‌تاب و چشم انتظار بود. گوشه‌ای را برای خودش پیدا می‌کرد و دور از چشم دیگران برای مصطفی گریه می‌کرد. برادرشهید در ادامه به خوابی که باعث آرام شدن مادر شده بود اشاره می‌کند و می‌گوید: «بی‌تابی‌های مادر ادامه داشت تا اینکه یک روز وقتی از خواب بیدار شد از رویایی که از شهید دیده بود برایمان صحبت کرد. مادر گفت: در خواب دیدم که دو بال دارم و در آسمان پرواز می‌کنم. من در جستجوی پسرم بودم. ناگهان مصطفی در کنارم ظاهر شد. او یک نامه‌ای به من داد و گفت این‌ها را بگیر و دیگر دنبالم نگرد. مادر بعد از آن دیگر ناراحتی نکرد. او به ما می‌گفت: فرزندم را فدای اسلام کرده‌ام، دیگر برایم مهم نیست که پیکری از او به دست ما برسد یا نه!»
 موکب اربعین و تفحص شهدا
حالا دیگر نه مادر است که به استقبال مصطفی برود و نه پدر که ریسه شادی دور تا دور خانه بکشد. مادر شهید هفت سالی است که به رحمت خدا رفته و پدر هم سال ۱۳۷۳ بار سفر بست. اما این روز‌ها خبر تفحص و شناسایی پیکر شهید مصطفی جربان دل مشتاقان به دیدارش را شاد کرده است خبری که شاید دیر، اما شور و حلاوت دیدار را بعد از ۳۶ سال چشم انتظاری به جان و دل خانواده‌اش نشاند.
برادر شهید از ماجرای جالب تفحص برادرش می‌گوید: «سال‌ها پیش از این از ما آزمایش دی‌ان‌ای گرفته بودند و پیکر برادرم از همین طریق شناسایی شد. اما روایت تفحص پیکر شهید جربان آن طور که به ما گفته شده؛ گویا برای پیاده روی اربعین امسال در اطراف اروند رود مشغول کندن محل موکب و احداث آن برای پذیرایی از زائران امام حسین (ع) بودند که نشانه‌هایی از چهار شهید تفحص می‌شود که یکی از این شهدا برادرم بوده است. در ادامه بعد از اطلاع و استقبال از این موضوع دو بار برای مصطفی مراسم گرفته شد که هر دو مرتبه بسیار باشکوه بود، شاید بار دوم با شکوه‌تر از قبل.
برادرم مصطفی قبل از شهادت به یکی از همرزمانش گفته بود با پایان یافتن خدمت، می‌خواهم ولوله‌ای به پا کنم. پایان خدمتش با شهادت بود. اگر چه او زنده نیامد، اما بعد از ۳۶ ماه بازگشت پیکرش ولوله‌ای عجیب در شهر برپا کرد. حضور مردم در مراسم تشییع و تدفین برادرم بی‌سابقه بود.»
 فریب منافقین را نخورید!
در بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید می‌خوانیم که: «پدر و مادر عزیزم در غم مرگم صبورانه برای علی‌اکبر (ع) و حسین (ع) گریه کنید. برادرانم راهم را ادامه بدهند و خواهرم حجابت را رعایت کن، مبادا چشم نامحرمی تار موی تو را ببیند. 
هرگز پشت رهبرم را خالی نکنید و از ایشان پیروی کنید که مبادا فردا فرزندانتان به بیراهه کشیده و فریب منافقان را بخورند.»
 عاشورایی بی‌تکرار
محمودعلی جربان با اشاره به مسائل امروز جامعه می‌گوید: «برای اسلام و این کشور خون شهدای زیادی ریخته شده که قطعاً در محضر خدا محفوظ خواهد بود. اما باید به یاد داشته باشیم که فرصتی، چون عاشورا همیشه اتفاق نمی‌افتد. تاریخ را که مرور کنیم به خوبی متوجه این موضوع خواهیم شد. جاماندگان از عاشورا، توابین بودند. امیدوارم که ما راه درست را تشخیص بدهیم، چون اگر بصیرت نداشته باشیم دیگر راه برگشت مجدد نیست و فرصت از دست خواهد رفت.»
پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید