کد خبر:15616
مگه مهمانیآمدی! / قسمت8
توپخانه و خمپاره و تک تیراندازها، با هر چه که داشتند، آتش میریختند
توپخانه و خمپاره و تک تیراندازها، با هر چه که داشتند آتش میریختند *نویسنده: غلامعلی نسائی تویتا با سرعت باد میرفت، نمیدانم چقدر توی راه بودیم که تویتا پشت یکی از خاکریزها نگه داشت، گفتند: پیاده بشوید، از اینجا تویتاها در دید دشمن و زیر گلوله هستند. تیر مستقیم میزدند، توپخانه و خمپاره و تک […]
همه با خوشحالی و میل به شهادت دستهای مان را روی هم گذاشتیم و محکم به هم چسباندیم، عهد و پیمان بستیم که هر کدام شهید شدیم، بقیه را شفاعت کنیم.
صدای غرش تانک و گلوله و صوت خمپاره در هم پیچیده بود، صدای اللهاکبر رزمندههای ما از اطراف به گوش میرسید. هر طرف نگاه میکردی جنب چوش جنگی بود.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه