کد خبر:4427
پ
۱۴۰۱-۸-۷۸۱
رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)

تعجب یک فرمانده از سفره صبحانه رزمندگان

تعجب یک فرمانده از سفره صبحانه رزمندگان حاج معز خادم الحسینی کمی با تعجب به سفره نگاه کرد و بعد پرسید: «صبحانه بقیه گردان چیست؟«بچه ها گفتند: نان و پنیر.» فرمانده پرسید: «پس این سرشیر چیست؟!» بچه ها جواب دادند: «خودمان از شهر تهیه کرده ایم.» به گزارش گروه جهاد و شهادت هوران – یحیی […]

تعجب یک فرمانده از سفره صبحانه رزمندگان

حاج معز خادم الحسینی کمی با تعجب به سفره نگاه کرد و بعد پرسید: «صبحانه بقیه گردان چیست؟«بچه ها گفتند: نان و پنیر.» فرمانده پرسید: «پس این سرشیر چیست؟!» بچه ها جواب دادند: «خودمان از شهر تهیه کرده ایم.»

به گزارش گروه جهاد و شهادت هوران – یحیی عنابستانی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) روایت می کند: مدتی بود مقر آموزش غواصی برای رزمندگان گردان غواصی حضرت زینب(س) کنار رودخانه دز بود و آنجا مستقر بودیم.

یک روز بعد از تمام شدن مراسم صبحگاه، برای صرف صبحانه، راهی چادرمان شدیم. آن روز، صبحانه‌مان نان و پنیر و چای شیرین بود، اما تعدادی از بچه‌ها که پیش از نماز صبح به شهر دزفول رفته بودند، مقداری سرشیر هم خریده بودند.

بر حسب اتفاق، آن روز سردار حاج خادم هم برای صرف صبحانه به چادر گروهان ما آمد. سفره پهن شد و بچه‌ها نان و پنیر و چای و سرشیر را آوردند.

حاج معز خادم الحسینی کمی با تعجب به سفره نگاه کرد و بعد پرسید: «صبحانه بقیه گردان چیست؟، بچه ها گفتند: نان و پنیر. فرمانده پرسید: «پس این سرشیر چیست؟!» بچه ها جواب دادند: «خودمان از شهر تهیه کرده ایم.»

آقای قائم زاده که با روحیات حاج خادم آشنا بود، فوراً سرشیر را برداشت برد. حاج خادم هم گفت: «از این به بعد، اگر توانستید به همه گردان سرشیر بدهید، خودتان هم می توانید در چادرتان سرشیر بخورید، وگرنه اصلا نخرید.»

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید