عملیات «مرصاد»؛ کمینگاه شکست وطنفروشان بیوطن
حکومت دیگر توان اداره جنگ را ندارد و مردم حکومت را نمیخواهند؛ ما برای آزادی مردم میرویم؛ حیاتوممات ما بستگی به عملیات «فروغ جاویدان» دارد…این را مسعود رجوی گفته بود.
گروه سیاسی هوران – زمانی که قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل در تاریخ ۲۷ تیرماه در سال ۱۳۶۷ از طرف جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شد همه چیز پایانیافته تلقی گردید، اما در برابر دیدگان متحیر جهانیان این مسئله نهتنها در خوی جنگطلبی رژیم بعثی صدام تأثیر نداشت بلکه نظامیان عراقی در یورشی سازمانیافته مجدد تجاوزات خود را در جنوب و غرب کشور بهمنظور تصرف دوباره مناطق آزاد شده ایرانیها آغاز کردند.
در این زمینه میتوان به اقدام مشترک عراق با سازمان منافقین اشاره کرد؛ سران و اعضای این سازمان تروریستی که از همان ماههای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی با نظام جدید سرناسازگاری داشتند بهمرور و طی سالهای ۶۰ و ۶۱ از کشور خارج شده و در کشورهای اروپایی و آمریکایی مستقر شدند و در نهایت مقر اصلی خود را در عراق قرار دادند، همان کشوری که به طور رسمی به ایران اعلام جنگ کرد و بخشهای وسیعی از مناطق مرزی و شهرهای جنوبی ایران اسلامی را اشغال کرد.
از آن به بعد سازمان منافقین بهعنوان بخشی از بدنه نظامی رژیم بعثی صدام علیه تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران اسلامی از هیچ اقدام مزدورانهای دریغ نورزیدند و در میان سازمانها و گروههای تروریستی به یکی از بیحیثیتی آنها در جهان تبدیل شدند.
برایناساس سازمان منافقین باتکیهبر تجربیات ناشی از عملیاتهای گذشته در حمله به مواضع نیروهای ارتش در جبهههای جنگ، عملیات جدیدی را بهمنظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به نام «فروغ جاویدان» برنامهریزی کرد. این عملیات قرار بود در مهرماه سال ۱۳۶۷ همزمان با هفته دفاع مقدس به اجرا درآید. اما پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران موجب غافلگیری منافقین و عدم باور آنها شد؛ بنابراین با دستور رئیسجمهور عراق، منافقین عملیات خود را جلو انداختند و آن را در بعدازظهر سوم مردادماه سال ۱۳۶۷، آغاز کردند.
برای اطلاع از اخبار ۳۶ سال پیش آن روزهای دفاع مقدس به سراغ یکی از مردان آن روز میریم که در کنار همرزمان خود برای ماندگاری اعتبار و افتخار امروز ما مردانه جنگیدند و ما امروز به آنها افتخار میکنیم.
از «علیحسن احمدی» میخواهیم از عملیاتی بگوئید که نمادی از مقاومت بزرگمردانی است که با اقتدار و ایمان خویش در برابر منافقان و حامیان آنها ایستادگی کردند تا این شجاعت و ازخودگذشتگی در هنر و ادبیات کشور تبلور پیدا کند؛ «عملیات مرصاد».
از اوضاع جبههها در آخر جنگ بگوئید؟
احمدی – اواخر جنگ، عراق به دلیل سرازیرشدن کمک نظامی و مالی کشورهای حوزه خلیجفارس و چندین کشور اروپای و آمریکا بهسرعت توانست لشکرهای زیادی سازماندهی و تجهیز کند.
واردشدن کشور آمریکا در جنگ و اطلاعات ماهواره و هواپیماهای اواکس و دادن اطلاعات به عراق و از طرف دیگر جنگ نفتکشها و محاصره و تحریمهای شدید نظامی اقتصادی صادرات نفت ما به حداقل و سقوط قیمت نفت مشکلاتی در جبههها به وجود آورد که عراق به استفاده از همین مشکلات توانست دست به عملیاتهای بزند که در نتیجه توانست فاو و جزیره مجنون را تصرف کند و به سمت اهواز پیشروی کند.
ایران در عملیات والفجر ۱۰ که شهر حلبچه را تصرف کرده بود و ارتش عراق علیرغم عملیاتها گذشته که منطقهٔ از دست میداد با پاتکهای پشتسرهم قصد داشت منطقه ازدستداده را پس بگیرد و خیلی از یگانهای خود از دست میداد، اما در عملیات والفجر ۱۰ این کار را نکرد و اغلب یگانهای او دستنخورده ماند و خیلی از یگانهای ما هم درگیر پدافند منطقه حلبچه شد یا در استراحت بعد از عملیات بودند که عراق با همین فرصت توانست فاو و جزیره مجنون را تصرف کند و به سمت اهواز پیشروی کند.
ایران ضمن تخلیه شهر حلبچه و برگشت نیروها به لب مرز خیلی از یگانها را آزاد کرد و به جنوب گسیل داد و عراق را وادار به عقبنشینی کرد.
ایران در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و تاریخ آتشبست ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه صبح روز شنبه تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ اعلام شد، ولی عراق با وجود اعلام زمان آتش بست؛ ۶ روز مانده به آتش بست به مرزهای ما دوباره هجوم برد و قصد تصرف خرمشهر را داشت که با این عملش چند هدف را داشت.
عراق پذیرفتن قطعنامه توسط ایران را دال بر ضعف ناتوانی ایران دانست و به چند منظور دوباره هجوم خود را به مرزها آغاز کرد؛ اول اینکه او تعداد اسرا کمی از ایران برای مبادله در اختیار داشت، اغلب هم غیرنظامی بودند؛
دوم قصد داشت قسمت حساسی از کشور را در اختیار بگیرد تا یک برگ برندهای برای چانهزدن در مذاکرات داشته باشد و سوم یک طرح فریب برای کشاندن نیروهای ما بهطرف جنوب بود تا میدان و مسیر منافقین را خالی از نیرو کند که ظاهراً در این قسمت هم موفق عمل کرد، چون بیشتر نیروهای ما به جنوب رفتند.
پذیرش قطعنامه چه تأثیری بر روحیه نیروها داشت؟
احمدی_ پذیرش قطعنامه مقداری بر روحیه نیروها تأثیر گذاشت که با پیامهای امام جانی دوباره به جبههها بخشیده شد.
وضعیت منافقین و توان نظامی آنها تا آخرین عملیاتشان چگونه بود؟
احمدی_ منافقین در سال۱۳۶۱به عراق رفتند و در نزدیک مرزهای ایران ۱۷ پایگاه بنا کردند که مهمترین آنها پادگان اشرف در ۱۰۰ کیلومتری شمال غربی بغداد بود.
آنها بعد از ایجاد پایگاهها در جبههها دست به عملیاتهایی همچون تپههای و گردانهای در مقیاسهای مختلف بر علیه نیروهای ایران زدند و هر روز خود را آمادهتر و دامنه عملیاتهای خود را بزرگتر از قبل میکردند.
دو عملیات یکی که در تاریخ اول فروردینماه سال ۶۷ در منطقه فکه به نام «آفتاب فکه» انجام دادند و دیگری حدود دو ماه بعد یعنی در تاریخ ۲۸ خردادماه سال ۶۷ در مهران عملیاتی به نام «چلچراغ» انجام دادند و مهران را تصرف کردند و همانجا بود که شعار «امروز مهران فردا تهران» را سر دادند.
منافقین با بهرهگیری از چند نقطه قوت خود یعنی استفادهکردن از لباسهای شبیه لباسهای ایرانیها، فارسی صحبتکردن و شناسایی محلهای خلع در پدافندی توانستند به داخل خطوط ما نفوذ کنند و با واردکردن ضرباتی به نیروها، مناطقی را برای مدت کوتاهی به تصرف در بیاورند.
آخرین عملیات آنها که در آخر جنگ برای تصرف تهران و سرنگونی جمهوری اسلامی به نام «فروغ جاویدان» شروع که با عملیات ایران به نام «مرصاد» فروغ جاویدان آنها به غروب جاویدان تبدیل شد.
از آخرين عملیات منافقین صحبت کردید؛ چرا، چطور و کجا اتفاق افتاد؟
احمدی_ منافقین به دلیلی اینکه چند عملیات انجام داده بودند یک توهم برای آنها ایجاد شده بود که قادر هستند با یک عملیات سریع و برقآسا تهران را تصرف و انقلاب اسلامی را ساقط کنند.
خود را آماده میکردند برای یک عملیات در شهریورماه، یک عملیات سرنوشتساز برای ساقط کردن جمهوری اسلامی ایران که با پذیرفتن قطعنامه توسط ایران و اعلام زمان آتشبست؛ غافلگیر شدند. منافقینی که خود را برای ساقط کردن نظام آماده کرده بودند فوراً تمامی هواداران خود را در کشورهای اروپایی به عراق فراخواندند و با آموزشهای مختصری، سازمان دادند. در مجموع توانستند ۵ هزار نفر در قالب ۲۵ تیپ ۲۰۰ نفره سازماندهی دهند.
وضعیت و توان آموزش و مهارت منافقین چطور بود؟
احمدی_ منافقین را باید به سه دسته تقسیم کرد
اولین دسته کسانی بودند که سالها در عراق بودند و عملیاتهای کوچکی به نام تپه زنی، گردانی، آفتاب فکه و چلچراغ انجام داده بودند و مهارت خوبی داشتند. اغلب کارکردن با انواع سلاحها را آموزشدیده و بلد بودند.
دسته دوم؛ سربازان یا کسانی بودن که تحمل شرایط سخت اردوگاهی عراق در زمان اسارت را نداشته و بریده و فریب قولهای منافقین را خورده و به آنها پیوسته بودند و این دسته زیاد مهارت نداشتند.
سومین دسته؛ هواداران آنها بودند که از کشورهای اروپایی فراخوان داده شده بودند و به عراق آمده و یک آموزش مختصر چندروزه در حدبازبسته کردن کلاش و تیراندازی با آن رافراگرفته بودند.
امکانات و لجستیک منافقین چطور بود؟
احمدی_ امکانات و لجستیک خوبی داشتند. همه امکانات لجستیکی آنها نو و صفر کیلومتر بود و قادر به پیمودن یک مسیر طولانی بدون اینکه مشکلی فنی، مکانیکی و سوختی برای آنها پیش بیاید؛ بودند.
نفربر زرهی آنها به نام کاسکاول داری چرخ لاستیکی بود که با سرعت ۱۲۰ کیلومتر برساعت حرکت میکردم و با پیمودن مسیر طولانی مشکلی برای آن پیش نمیآمد.
شروع عملیات منافقین چطور بود؟
احمدی_ عراق در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه قصرشیرین، دشت ذهاب و گیلانغرب عملیاتی را شروع و با شکستن خطوط دفاعی ما و خیلی زود خود را به سرپل ذهاب و گیلانغرب رساند.
در منطقه؛ لشکر امیرالمؤمنین در مهران، تیپ مسلم در گیلانغرب و یک تیپ لشکر ۸۱ ارتش در قصرشیرین و دشت ذهاب بود که پیشروی خود را به سمت پادگان ابوذر ادامه دادند، البته نه به آن سرعت، به اعتقاد بنده بر اساس آن چیزی که در صحنه نبرد دیدم همان روز اول هم میتوانست پادگان ابوذر را تصرف بکنند، اما نکردند؛ چرا؟ چون خط ما شکسته شده بود تنها یگان سپاه تیپ نبی اکرم (ص) به منطقه نرسیده بود گرچه نیروها در برابر آنها مقاومت میکردند، اما دست برتری با آنها بود و آن مقاومت نمیتوانست از تصرف پادگان جلوگیری بکند.
تا روز دوم سوم مردادماه پادگان را تصرف نکردند، آنها با جنگ بازی میکردند تا اول بدانند آیا ایران از طرح آنها آگاه است و نیروهای را به غرب میآورد یا نه. ایران حمله به غرب را فریب دشمن میدانست و عملیات اصلی را جنوب قلمداد میکرد، بنابراین هیچ نیروی به غرب نیاورد.
دوم اینکه فرماندهان ما فکر میکردند هدف اصلی در این منطقه تصرف پادگان ابوذر است، لذا بیشتر نیروها را به سمت پادگان بردند و مسیر عبور منافقین از نیرو خالی شد.
آنچه در صحنه نبرد دیدم؛ بعدازظهر روز دوم مردادماه تانکهای ارتش عراق تا لب سیمخاردارهای پادگان آمده بود، ولی وارد پادگان نشدند و بعد از ساعتی چندین کیلومتر عقب نشستند و بعدازظهر روز سوم هم آمدند.
پادگان را تصرف و تانکها وارد پادگان شدند باز هم بعد از ساعتی از پادگان عقب نشستند. البته خارجشدن آنها از پادگان میتواند به دلیل وجود ساختمانها بوده باشد چون ساختمانها توان عملیاتی تانکها را محدود و آسیبپذیری آنها را زیاد میکرد.
درهرصورت، تمامی نیرو به دفاع از پادگان پرداختند و مسیر برای منافقین خالی گشت.
استعداد و سازمان منافقین چگونه بود؟
احمدی_ منافقین بااستعداد ۵ هزار نفر در قالب ۲۵ تیپ سازماندهی شده بودند.
مسعود رجوی جلسهای در شب سوم مردادماه در پادگان اشرف برگزار میکند؛ این جلسه تا ساعت یک بامداد طول میکشد.
وی طی سخنرانی در این جلسه میگوید؛ حکومت دیگر توان اداره جنگ را ندارد و مردم حکومت را نمیخواهند و از آن پشتیبانی نمیکنند، نیروها ما تا به اسلام آباد غرب برسند به ۱۰ هزار نفر و با تصرف کرمانشاه به ۲۰ هزار نفر افزایش مییابند.
آنها قصد داشتند با تصرف اسلام آباد غرب و کرمانشاه و شکستن زندان اسلام آباد غرب و کرمانشاه و آزادکردن تمام زندانیان خلافکار، آنها را با سلاحی که از تصرف پادگانها به دست میآوردند، تجهیز کنند.
رجوی در ادامه این سخنرانی میگوید؛ ما برای آزادی مردم میرویم؛ حیاتوممات ما بستگی به این عملیات دارد (البته این حرف درستی بود) که حیات آنها در گردنه چهار زبر به ممات تبدیل شد.
او میگوید؛ اسیر نگیرید همه را بکشید. در مسیر به هر ریش داری رسیدی ریشه آن را بزنید هرآنکس خواستید اعدام کنید، نیاز به محاکمه نیست، بعد از تصرف تهران سه روز آزاد هستید هر کاری خواستید بکنید و هر کسی را خواستید بکشید، آزاد هستید.
آیا منافقین طبق یک برنامه مشخصی این عملیات انجام میدادند؟
احمدی_ طبق اسناد بهدستآمده از آنها برابر یک جدول زمانبندی؛ تهران را تصرف بکنند یعنی عبور آنها از مرز، آرایش جنگی در سرپل ذهاب، تصرف اسلامآباد غرب، تصرف کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران همه بر اساس برنامه مشخصی بود.
کمی بیشتر در رابطه سازمان رزمی منافقین توضیح بدهید؟
احمدی_ آنها از مرز تا تهران به پنج محور تقسیم کرده بودند؛ محور اول تصرف اسلامآباد غرب به فرماندهی مهدی براتی با سه تیپ، محور دوم تصرف کرمانشاه به فرماندهی ابراهیم ذاکر با ۵ تیپ، محور سوم تصرف همدان به فرماندهی محمود مهدوی با ۲ تیپ، محور چهارم تصرف قزوین به فرماندهی مهدی اختیاری با ۲ تیپ، محور پنجم تصرف تهران به فرماندهی محمود عطایی و جانشینی مهدی ابرشیم چی با ۱۳ تیپ.
از مشاهدات خود دررابطهبا تصرف کرند و اسلام آباد غرب بگوئید؟
احمدی_ همانطور که گفتم با فریبخوردن نیرو و رفتن به سمت دفاع از پادگان ابوذر مسیر برای آنها خالی گشت و نیروی زمینی عراق با پشتیبانی هوایی و بمباران پایگاهای هوایی همدان، تبریز و همچنین گردنه پاطاق و پشتیبانی زمینی بااستعداد زیاد زرهی تا عبور از گردنه پاطاق آنها را حمایت کردند.
ساعت ۶ عصر مورخه سوم مردادماه، کرند را تصرف و دست به اعدام مردم و نیروها زدند و ساعت هشت شب اسلام آباد غرب را هم تصرف کردند.
کشتار و اعدامهای خود را شروع کردند و این باعث وحشت مردم شد و تعدادی از مردم با کمک نیروهای مسلح به مقاومت پرداختند و مابقی به سمت جاده ایلام، پلدختر و کرمانشاه فرار کردند و این فرار مردم باعث یک ترافیک بزرگی در جاده کرمانشاه شد.
آنها بعد از تصرف اسلام آبادغرب که محور دوم آنها بود، با تأخیر انجام گرفت.
یک مقاومتی در سهراه پلدختر پمپبنزین ایجاد شد تلفاتی از آنها گرفته شد و ما که در جلو پادگان ابوذر بودیم با استعدادی از گردان ادوات و دو گردان پیاده از طریق جاده ایلام اول صبح چهارم خود را به اسلام آبادغرب رساندیم.
در اولین گردنه مشرف به اسلام آباد غرب مستقر شدیم و در کمترین زمان با اجرای آتش بر جلو پادگان اللهاکبر و مرکز شهر که در دید مستقیم ما بود؛ در پیشروی سریع آنها خللی به وجود آوردیم.
برای بعدازظهر با چندین گردان از نیروهای سپاه از لشکر امیرالمؤمنین ایلام، تیپ نبی اکرم (ص) و استعدادی از ارتش در دو محور یکی به مرکز شهر و دیگری به پادگان و جهت تصرف جاده جلو پادگان هجوم خود را آغاز کردند و این باعث شد که منافقین اقدام به دفع این هجوم بنمایند و برای غروب توانستند نیروهای ما را در جاده ایلام تا پشت اولین گردنه به عقب برانند.
این تهاجم به شهر و پادگان؛ مقاومت در سهراه پلدختر و ترافیک سنگین در مسیر اسلام آباد غرب به کرمانشاه تأخیری در پیشروی آنها ایجاد و آن را کُند کرد و این فرصتی شد که نیروهای ما خودشان را به منطقه برسانند.
مقاومت بعدی در گردنه حسنآباد ایجاد شد؛ با رسیدن نیروها به منطقه یک سد دفاعی در گردنه چهار زبر ایجاد شد.
همینکه منافقین بین دو گردنه (حسنآباد و چهار زبر) به مسافت ۵ کیلومتر قرار گرفتند به علت ترافیک سنگین خودروهای مردمی برای اینکه بخواهند مسیر را باز کنند شروع به زدن خودروهای مردم کردند که باعث آتشگرفتن خیلی از خودروها شد.
جاده بسته شد و با بمباران ستون دشمن در بین این دو گردنه توسط هواپیماها و بالگردها، دشمن زمینگیر شد.
روز پنجم تیرماه با بستن جاده جلو پادگان اللهاکبر نیروها به محاصره افتادند ایران با یک عملیات به نام مرصاد عملیات فروغ جاویدان آنها را برای همیشه به غروب جاویدان تبدیل کردند و آن مماتی که رجوی گفته بود رقم زدند.
نمونه جنایتهایی که از منافقین مشاهده کردهاید، بیان کنید؟
احمدی_ منافقين گفته بودند؛ برای نجات مردم آمدهاند، اما اعدامهای دسته جمعی از مردم و نظامیان را انداختند در اسلام آبادغرب و کرند بیماران عادی مردم و مجروحین در بیمارستان امام خمینی (ره) اسلام آبادغرب را به داخل حیاط آورده و اعدام و آتش زده بودند، مردم را در داخل خودروها به گلوله میبستند و کشتند و سوزاندند.
رجوی گفته بود؛ اسیر نگیرد هر کس را گرفتید بکشید.نمونه جنایتهایی که از منافقین مشاهده کردهاید، بیان کنید؟
منافقين گفته بودند؛ برای نجات مردم آمدهاند، اما اعدامهای دسته جمعی از مردم و نظامیان را انداختند در اسلام آبادغرب و کرند بیماران عادی مردم و مجروحین در بیمارستان امام خمینی (ره) اسلام آبادغرب را به داخل حیاط آورده و اعدام و آتش زده بودند، مردم را در داخل خودروها به گلوله میبستند و کشتند و سوزاندند.
رجوی گفته بود؛ اسیر نگیرد هر کس را گرفتید بکشید.
منافقین چقدر به پیروزی خود اطمینان داشتند؟
احمدی_ جواب این سوال را در دو قسمت داده شود.
یک قسمت در سطح نیروها؛ چنان به آنها پیروزی را القا کرده بودند که کوچکترین شکست را احتمال نمیدادند و هیچ طرحی برای گسترش نداشتند.
آنها برای دوست آشنایان خود سوغات آورده بودند و آدرس آنها را همراه داشتند.
منافقین که سالها با اسم مستعار زندگی کرده بودند. از طرف دیگر به آنها قرص سیانور داده و همراه داشتند پس مسئولین رده بالا چنین امیدی نداشتند.
منبع
فارس