کد خبر:12363
پ
۱۷۰۵۹۴۲۹۲
صبحانه اسارتگاه در عراق

صبحانه اسارتگاه همین لیوانی بود که سرکشیدی

صبحانه اسارتگاه همین لیوانی بود که سرکشیدی یکی از آزادگان دفاع مقدس تعریف می‌کند: روزی یک اسیر جدید به اردوگاه آوردند. موقع صبحانه یک نصف لیوان آش به او دادند و او همه آن را یک نفس سر کشید، وقتی فهمید همان نصف لیوان آش صبحانه‌اش بود، باور نمی‌کرد. حماسه و مقاومت هوران – سختی و […]

صبحانه اسارتگاه همین لیوانی بود که سرکشیدی

یکی از آزادگان دفاع مقدس تعریف می‌کند: روزی یک اسیر جدید به اردوگاه آوردند. موقع صبحانه یک نصف لیوان آش به او دادند و او همه آن را یک نفس سر کشید، وقتی فهمید همان نصف لیوان آش صبحانه‌اش بود، باور نمی‌کرد.

حماسه و مقاومت هوران – سختی و مشقتی که اسرای جنگ تحمیلی در اردوگاه‌های عراق مجبور به تحمل آن بودند، نه تنها برای ما عجیب است، بلکه برای رزمندگان نیز عجیب و شوکه کننده بوده.

روایتی که می‌خوانید خاطره‌ای از محمدمهدی تیموریان، جانباز و آزاده دفاع مقدس، است که در کتاب «موقعیت ننه» به قلم رمضانعلی کاوسی، آمده:

«سال ١٣٦١ بعد از عملیات والفجر مقدماتی تعدادی اسیر زخمی جدید را به بهداری اردوگاه عنبر آوردند. یکی از آن‌ها تهرانی بود. او را روی تخت کناری من خواباندند.

صبحانه را که آوردند نصف لیوان آش سهمیه‌اش را یک ضرب بالا کشید. سپس از من پرسید: «داداش کی صبحانه می‌دن؟»

خندیدم و گفتم: «فردا صبح!»

چشمانش گرد شد و پرسید: «چرا فردا؟»

جواب دادم: «برای اینکه صبحونه امروز تموم شد!»

مثل یخ وا رفت. گفت: «یعنی همین بود؟»

گفتم: «آره! همین بود.»

پایان پیام/

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید