کد خبر:9775
پ
۱۴۰۲-۳۲۹۷-۱

حجت الاسلام عباسعلی گرزین؛ حقیقت وجودی ما، نوکریِ برای مردم است

عمامه‌های مهربانی؛ قسمت اول  حجت الاسلام عباسعلی گرزین؛ حقیقت وجودی ما، نوکریِ برای مردم است *نویسنده: غلامعلی نسائی روایتی خواندنی از «حجت الاسلام عباسعلی گرزین»، مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی استان گلستان از حضور فعال گروهای جهادی «طلبه و روحانی» در بحران سیل و کرونا استان گلستان، تحت عنوان «عمامه‌های مهربانی» منتشر می‌گردد. گروه اجتماعی هوران […]

عمامه‌های مهربانی؛ قسمت اول 

حجت الاسلام عباسعلی گرزین؛ حقیقت وجودی ما، نوکریِ برای مردم است

*نویسنده: غلامعلی نسائی

روایتی خواندنی از «حجت الاسلام عباسعلی گرزین»، مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی استان گلستان از حضور فعال گروهای جهادی «طلبه و روحانی» در بحران سیل و کرونا استان گلستان، تحت عنوان «عمامه‌های مهربانی» منتشر می‌گردد.

گروه اجتماعی هوران حضرت آقا «حفظه‌‌الله‌تعالی» جمله‌‌ی مشهوری دارند که می‎فرمایند؛ «حقیقت وجودی ما، نوکریِ برای مردم است.» این یک واقعیتی است که از گذشته به ما ارث رسیده است. حقیقت وجودی انبیاء «اولیاءآلله» و اهلبیت علیه‌السلام، نوکری برای مردم بوده، ممکن است برخی از انسان‌ها، عناوین دیگری به آن بدهند، بگویند؛ «هدایت بوده»، ولیکن، آمده بودند با نوکری خود مردم را هدایت کنند و بعد، بسترسازی کنند.

حجت الاسلام عباسعلی گرزین؛ حقیقت وجودی ما، نوکریِ برای مردم است

 بستر سازی یعنی نوکری، روحانیت و طلبه‌های جهادی در این عصر با لباسی که بر تن دارند، یعنی خدمت‌گزاری و نوکری مردم، توی حوادث و سختی‌ها و مشکلات، توی بحران‌های بزرگ، نوکری به مردم بهتر خودش را نشان می‎دهد. دیدید که ما در سال ۱۳۹۸ ناگهان مواجه شدیم به پدیده عجیب سیل استان گلستان، سالیان زیادی بود که ما چنین اتفاقی را تجربه نکرده بودیم.

مردم منطقه گنبد و آق‌قلا و بندر ترکمن به طرز عجیبی در سیل و ویرانی‌اش گیر افتاده بودند. آب تا سقف خانه‌ها، کوچه‌ها و خیابان‌های شهر و روستا، دام و طیور همه در آب گرفتار شده بودند. دولت و دستگاه‌های اجرائی دولتی، سرگردان و منفعل مانده بودند و هیچ کاری از پیش نمی‎بردند. برخی از مدیران ناکارآمد و فَشل، آمادگی چنین بحرانی را نداشتند.

در کنار آن همه بی‎‌رمقی و انفعالِ سردرگمی دستگاه‌های دولتی، نسخه همیشگی نجات بخش، «ولایت و امداد مردمی» روحانی و طلبه، گروه‌های جهادی‌ آمدند وسط میدان و کاری کردند کارستان که محاسبات دشمن را بهم ریخت.

دشمن غربی که در سال‌های پس از انقلاب تلاش می‌کرد تا چهره‌ائی دیگر از طلبه و روحانی را به مردم وارونه نشان بدهد، شکست خورد.

مانند سال‌های دفاع مقدس که موج نیروهای مردمی داوطلب به جبهه‌ها سرازیر شدند، در بحران سیل گلستان هم همین‌طور شد. هیچ برنامه ریزی خاصی قبل از سیل وجود نداشت، بلکه یک اراده الهی بود و اوج شعور اجتماعی طلبه‌ها که در لحظه حساس که دیدند مردم به آن‌ها نیاز دارند و زندگی‌شان روی هواست. کسی هم نیست که از دستگاه‌های دولتی به فریادشان برسند.!

روحانی و طلبه در قالب گروه‌های جهادی میدان‌دار شدند.

در ابتدا با کمترین امکانات مثل؛ بیل و کلنگ و چکمه، با همان لباس‌های طلبگی، بچه‌ها خودشان را به آب زدند. در ابتدا هیچ‌گونه سازماندهی وجود نداشت، مثل درخت در آب رونده، ناگهان قامت کشیدند و میدان‌دار شدند.

ما از سال ۷۴ حدود چهل گروه جهادی در سراسر کشور داشتیم. حضرت آقا «حفظه‌الله‌تعالی» آن‌قدر روی فعالیت‌های جهادی، تفکر جهادی، خدمت‌رسانی جهادی به مردم تاکید داشتند که دیدیم در آستانه بحران سیل و کرونا بیش از دوازده هزار گروه جهادی فعال داریم. یک لشکر نیروی پیاده‌ی آماده رزم که تساعدی در حال رشد و ارتقاء هستند.

این بسترسازی حکمرانی مردمی که حضرت آقا، افق بلندی از آن را می‎بینند. توی بحران‌ها، بخوبی خودش را نمایان می‌کند. در بحران سیل گلستان یک جبهه وسیع باز شد، از سراسر کشور نزدیک به ششصد تا هشتصد گروه جهادی وارد شدند.

جدای از آن‌همه نیرو و نفر ما فقط در استان گلستان حدود دویست گروه جهادی ثبت نامی پشت صف داشتیم که بخاطر پر شدن ظرفیت، نتوانستند وارد گلستان بشوند. یعنی اصلا ظرفیت کار و پذیرائی و اسکان آن‌ها را نداشتیم.

این قصه عجیبِ نسخه حکمرانی مردمی در هیچ جای دنیا دیده نمی‌شود. وقتی آن طلبه جوان، توی باران و سیل می‌رود روی سقف منزل اهل سنت عزیز که سگی گرفتار را غذا بدهد و آن عکس به طور اتفاقی گرفته و منتشر می‌شود. شور و هیجان خاصی در کشور به وجود می‌آورد. یا آن روحانی عزیزی که تا گردن، خودش را به آب می‌زند و رفت آن اخوند محترم اهل تسنن را از آب کول کرد و بیرون آورد.

وقتی طلبه‌ها می‌رفتند حیاط پر از گل و لای خانواده محترم اهل سنت را پاک‌سازی می‌کردند. با همان لباس طلبگی فاضلاب و دست‌شویی را تمیز می‌کردند. این نشانگر بروز و ظهور جلوه‌ جدید از اسلام ناب محمدی بود. از اسلام اجتماعی حضرت امام که بهترین قرائت را داشتند و حضرت آقا که در حد اعلاء اسلام اجتماعی را تعلیم و تبئین کردند و با تربیت معنوی بچه‌های جهادی، با خط دهی اسلام اجتماعی عملیاتی شد.

مردم این همه را دیدند. وقتی طلبه‎ها خودشان را به آب و گل می‌زدند. طرف می‌آمد گریه می‌کرد و می‌گفت: ما را ببخشید که در خصوص شما طلبه‌ها و روحانیت بد خلقی کردیم. به شما فحش می‌دادیم و ناسزا می‌گفتیم.

ما خودمان به فاضلاب و این همه گل و لای دست نزدیم. ولی شما آمدید و برای ما تمیز می‌کنید.

اتفاقات عجیبی در سیل گلستان در گنبد و آق قلا رقم خورد. یک کاروانی از یک حوزه علیمه قم آمده بود. خیر مقدمی گفتم و دیدم یک استادی دارند. قدری هیکل‌شان درشت بود. فکر کردم و توی دلم گفتم: فایده آمدن این استاد عزیز چیه.!؟

کار جهادی بیل زدن توی آب و گل و لای.! این بنده خدا کاری از دستش ساخته نیست. ناگهان همه فکرهام بهم ریخت و این عزیز درس اخلاق زندگی من شد. همین بزرگواری که با این هیکل آمده بود و توی دل خودم گفتم برای چی آمده.؟

ساعتی نگذشت که دیدم قبل از همه‌ی طلبه‌های جوانش در حاشیه شهر آق‌قلا که در حال بستن سیل بند بودیم و کمی هم منفعل، کارها هم درست پیش نمی‎رفت. باید کیسه کیسه خاک پر کنیم و سیل بند بزنیم تا توی خانه‌ مردم آب نفوذ نکند.

این عزیز قبل از طلبه‌هاش تا سینه می‌رفت توی آب تا پُتک بزند و ما از پائین کیسه‌های خاک را بچینیم و آرام آرام سیل بند بیاید بالا و آب مهار بشود. عجب شگفتی آفرید، آخرین نفر بعد از طلبه‌هاش می‌آمد بیرون از آب، طلبه‌های جوانش این‌همه توان نداشتند توی آب بمانند. این بزرگوار تا آخرین لحظه در عمق آب، توی سرمای زیاد می‌ماند و استقامت می‌کرد و کار را پیش می‌برد.

رفتار جهادی استاد برای من یک کلاس درس اخلاق عملی بود.

دهنه سیل بند خیلی شکسته بود. زمین‌های کشاورزی را آب گرفته و باید مهار می‌کردیم، نیروهای جهادی قبلی هم، هر کاری از دست‌شان ساخته بود انجام داده بودند. آب سیل مهار نمی‌شد. چوب‎های بزرگ و ضخیم را شبیه پین چال کردند و روی آن کوبیدند تا با گذاشتن کیسه‌ها جلوی آب را بگیرند. جلوتر که رفتم دیدم برخی از کیسه‌ها را آب برده، دست زدم به خاک‌، دیدم خاک‌ها نرم نرم هستند و از هم فرار می‌کنند. خاکی سست و نرم که قادر نبود جلوی آب را بگیرد. فکر کردیم خدایا چکار کنیم.؟ نه ابزار درست حسابی داشتیم، نه چکمه و لباس مخصوصی که ماهیگیرها توی آب می‌پوشند، رفتم جلوتر که بررسی کنم، طلبه‌ها و استادشان هم با ما بودند.

داشتم فکر می‌کردم چکار کنیم، ناگهان استاد بزرگوار پرید توی آب و به طلبه‌هاش گفت؛ زود باشید بیاید توی آب، کیسه را برداشت و گفت؛ بچه‌ها شروع کنید. همان گل و لای که به ظاهر بدرد نخور بودند، گفت؛ رفقا این از هیچی بهتره، به هر سختی که بود، کیسه را پر کردند و سیل بند را زدند و مهار کردند. بیاد فرماندهان دوران دفاع مقدس افتادم که همیشه جلوتر از نیروهای خود بودند.

چند روزی که در کنار استاد بودم، دیدم که چه شخصیتی منحصر بفردی دارد، کمتر از همه آب و غذا می‌خورد، کمتر می‌خوابید و زودتر از همه به آب می‌زد. دیرتر از همه بیرون می‌آمد. کلاس درسی بود برای من، شبیه دوران جنگ که فرمانده یا روحانیون لشکر وسط میدان جنگ که اول خودشان عمل می‌کردند و بعد با بصیرت و اگاهی بخشی مبارزه حقیقی را به نمایش می‌گذاشتند.

بحران سیل در گلستان یک رزمایش، یک تمرین انقلابی گری واقعی بود. تمرین مبارزه و استقامت و از خود گذشتگی، نوکری مردم این‌جا معنا پیداد کرد. خداوند متعال برای ما این بحران را، این تهدید را تبدیل به فرصت کرد. سیل آمد با خودش برخی ابزار مادی را برد، مشکلاتی بوجود آورد، ولی واقعا سیل ایثار و تربیت، وحدت عملی، همدلی و ولایتمداری با خودش آورد و یک خدمت اجتماعی در کشور رقم خورد.

در بحران کرونا هم اتفاق‌های عجیب‌تر از سیل رقم خورد. هنگامی که همه از هم فرار می‌کردند و جنازه‌های مردم شریف ما روی زمین مانده بود و می‌خواستند بدون غسل و کفن دفن بشوند. طلبه‌ها آمدند میدان و اصرار کردند که مسائل شرعی باید رعایت بشود. در غسالخانه‌ها میت را غسل می‌دادند و کفن می‌کردند. خانواده‌ی خود بیماران کرونائی صدمتر دورتر می‌ایستادند و طلبه‌ها کار دفن را انجام می‌دادند. روزهای نخست، کرونا برای خودش هیولایِ هفت سری بود که همه از هم فرار می‌کردند. برخی خانواده‌ها حتی به جنازه عزیز خودشان هم نزدیک نمی‌شدند.

کمک‌رسانی و یاری طلبه ها به بیماران کرونائی که در بیمارستان و خانه‌های خودشان بستری بودند. اگر پدر مادری در بیمارستان بستری بود، خانواده می‌ترسید و بچه‎های شان جرائت نمی‎کردند بروند توی بیمارستان و از بیمارشان به عنوان همراه پرستاری کنند، اینجا هم طلبه‌ها وارد میدان شدند و همه خطرات را به جان خریدند و بالای سر بیماران کرونائی پرستاری می‌کردند.

خیلی از افراد سالخورده که نمی‎توانستند از خانه بیرون بیایند، تک و تنها توی خانه افتاده بودند و بچه‌های شان جرئت نمی‌کردند نزدیک بشوند. طلبه‎ها می‌رفتند برای آن‌ها خرید می‌کردند و با رعایت اصول بهداشتی درب منزل تحویل می‌دادند. وحشت و ترس در روزهای نخست کرونا از سیل خیلی بیشتر بود. وحشت سیل فقط برای مناطقی بود که درگیرش بودند. کرونا همه جهان را در سیطره خودش گرفته بود. سیل آب راکد بود ولی آسیب‌های هم داشت. ولی حاشیه امنیت سیل با کرونا اصلا قابل قیاس نبود. بحران کرونا اصلا امنیت جانی نداشت. چیزی که در ذهن می‌گذشت فقط مرگ بود و مرگ، وسط میدان پر هیاهوی مرگ طلبه‌ها وارد میدان شدند و خط اول را شکستند.

خط انجام عملی شرعی را، خط خدمت به بیماران کرونائی روی تخت بیمارستان، کمک‌رسانی میدانی، گروهای مردمی جهادی، دستگاه‌های انقلابی و ولائی که زیر نظر حضرت آقا بودند. سازمان تبلیغات اسلامی و سپاه پاسداران، قرارگاه خاتم الاوصیاء(ع)، جبهه فرهنگی انقلاب استان گلستان، همه آمدند. دیدیم و همه مردم ناظر بودند که برخی دستگاه‌های دولتی نتوانستند کاری پیش ببرند.

هم توی بحران سیل هم کرونا، حجت السلام قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور از مسئولین دستگاه‎های دولتی، روزهای نخست بحران آمدند گنبد و خط سکوت رسانه‌ائی را شکستند و حرکت عجیب را آغاز کردند. بالافاصله مسئولین استانی را به خط کردند. در گنبد جلساتی مستمر گرفته شد و مردم و مسئولین را به میدان کمک رسانی آوردند. تشکل فراگیر حوزه‌های علیمه از قبیل گروه‌های جهادی، جهادی تبلیغی حوزه‌های علمیه که بصورت خودش حرکت می‌کنند را به گلستان فراخواندند.

در تهران سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان بستر ساز گروه‎های جهادی خدمت‌رسان و تبلیغی بوده که تشکل فراگیر حوزه‌های علیمه را به عنوان «عملیات کننده میدانی»، در کنارش قرارگاه خاتم الاوصیاء به فرماندهی آقاسید احمد عبودتیان که نقش حمایتی و پشتیبانی یک کار جمعی جبهه‌ائی فراگیر را در کشور و بعد در استان گلستان شروع کردند، اتفاقات بسیار ارزشمندی در کشور و سپس در استان گلستان رقم خورد.

حضور طلبه‌های میدانی در گلستان اتقاق مبارکی بود که توسط سازمان تبلیغات اسلامی رقم خورد. بنده هم رابط بین سازمان تبلیغات اسلامی کشور و تشکل فراگیر گروه‌های جهادی طلاب کشور و خاتم الاوصیاء(ع) و انبیاء استان گلستان بودم. به عنوان سرپل، هماهنگ کننده بین گروهای جهادی که گجا مستقر بشوند. کدام منطقه حضور پیدا کنند را همراهی می‌کردم.

فتح قلوب، توی قصه سیل و کرونا با ارده الهی توسط جریان جبهه حق و سردمداری طلبه‌ها اتفاق افتاد. این فتح قلوب چیزی بود که انقلاب در آن مقطع به آن نیاز داشت. «فتح قلوب» یکبار قبل از انقلاب به واسطه رهبری حضرت امام، بار دوم در دفاع مقدس که رفته رفته داشت خاک می‌خورد و کم‌رنگ می‎شد. توی قصه شهادت حاج قاسم سلیمانی مردم را تکان شدیدی داد و قلب‌ها بیدارتر شدند.

در آن طرف جبهه هم دشمن است که در بمباران رسانه‌ائی می‌خواهد ذهن‌ها را مشغول خود کند تا قلب متوجه احساس فطری خود نشود. تو قصه بحران‌ها خدا قلب‌ها را بیدارتر کرد و با سردمداری طلبه‌ها در خدمت اجتماعی و پیشگامی رهبری قلب‌ها را فتح کرد.

این اتفاق بزرگ در خدمت‌گزاری عمومی مردمی خدمت اجتماعی مردمی را افزایش داد و خود جهش عظیمی به انقلاب بود. همان گام دوم انقلاب که حضرت آقا مطرح کردند.

الان نیازمند تثبیت و جهش بیشتر این سرمایه‌ اجتماعی هستیم. دشمن الان با هوشیاری بیشتر توی تغییر نظام محاسباتی برای کم رنگ کردن این سرمایه اجتماعی و پیشگیری از جهش آن شبانه روزی فعالیت می‌کند.

علت این‌که در دو سه سال اخیر دشمن فعال‌تر شده و شدت هجمه‌ها را روی روحانیت و طلبه‌ها بعد از ماجرای سیل و کرونا بیشتر عملیاتی می‌کند، تلاش می‌کند که سرمایه اجتماعی را از جهش بیاندازد. دشمن خوب می‌داند که سرمایه اجتماعی اسلام و انقلاب توی حوادث سخت و بحران‌ها، طلبه‌ها و گروهای جهادی هستند که با هر ابزاری که فکر می‌کنند کار آمد است، ما را می‌زنند.

در برخی نقاط هم شاید کمی موفق بشوند. ولی ما باید این هوشمندی را داشته باشیم که این سرمایه اجتماعی را حفظ کنیم و این لازمه آن است که در جنگ روایت‌ها توسط هنرمندان انقلابی و طلبه‌ها با روایت درست و خلاقانه و روایت به موقع و هوشمندانه و دقیق، روایتی که مبتنی بر مبانی اسلامی و انقلابی باشد، توطئه‌های دشمن را از بین ببریم و آن‌ها را نا امید کنیم.

ادامه دارد…

منبع
تولید محتوا: پایگاه خبری هوران
پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید