کد خبر:8027
داستان امنیتی از اسرار بزرگ و زندگي ماموران سيا
داستان امنیتی از اسرار بزرگ و زندگي ماموران سيا ـ «اين چيه؟ يك سؤال ماركسيستي؟ من كتابهاي زيادي در اين زمينه خواندهم و اين سوال شما به نظرم آشنا مي آيد؟» پایگاه خبری هوران – داستان امنیتی – برگرفته از كتاب «يادبود: اسرار بزرگ و زندگي ماموران سيا – در تمام مرزهاي طولاني سرزمين پهناور […]
علت ديگري نيز براي ادامهي عمليات وجود داشت: دولت پردردسر چيانگ كاي چك، به همان اندازه كه در تخصيص منابع دولت آمريكا در طول جنگ جهاني دوم به خود موفق بود، در ايجاد هراس و وحشت از حكومت چين و بهرهبرداري از آن نيز كارآمد بود. برخي از ماموران CIA نيز كه با ديدي انتقادي به قضيه نگاه ميكردند، معتقد بودند كه اين عمليات بيش از آن كه خطري را متوجه چين كمونيست كند، باج سبيلي به ژنرال چيانك كاي چك به شمار ميآيد.
سيشل در مقام رييس ايستگاه جاسوسي هنگكنگ، به خوبي از وضع ردموند و دو خلبان زنداني ديگر آگاه بود، اما از دست او هم مثل ديگران كاري بر نميآمد. در سپتامبر ۱۹۵۷، شش سال از اسارت ردموند ميگذشت. او كه بيماري نرمي استخوان را از سرگذرانيده بود، به علت بدي تغذيه و عدم دسترسي به دندانپزشك دچار مشكل شده بود. دندانهاي او به وضعي افتاده بود كه هر فشار دندان و هر گاز زدني به يك تكه خوراكي، براي او به اندازهي شكنجههاي زندانيان، زجرآور شده بود. ماهها بود كه دندانها و لثههاي او درد ميكرد. در سي و هفت سالگي تقريباً تمام دندان هايش را از دست داده بود. سرانجام او را به بيمارستان سنت بالري فرستادند. جايي كه آخرين بازماندهاي درون دهان او را نيز بيرون كشيدند وطي چند هفته لثههاي او تحت عمل جراحي قرار گرفت.
و ردموند جواب داده بود:
عادت و علاقهي او به مطالعه در زندان با خواندن مجلات و روزنامهها به طور كلي، و بعد اختصاصاً مطالعهي علمي شروع شد. سپس به يادگيري زبانهاي ديگر پرداخت. ابتدا چيني، و بعد زبانهاي اسپانيايي، روسي، ايتاليايي، و فرانسوي را آموخت. اوهنگام يادگيري هر يك از آن زبان ها به مطالعهي ادبيات كلاسيك آن ميپرداخت. در كنار اين مطالعات، او علاقه و اشتهاي سيري ناپذيري نسبت به ورزش و اخبار مربوط به آن پيدا كرده بود.
استالين درگذشته بود. ايالات متحده نخستين بمب هيدروژني خود را آزمايش كرده بود. فرانسه با شكست در نبرد دين بينفو در ويتنام, سرشكسته شده بود و آيزنهاور اخطار كرده بود كه كشورهاي جنوب شرقي آسيا نيز در خطر سقوط در دامان كمونيسم قرار گرفتهاند. از جنجال و عوام فريبي سناتور جومككارتي ، جز براي كساني كه زندگيشان بر باد رفته بود، تنها خاطرهاي تلخ و آزار دهنده بر جا مانده بود. مك كارتي سال بعد در ۴۶ سالگي در گذشت. الكل كبد او را داغان كرده بود. قلهي اورست فتح شده و نمايشنامهي «در انتظار گودو » نوشتهي ساموئل بكت، قلب دوست داران تئاتر را تسخير كرده بود.
در مقابل از او درخواست كرد كه كارتن كارتن سيگار و پودر شيريني براي اش فرستاده شود. او هم چنين مي خواست كه ستون مربوط به اخبار ورزشي روزنامهي ديلينيوز را براياش بفرستند. در نامه اشاره اي به احتمال آزاد شدن خود نكرده بود. با پايان فصل بيس بال، او اخبار مربوط به مسابقه هاي فوتبال و مسابقه هاي كشتي را مي خواست. تنها راه آگاهي از تغيير فصول مختلف، صرفه نظر از افزايش درجهي رطوبت و سرماي بيش تر در زمستان, تعقيب مسابقه هاي دوره اي و فصلي ورزشي بود.
هيچ كس به خوبي خود ردموند اين را درك نميكرد. آن سه نفر تنها زنداني نبودند، بلكه قربانيان جنگ سرد نيز به شمار ميآمدند، اين نيز مزيد بر علت بود كه در طول سالهايي كه آنان در بند بودند، بر تعداد و شدت عمليات سري براي براندازي رژيم مائوتسه تونگ افزوده شده بود. اين عمليات به دست عدهاي از ماموران در داخل خاك چين در قالب كمك به گروههاي ناسيوناليست به جا مانده در چين و تهيهي ملزومات و تجهيزات ونيروي انساني مورد نياز آن ها صورت ميگرفت. تعداد ديگري از ماموران نيز به انجام عمليات سري در مرزهاي چين اشتغال داشتند. در سال ۱۹۵۷، سازمان CIA بر اساس برنامهاي پيش رفته، شروع به استخدام و به كارگيري عدهاي از مهاجران تبتي، هندي، و نپالي كرد. آنان دورههاي آموزشي بسيار سري را در كلرادو گذرانيدند و در آن جا شيوههاي خرابكاري بر ضد چينيها را آموختند. كلرادو به اين منظور براي اين كار انتخاب شده بود كه از نظر ارتفاع از سطح دريا شبيهترين محل به موقعيت تبت بود.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه