کد خبر:21486
پ
الشهـيدة هيا مقبل
الشهیده حیا مقبل مهندس فلسطینی

شهیده هیا مقبل: من نمیخوام عدد باشم! + عکس

شهیده هیا مقبل: من نمیخوام عدد باشم! + عکس نویسنده: غلامعلی نسائی هیا و خانواده‌اش آواره شدند و از کالج و مهندسی معماری دور شد، تا اینکه ارتش پلید صهیونیست، خانه‌ی خانواده‌اش را که در آن پس از آوارگی سکنی گزیده بودند، با بمب‌های آتش بار خانه‌ی آن‌ها را هدف قرار داد و هیا و […]

شهیده هیا مقبل: من نمیخوام عدد باشم! + عکس

نویسنده: غلامعلی نسائی

هیا و خانواده‌اش آواره شدند و از کالج و مهندسی معماری دور شد، تا اینکه ارتش پلید صهیونیست، خانه‌ی خانواده‌اش را که در آن پس از آوارگی سکنی گزیده بودند، با بمب‌های آتش بار خانه‌ی آن‌ها را هدف قرار داد و هیا و ده نفر از خانواده‌اش مظلومانه بشهادت رسیدند.

پایگاه خبری هوران – شهــيدة هيا مقبل تنها یک فرد نبود، یک زن، یک آدم، زنی بلند مرتبه که نام بزرگش و موفقیتش در دنیای مهندسی و معماری در رویای این‌ بود که شهر و سرزمین مادری خود را با معماری اسلامی برانگیخته نماید.

الشهــيدة هيا مقبل - غزه

هیا با سن کم و با تلاش و پشتکار توانست دفتر مهندسی معماری خود را در غزه افتتاح کند و شوق فراوانی وجودش را برای ساخت رویا‌های بلندش، آرزوهای زیبا و دلنشین در دیوارها و خانه‌های مردم خود ماه و خورشید را بتاباند.

اما این رویا در ماه‌های اول جنگ دوام نیاورد، رژیم جنایتکار اشغالگر صهیونیست، در شبی ظلمانی یا موشک‌های آمریکایی، دفتر او و همه چیز در آن را منفجر و نابود کرد، با این حال او امیدوار ماند.

هيا، دختری که به علم علاقه داشت، قلبی مهربان و باهوش و متمایز که تحصیلات خود را در رشته مهندسی عمران به پایان رساند، سپس به رشته دیگری پیوست که بر روی طراحی داخلی در کالج دانشگاه تمرکز داشت که رژیم اشغالگر آرزوهای او را منفجر کرد.

هیا و خانواده‌اش آواره شدند و از کالج و مهندسی معماری دور شد، تا اینکه ارتش پلید صهیونیست، خانه‌ی خانواده‌اش را که در آن پس از آوارگی سکنی گزیده بودند، با بمب‌های آتش بار خانه‌ی آن‌ها را هدف قرار داد و هیا و ده نفر از خانواده‌اش مظلومانه بشهادت رسیدند.

در اینجا آخرین مطلبی است که مهندس زیبای شهید حیا مقبل نوشته است، قبل از اینکه اشغالگران اسرائیل خانه ای را که در آن آواره شده بودند هدف قرار دهد، جایی که او و ۱۰ نفر دیگر از اعضای خانواده اش از جمله مادر، خواهر و برادرش شهید و هیا بشهادت رسید.

شهــيدة هيا مقبل

برشی از دست‎نوشته‌های «هیا» قبل از شهادتش

با سلام، نام من هیا، معمار هسنم.

آخری خواهرم «حلا»دانشجوی سال چهارم دندانپزشکی است و برادرم علی سال تحصیلی حساسی بود که قرار بود تمام کند.
برای شروع مطالعه در مورد آن‌چه در دانشگاه آرزویش را داشت، که ناگهان هفتم اکتبر فرا رسید و توسط رژیم اشغالگر دنیای از آتش و ویرانی را شروع شد، جایی که رویاهاهای خانواده‌ام از آن روز به پایان رسید، زیرا همه بیدار بودند، برخی از ما می‌خواستیم سر کار برویم.
برخی از ما می خواستیم به دانشگاه و مدرسه خود برویم، اما زندگی و خاطرات با ویران شدن خانه ما به پایان رسید و مجبور شدیم آن را ترک کنیم، روز بعد از شروع آن جنگ، اشغالگر حتی ده روز هم به ما فرصت نداد. هشداری تند و خشمگین صغادر کردند و دقایقی بعد کل بلوک مسکونی را ویران و بمباران کرد و ما فقط با لباس‌هایی که پوشیده بودیم، از خانه بیرون زدیم، مهلت ندادیم که چیزی برداریم.
و داستان ما از این‌جا «آوارگی» شروع می‌شود که از ترس بمباران و در جستجوی چیزی که به آن امنیت می‌گویند، ۱۳ بار مجبور به فرار شدیم، اما در آوارگی ششم، ساعت هشت شب، ساعت هشت شب، دستان اشغالگران به دست ما رسید.
ما در یک لحظه بدون هیچ هشداری بمباران شدیم. در آن لحظه ذهنم از فکر کردن بازماند، سپس فهمیدم که اکنون زیر آوار بودم و شروع کردم به دعا کردن که حال خانواده ام خوب باشد.
من صدای آنها را نشنیدم بعد از اینکه با هم نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم در حالی که سعی می‌کردیم ما را نجات دهند، یکی از آن‌ها از روی آوارهای انباشته شده، روی پشتم محکم لگد زد و نتیجه سه شکستگی از ناحیه لگن بود، برادرم علی از ناحیه صورت آسیب دید که منجر به شکستگی فک پایین شد، بقیه اعضای خانواده دچار جراحت و کبودی شدند و تعدادی از بستگانم که همراه ما بودند فوت کردند.

داستان من به اینجا ختم نشد، همان شب علی را به یک مجتمع پزشکی ساده بردند که امکانات پزشکی زیادی نداشت.  این جوان ۱۷ ساله شب را به تنهایی و بدون خانواده سپری کرد. به دلیل کمبود امکانات پزشکی نمی‌دانستیم که در فک او شکستگی وجود دارد تا اینکه حلا او را دید و به ما گفت که احتمال شکستگی در فک باقی مانده است.

الشهــيدة هيا مقبل- غزه

اما وقتی حلا او را دید، طبق مطالعاتش در دانشگاه، احتمال شکستگی فک وجود دارد، به دلیل مشکلی که در دندان هایش وجود داشت، علی اخیراً توانسته است رادیوگرافی کند و مشخص شد که واقعاً شکستگی وجود دارد و نیاز به درمان فوری در خارج از کشور دارد، زیرا اگر او تحت درمان قرار نگیرد، منجر به مشکل در تکلم و غذا خوردن می شود بزرگترین آسیب این است که علی هنوز در اثر شوک از مشکلات روحی رنج می‌برد.

روی زمین، از شدت درد فریاد زدم، چون شب‌ها نمی‌توانستم بیرون بروم، ارتباطات از شمال غزه قطع شده بود. روی یک تکه چوب بیش از دو ساعت در این حالت ماندم، هیچ مراقبت پزشکی دریافت نکردم سپس توانستم وارد عکسبرداری شده و از ناحیه ستون فقرات و لگن عکس بگیرم و ۳ شکستگی کشف شد.
در ناحیه لگن دو روز روی تخت بیمارستان ماندم بدون اینکه توسط پزشک ویزیت شوم، حتی یک داروی مسکن مصرف نکردم، سپس بیمارستان در محاصره سربازان اشغالگر قرار گرفت و مجبور شدیم از بیمارستان فرار کنیم، به پشت دراز کشیدم و قادر به حرکت نبودم و بیش از سه ماه ویران و دردمند بودم،  چهار جا در روزهای اول مصدومیت علیرغم اینکه شکستگی‌هایم درست نشد و به دلیل تحقیر شکستگی‌هایم به درستی بهبود نیافته که باعث ایجاد مشکل در مسیر من شد.
با راه رفتن تا این لحظه در پنجمین روز بعد از مجروحیت خبر تخریب دفتر مهندسیم را دریافت کردم که شش ماه بود باز نشده بود، ۶ سال تلاش نیز در یک چشم به هم زدن از بین رفت.
اخبار و ظاهر ناامیدی و ناامیدی در چهره مادرم و خواهر و برادرم، به خصوص علا و اولا، چون از دست دادن خانه و شوک بمباران بر ما غلبه کرده بود. ما زیر آوار بودیم که خبر تخریب محل کار خودمان به عنوان مهندس، که همیشه آرزویش را داشتیم و دستاوردها و خاطرات زیبایی را گرد هم آورد، وقتی به آن فکر می‌کنیم، دیگر زندگی در این‌جا باقی نمانده است.

هیچ امیدی به زندگی نیست، زیرا ما اینجا در شمال غزه از جنگ و گرسنگی رنج می‌بریم.

همه تلاش‌های برای رهای از اشغالگران به بن بست خورد و خانه آوراگی آن‌ها به همراه همه خانواده بمباران و همگی بشهادت رسیدند. و هیا، الشهــيدة هيا مقبل غزه را به همراه خانواده به ابدیت ترک کردند.

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید