کد خبر:13062
سوریه به روایت مدافعحرم/ قسمت دواردهم
مهمانی در سوریه: در قانون ما اجازه ندارم که با شما دست بدهم، نامحرمید
مهمانی در سوریه: در قانون ما اجازه ندارم که با شما دست بدهم، نامحرمید نویسنده: غلامعلی نسائی گفتم: تو قانون من اجازه ندارم که با شما دست بدهم. شما نامحرمید. ابوعلی نگاه خیره کنندهائی کرد، خانم ابوعلی دستش را عقب کشید و ناراحت شد. ابوعلی حرف نزد و تو هم رفت و ناراحت شد. من […]
یکی از روزها ابوساجد بنا شد که به حلب برود، ابوساجد که رفت، من هم از فرصت استفاده قراری با ابوعلی گذاشتم که به خانهاش بروم و این ریسک بزرگی بود.
به ابوعلی گفتم: من شنیده بودم که شما به زنهایتان قران نمیآموزید و میگوید نباید دین یاد بگیرند.؟ ابوعلی گفت: چه کسی همسرم قران را یاد داد و آموخت.
از ترک موتور پائین آمدم. یک نفس عمیق راحتی کشیدم. الحمدالله، بدون هیچ مشکلی برگشتم. با ابوعلی تشکر و سپاسگذاری و خداحافظی کردم.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه