کد خبر:12184
پ
۱۴۰۲-۳۰۲۱۷۸۵
تمهیدات سیاسی و نظامی عراق برای آغاز جنگ - ۱؛

تلاش صدام برای ایفای نقش ژاندارمی در خاورمیانه

تلاش صدام برای ایفای نقش ژاندارمی در خاورمیانه رویکرد سیاسی عراق به غرب و آمریکا در دوران قبل از جنگ قابل‌توجه است. تمایل عراق به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه که با سرنگون شدن شاه شدت بیشتری به خود گرفته بود، باعث شد تا برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کند، در آمریکا هیچ […]

تلاش صدام برای ایفای نقش ژاندارمی در خاورمیانه

رویکرد سیاسی عراق به غرب و آمریکا در دوران قبل از جنگ قابل‌توجه است. تمایل عراق به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه که با سرنگون شدن شاه شدت بیشتری به خود گرفته بود، باعث شد تا برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کند، در آمریکا هیچ تضاد اصولی بین منافع واشنگتن و بغداد نمی‌بینند.

به گزارش هوران – رهبری عراق برای دستیابی به مقاصد سیاسی-امنیتی خود، جنگ سراسری و همه‌جانبه‌ای را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد.

در حقیقت دولت عراق و حزب بعث با تصوری که از اوضاع داخلی ایران و نیز توانمندی‌های خویش و پشتیبانی‌های بین‌المللی داشتند، خود را برای دستیابی به این اهداف کاملاً توانا می‌دیدند.

قراین و شواهد حاکی از آن است که همه اقدامات عراق، جهت فراهم ساختن زمینه‌های لازم برای آغاز جنگ بوده است. به‌عبارت‌دیگر، تصمیم عراق برای تجاوز به ایران از مدت‌ها پیش اتخاذشده بود و رهبری این کشور تنها مترصد فرصتی طلایی برای حمله به ایران بود که این فرصت در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دست آمد.

نخستین زمینه‌سازی‌های تهاجم

انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر همواره از نظر رهبران عراق اقدامی تحمیلی تلقی می‌شد که از موضع ضعف به آن تن داده بودند، لذا برای توجیه این اقدام، آن را یک حرکت شجاعانه سیاسی عنوان می کردند که غیر از صدام کسی قادر به اجرای چنین رسالتی نبود!

بدین ترتیب، رهبری حزب بعث و شخص صدام در پی فرصتی بودند تا از این وضعیت انفعالی خارج شوند. اما با توجه به حمایت بی‌دریغ آمریکا از شاه، بعد از روی کار آمدن صدام، رابطه عراق به سردمداری وی در حزب بعث با بلوک غرب قوت گرفت.

سفر صدام به پاریس و عقد قرارداد دوستی با فرانسه، نمونه روشن چنین گرایشی در حزب بعث بود. تمام تلاش صدام و حزب بعث در این دوران بر این اصل استوار بود که با فراهم کردن شرایط مناسب، خود را برای ایفای نقشی در منطقه آماده سازند.

دولت عراق در زمینه علامت‌گذاری مرزهای خود با ایران برخلاف اعلامیه ۶ مارس ۱۹۷۵(۱۵ اسفند ۱۳۵۳) الجزایر و نیز پروتکل مربوط به علامت‌گذاری مجدد مرز زمینی در ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵(۲۳ خرداد ۱۳۵۴) که در بغداد منعقد شد، به کارشکنی پرداخت. نماینده عراق اصرار داشت که قبلاً علامت‌گذاری انجام‌شده است.

سرانجام هیئت عراقی بدون توجه به وظایف محوله، مذاکرات را متوقف کرد و در ۱۱ خرداد ۱۳۵۷ به بغداد بازگشت و پس‌ازآن نیز کارشکنی ادامه یافت.

احساس خطر از تحولات داخلی ایران

تحولات سیاسی ایران از آغاز ۱۳۵۷ به بعد، عراق را دچار تناقض و تردید شدیدی کرد؛ از یک‌سو ناآرامی و بی‌ثباتی و درنهایت ضعف ایران، می‌توانست باعث تقویت موضع عراق و موفقیت این کشور در برنامه‌های آتی آن شود و از سوی دیگر، به دلیل نامشخص بودن آینده این تحولات و ترس از پیروزی انقلاب اسلامی و تبلیغ آن در عراق، این کشور احساس خطر می‌کرد.

این موضوع علاوه بر آنکه کینه و دشمنی دولت حاکم بر عراق را نسبت به ایران به‌ویژه انقلابیون برانگیخت، بلکه باعث شد که دولت بعث با اخراج امام خمینی از عراق در پی دست یافتن به چند هدف عمده باشد:

– حمایت غرب را بیش‌ازپیش به‌سوی خود جلب کند
– تصویر موجهی از خود در اذهان اعراب و کشورهای منطقه ایجاد کند
– حمایت غرب را از خود برای احراز مقام ژاندارمی منطقه، به‌جای شاه، جلب کند.

باگذشت زمان و آشکار شدن ضعف شاه، طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق، اعلام کرد: جریاناتی که در ایران می‌گذرد، یک مسئله داخلی است. ما به خواست مردم ایران احترام می‌گذاریم و خواهیم کوشید، با هر قدرت قانونی در ایران همکاری کنیم.

قراین همگی حاکی از آن بود که دولت عراق از تحولات جاری در ایران تا آنجا که به تضعیف اقتدار اولیه شاه و کنار رفتن وی و روی کار آمدن پسرش با یک دولت ضعیف دیگر منجر شود، استقبال و پشتیبانی خواهد کرد. درحالی‌که شاه از ایران فرار کرده و حضرت امام خمینی به کشور بازگشته بود و آخرین سنگر حکومت شاه در حال سقوط بود.

مجله المستقبل، هفته‌نامه عرب‌زبان چاپ پاریس گزارش داد: یک مقام بلندپایه عراقی که مایل نیست نامش فاش شود، گفته است بهتر است شاه به ایران برگردد. همین مقام مسئول عراق گفت که می‌توان قانون اساسی ایران را به نحوی اصلاح کرد که شاه حکومت نکرده و فقط سلطنت کند. او گفت: عراق با تغییر رادیکال رژیم ایران خیلی موافق نیست.

گمان اشتباه صدام از تحولات انقلابی در ایران

صدام نیز اعتراف کرد: هشت ماه پیش از روی کار آمدن حکومت اسلامی من گمان می‌کردم، پسر شاه، شاه خواهد شد. شاه کنار خواهد رفت و نخست‌وزیری توسط مجلس قدرتمند روی کار خواهد آمد و آخوندها نقش خود را به‌گونه‌ای ایفا خواهند نمود که عراق را دچار دردسر نکنند.

احساس خطر عراق از تغییر حکومت شاهنشاهی، دشمنی این کشور را نسبت به ایران برمی‌انگیخت و زمینه را برای حمله به ایران در صورت پیروزی انقلاب اسلامی، مساعدتر می‌کرد.

تحکیم قدرت در داخل

سرنگونی حکومت شاه، موقعیت ویژه‌ای را برای عراق به ارمغان آورد. دولت بعثی این کشور که رقیب دیرینه شاه بود، با از هم پاشیدن نظام شاهنشاهی فرصت را برای به عهده گرفتن نقش اساسی در منطقه مناسب دید.

تحولات داخلی و خارجی عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حاکی از تلاش مستمر مسئولان عراق برای پر کردن خلأ موجود به نفع خود بود:

۱- سرکوب مخالفان:

تاریخ بیست سال گذشته عراق مملو از ائتلاف و اتحاد، درگیری، ستیز، تسویه و کشتار بین حزب بعث و دیگر گروه‌های سیاسی مخالف بوده است.

حزب بعث از ابتدای تأسیس، پایگاه مردمی نداشت اما توانسته بود با اعمال روش‌های تند و خشن، حاکمیت مطلق خود را بر سراسر عراق استوار سازد و تمام گروه‌ها و جریان‌های سیاسی صاحب نفوذ را قلع‌وقمع کند.

در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود، تنها اشخاص و گروه‌هایی اجازه شرکت در فعالیت‌های سیاسی را داشتند که به نحوی به حزب بعث وابسته بودند. سیاست بعثی کردن تمام امور و نهادها در دستور کار رهبران عراق قرار داشت.

۲- تسویه حزبی

پس از روی کار آمدن صدام، تلاش حزب بعث برای یکدست کردن این حزب فزونی یافت و در این راستا، در اوایل مرداد ۱۳۵۸، خبرگزاری‌ها خبر از کشف توطئه کودتا و دستگیری عوامل آن دادند.

صدام برای دستیابی به دو هدف عمده از این رویداد بهره‌برداری فراوانی کرد: اول سرکوبی مخالفان داخلی در حزب بعث تحت عنوان مرتبطین با حزب کمونیست. دوم: انجام تبلیغات گسترده بر ضد سوریه و ایران به این بهانه که از کودتاگران پشتیبانی کرده‌اند.

۳- افزایش فعالیت‌های دیپلماتیک

فعالیت‌ها و جهت‌گیری‌های دیپلماتیک عراق که در این دوره سرعت بیشتری به خود گرفته بود، روند متفاوتی نسبت به گذشته یافت.

گسترش روابط با کشورهای مرتجع منطقه، جدایی از سوریه، گسترش روابط سیاسی- اقتصادی با اروپا، خرید تجهیزات مدرن نظامی از کشورهای غربی و تحریم جبهه پایداری، برخی از این سیاست‌ها بود.

رویکرد سیاسی عراق به غرب و آمریکا در این دوران قابل‌توجه است. تمایل عراق به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه که با سرنگون شدن شاه شدت بیشتری به خود گرفته بود، باعث شد تا برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا در ۳ فروردین ۱۳۵۸ اعلام کند، در آمریکا هیچ تضاد اصولی بین منافع واشنگتن و بغداد نمی‌بینند.

پس‌ازآن، دیدار هاروارد براون، وزیر دفاع آمریکا و ریچارد ال مورفی از منطقه و ملاقات آنان با صدام، به تسریع چنین سیاست‌هایی از جانب عراق کمک کرد.

ستیزه‌جویی با ایران

هم‌زمان با اوج‌گیری نهضت اسلامی در ایران، مقام‌های عراق علاوه بر اخراج آیت‌الله خمینی تحت عنوان مخالفت ایشان با اجرای قرارداد ۱۹۷۵ میلادی، از نابسامانی و ضعف دستگاه حاکم بر ایران استفاده کرده، دست به سازمان‌دهی عوامل وابسته به خود در ایران زدند.

در همان حال، وضعیت خاص سیاسی- اقتصادی جمهوری اسلامی و نارسایی‌های موجود در زمینه حفاظت از مرزها، عراق را برای انجام مقاصدش یاری کرد. اقدامات عراق علیه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا اشغال لانه جاسوسی حول محورهای زیر بوده است:

۱- فعال کردن گروه‌های وابسته در ایران

گروه‌ها و جریانات سیاسی وابسته به عراق مانند جبهه التحریر عربستان و جبهه التحریر (الاحواز) که در گذشته فعالیت‌های محدودی علیه حکومت شاهنشاهی انجام می‌دادند، پس از قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر منزوی شده و برخی از اعضای آنها به کشورهای خلیج‌فارس گریختند.

این گروه‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی بار دیگر تحت حمایت عراق، سازماندهی‌شده و تشکیلات خود را به داخل ایران منتقل کردند.
اهداف عمده‌ای که از تقویت عوامل و جریانات وابسته تعقیب می‌شد، از این قرار بوده است:

– دامن زدن به اختلافات میان ساکنان عرب و عجم در منطقه
– اجرا کردن اقدامات خراب کارانه در مراکز حساس اقتصادی و نظامی خوزستان
– ارسال اسلحه به ایران و توزیع آن بین فریب‌خوردگان

۲- طرح مسئله خروج ایران از جزایر سه‌گانه

پس از سرنگونی شاه، عراق از اوایل سال ۱۳۵۸ تحرک تبلیغاتی گسترده‌ای را علیه ایران آغاز کرد، مبنی بر اینکه دیگر ایران ژاندارم منطقه نیست و باید از سه جزیره تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی خارج شود، درحالی‌که کشورهای حوزه خلیج‌فارس ادعایی نسبت به این جزایر نداشتند.

عراق از این تبلیغات دو هدف عمده را دنبال می‌کرد: اول، خود را تنها مدافع منافع عرب معرفی کند و دیگر اینکه، برای دامن زدن به اختلافات خود با ایران در راستای اهدافش، دلایل کافی داشته باشد.

۳- تحرکات مرزی:

تحرکات مرزی عراق از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در قالب تلاش‌هایی مانند قاچاق اسلحه به داخل ایران، عبور و مرور آزاد عوامل وابسته، بمباران مرزی، حفاری بیش از ۵۰ حلقه چاه نفت در نوار مرزی و فعالیت‌های عمرانی و مهندسی در مرزها آغاز شد.

این اقدامات برای افزایش توان رزمی عراق انجام می‌گرفت. ازدیاد و تقویت پاسگاه‌های مرزی، مستحکم کردن خطوط پدافندی، ایجاد شبکه‌های متعدد مواصلاتی از دیگر اقدامات عراق در مرزها در این دوره بود.

عراق قصد داشت با اجرای چنین تحرکاتی، هم توان و میزان قدرت نظامی جمهوری اسلامی را ارزیابی کند و هم نحوه برخورد مسئولان ایرانی با این تحرکات را بسنجد.

در مجموع، ضعف برخورد مسئولان دولت موقت در برابر تحرکات عراق، از عوامل مؤثر در تشدید درگیری‌های مرزی ایران و عراق به شمار می‌رود.

۴- گسترش تبلیغات خصمانه علیه ایران

مخدوش جلوه دادن قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر و تأکید بر لزوم خروج ایران از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، دو جنبه اصلی تبلیغات عراق علیه ایران در این دوره بود.

لطیف جاسم، وزیر اطلاعات عراق، طی مصاحبه‌ای با مجله المستقبل، از ایران خواست، تجدیدنظر در قرارداد الجزایر را که صدام حسین و شاه سابق ایران آن را در سال ۱۹۷۵ میلادی (۱۳۵۳ شمسی) امضا کرده‌اند، بپذیرند. وی توضیح داد که قرارداد الجزایر برای عراق اجحاف‌آمیز است، زیرا ما ایمان غیرقابل تزلزل داریم که شط العرب یک رودخانه عراقی است.

منبع:
ریشه‌های تهاجم،علل و زمینه‌های شروع جنگ ایران و عراق؛ فرهاد درویشی.

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید