کد خبر:11117
رفاقت به سبک شهدا/ قسمت 9
خانهی ما میدان جنگ بود
خانهی ما میدان جنگ بود جعفر و علامرضا بشدت با هم صمیمی بودند مراسمی از طریق بنیاد شهید برای شهید غلامرضا در گنبد گرفته بودند ما هم خانوادگی رفتیم که باعث شد خانوادهها بیشتر بهم نزدیک بشوند. محدثه نسائی حماسه و مقاومت هوران – زهرا صادق زاده، همسر شهید جعفر توحیدی – برادر بزرگم شهید […]
رفت آمدها و صحبتها منجر به وصلت ما شد، آمدند خواستگاری و من هم قبول کردم، سال ۱۳۶۳ آمدند و بعد از مدتی عقد کردیم. سال ۱۳۶۴ ازدواج کردیم. عروسی در خور خانواده گرفتیم. دو برادرم شهید شده بودند. غلامرضا شهید و عبدالرضا که مفقوالاثر شده بود و تا آخر هم نیامد وحرفهای ضد نقیض زیاد شدند. شهید شد و در جبهه پیکرش ناپیدد شد.
باید دوباره میرفتم عمل میکردند، توی بیهوشی استخوان سازی کرده بودند، ست راست و چپ، خرد شده بود، همه را دوباره ترمیم کرده بود.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه