کد خبر:10379
پ
۱۴۰۲-۴۱۳۵۹
بانوی امدادگر رودسری در جبهه آبادان

سفر ۳۰ ساعته با لنج به آبادان محاصره شده

سفر ۳۰ ساعته با لنج به آبادان محاصره شده محله ۷۲ تن رودسر پیش از انقلاب شاهد حضور جوانانی مذهبی و انقلابی بود که گروهی به نام همین محله تشکیل داده و به جمع مردم انقلابی پیوسته بودند. محله ۷۲ تن رودسر پیش از انقلاب شاهد حضور جوانانی مذهبی و انقلابی بود که گروهی به […]

سفر ۳۰ ساعته با لنج به آبادان محاصره شده

محله ۷۲ تن رودسر پیش از انقلاب شاهد حضور جوانانی مذهبی و انقلابی بود که گروهی به نام همین محله تشکیل داده و به جمع مردم انقلابی پیوسته بودند. محله ۷۲ تن رودسر پیش از انقلاب شاهد حضور جوانانی مذهبی و انقلابی بود که گروهی به نام همین محله تشکیل داده و به جمع مردم انقلابی پیوسته بودند. در جمع جوانان این گروه که یاران و هم‌پیمان‌هایی از سراسر کشور داشتند، تعدادی از بانوان نیز فعالیت می‌کردند. دخترانی جوان، اما پر از شور که عهد بسته بودند نظام اسلامی حضرت امام را در هر شرایطی حمایت کنند.

گروه تاریخ هوران: برهمین اساس تعدادی از این بانوان در اولین ماه‌های شروع تصمیم گرفتند به جبهه اعزام شوند. ابتدا تعدادی از جوانان رودسری به خرمشهر می‌روند و بعد از بازگشت از آنجا و شرح وقایعی که در جبهه‌ها رخ می‌داد، باعث می‌شوند تا جمعی از بانوان جوان گروه ۷۲ رودسر نیز داوطلب اعزام شوند. آن‌ها دوره‌های امدادگری را پشت سرمی‌گذارند و بعد از طی ماجراهایی، هشت دختر جوان به عنوان امدادگر به آبادان محاصره شده اعزام می‌شوند.

به گزارش هوران به نقل از جوان انقلاین؛ در گفت‌وگویی که با حمید پورعیسی نویسنده کتاب «روایت ایثار» (نقش بانوان گیلانی در جبهه‌های دفاع مقدس) داشتیم، به کیفت حضور این هشت بانوی رودسری در جبهه آبادان پرداختیم.

چطور شد که بانوان گروه ۷۲ تن تصمیم گرفتند به جبهه‌های جنگ اعزام شوند؟
با حمله حزب بعث به ایران در شهریور ۵۹، از گیلان آقای صادق فلاح‌پور که یکی از انقلابی‌های سرشناس این خطه از کشورمان بود به همراه تعدادی از اعضای گروه ۷۲ تن رودسر و چندتن از دوستان‌شان در شهر رشت سوار بر دو مینی‌بوس عازم خرمشهر می‌شوند.

اعضای ۷۲ تن رودسر نخستین گروهی از هم‌پیمانان شهید احمدشوش بودند که به خرمشهر می‌رسند و پس از آن‌ها سایر نیرو‌های هم‌پیمان از اصفهان، تهران و خرم‌آباد از راه می‌رسند. ۱۵ روز بعد، فلاح‌پور به همراه چند تن از اعضای گروه که مجروح شده بودند با خبر مفقودالاثر شدن یکی از اعضا به نام شهید رحیم نظرافکن به رودسر برمی‌گردند.

در چنین شرایطی بانوان گروه ۷۲ تن نیز که همراه با آقایان دوره‌های آموزش چریکی را دیده بودند خواستار اعزام به مناطق جنگی می‌شوند. اما با توجه به شرایط بسیار دشوار جنگ در خرمشهر، آقای فلاح‌پور به خواهر خودش خانم زهرا فلاح‌پور پیشنهاد می‌دهد تا خانم‌ها تلاش کنند ذیل نهاد‌هایی هم‌چون جهاد سازندگی یا سپاه به منطقه اعزام شوند؛

لذا در آذرماه ۵۹ برخی از بانوان گروه به‌رغم آموزش‌های امدادی که پیش از آن در گروه ۷۲ تن دیده بودند، در کلاس‌های امدادی که توسط سپاه و با حضور مربی از هلال‌احمر برگزار شده بود شرکت می‌کنند. اما به علت اصراری که برای اعزام هر چه سریعتر داشتند، در همان ابتدای امر کلاس امداد را رها می‌کنند و پیگیر مقدمات حضور در مناطق جنگی می‌شوند.

این گروه امدادگر چه زمانی توانستند به مناطق جنگی اعزام شوند؟

آن طور که خانم زهرا فلاح‌پور از اعضای فعال گروه ۷۲ تن روایت می‌کند، ایشان بهمن سال ۵۹ در مقر گروه اعلام می‌کند که در تدارک عزیمت به منطقه جنگی است و سایر دختران هم اگر تمایل دارند،

رضایتنامه خانواده‌های‌شان را به پدر ایشان بدهند و راهی شوند. در مرحله اول ۱۲ نفر از دخترانی که اکثر آن‌ها برادران‌شان هم در جبهه حضور داشتند داوطلب می‌شوند. اما در نهایت هنگامی که در روز اعزام دختران سوار بر اتوبوس شده بودند،

تعدادی از آن‌ها به خاطر ممانعت والدین‌شان از سفر باز می‌مانند. نهایتاً از ۱۲ نفری که داوطلب شده بودند هشت نفر اعزام می‌شوند.

اسامی نفرات گروه را دارید؟

خانم‌ها زهرا فلاح‌پور، مینا شریعتی، هاجر ابراهیم‌زاده، فاطمه پوررضایی، مرضیه درود، زهرا شریعتی، فتانه میرحبیبی و معصومه آقابزرگی هشت نفر بانویی بودند که به همراه پاسدار سحان میرحبیبی که برادر خانم فتانه میرحبیبی بود جهت طی مقدمات اعزام به تهران می‌روند. این گروه دختران بعد از رسیدن به تهران حدود ۱۰ روز در منزل یکی از بستگان خانواده میرحبیبی اقامت می‌کنند.

در این مدت، پاسدار میرحبیبی برای اعزام خانم‌ها به مناطق جنگی تلاش‌های زیادی را انجام می‌دهد. همزمان خانم زهرا فلاح‌پور هم به همراه چندتن از دختران گروه به منزل حاج آقا محفوظی می‌روند که سابق امام جمعه رودسر بودند. آقای محفوظی در آن زمان ساکن قم بودند. خانم‌ها از حاج آقا می‌خواهند تا برای اعزام به جبهه کمک‌شان کند. ایشان ابتدا مردد بودند.

اما در نتیجه اصرار دختر خانم‌ها، با آقای سعیدی، فرمانده وقت سپاه قم، تماس می‌گیرند و خواستار انجام هماهنگی‌های لازم جهت اعزام دختران به جبهه جنوب می‌شوند. سرانجام با اعلام موافقت سپاه قم، نامه اعزام دختران به اهواز صادر می‌شود. کمی بعد این جمع هشت نفره بانوان امدادگر با هواپیما راهی اهواز می‌شوند.

اولین جبهه‌ای که اعزام می‌شوند، کجا بود؟
پس از رسیدن به اهواز، گروه دختران به اداره بهداری سپاه می‌روند. در آن جا مسئول درمانگاه تلاش می‌کند که با توجه به محاصره آبادان و بسته بودن راه‌های زمینی به سمت شهر، خانم‌ها را برای ماندن در اهواز متقاعد کند. اما سرانجام با پافشاری دختران، نامه تأیید اعزام‌شان برای آبادان مهر و امضا می‌شود. روز بعد دختران به همراه یک پرستار بیمارستان آبادان و دو پزشک‌یار به نام‌های رحیم دواتگران و شهید علی اصغر اشرف‌زاده که از طرف بهداری سپاه همراه‌شان شده بودند، سوار برلنج راهی آبادان می‌شوند.

آبادان در یکسال اول دفاع مقدس در محاصره قرار داشت. حتی امکان اسارت افرادی می‌رفت که می‌خواستند خودشان را به این شهر برسانند.
بله، همین طور است. یک بخش جالب اعزام دخترخانم‌های امدادگر رودسری به مناطق جنگی، همین نحوه رسیدن‌شان به آبادان محاصره شده است. با توجه به خطر نزدیکی دشمن و امکان حمله هوایی به لنج، دختران در طبقه زیرین لنج که انبار ماهی بود مستقر می‌شوند و روی لنج هم تعدادی از سربازان و بسیجی‌هایی که عازم جبهه آبادان بودند حضور داشتند. لکن به‌رغم مسافت کوتاه این سفر دریایی، لنج شب‌ها و با رعایت اصل استتار به آرامی حرکت می‌کند. در طی مسیر چندین حمله هوایی هم به آب‌های اطراف لنج صورت می‌گیرد. همه این عوامل باعث طولانی شدن سفر می‌شود. چنانچه طی این مسافت کوتاه حدود ۳۰ ساعت طول می‌کشد. هرچند سخت بود، اما گروه در صحت و سلامت به مقصد می‌رسد.

جالب است که چند دختر جوان از خطه شمال کشورمان به جنوبی‌ترین نقطه کشور رفته بودند. آن‌ها در آبادان محاصره شده چه کاری انجام می‌دهند؟
این هشت دختر جوان بعد از پشت سر گذاشتن یک سفر دریایی دشوار و خطرناک به آبادان می‌رسند و راهی بیمارستان طالقانی این شهر می‌شوند. در همان ملاقات اول، رئیس بیمارستان به آن‌ها می‌گوید که ستون پنجم در شهر وجود دارد و دشمن قصد دارد با سوءاستفاده از کمبود نیروی حفاظت در بیمارستان، از طریق همین ستون پنجم، رزمنده‌های مجروح را به شهادت برساند؛ لذا ایشان از خانم‌ها می‌خواهد که در درجه اول شب‌ها از مجروحین محافظت کنند و طی روز به امور امدادی بپردازند. یعنی هم باید کار حفاظتی انجام می‌دادند، هم کار امدادگری.

در نتیجه هرکدام از این خانم‌ها برای فعالیت در بخش‌های مختلف بیمارستان تقسیم می‌شوند. خانم‌ها مرضیه درود و فتانه میرحبیبی در بخش جراحی، معصومه آقابزرگی در بخش رادیولوژی، زهرا فلاح‌پور، هاجر ابراهیم‌زاده، زهرا شریعتی و فاطمه پوررضایی در بخش بستری مجروحین و مینا شریعتی هم در اورژانس مستقر می‌شود. این در حالی بود که به سبب موقعیت جنگی، تمامی بخش‌های بیمارستان طالقانی به حالت اورژانس درآمده بود و تلاش می‌شد که صرفاً درمان‌های ضروری برای مجروحین ارائه شود تا به محض تثبیت شدن وضعیت‌شان، آن‌ها را به دیگر بیمارستان‌ها در سایر شهر‌ها منتقل کنند.

اعضای گروه تا چه مدتی در آبادان می‌مانند؟

در آبادان حکم مأموریت ۱۰۰ روزه برای دختران امدادگر رودسری زده شد و در سوئیت‌هایی که پشت ساختمان بیمارستان طالقانی جهت اقامت پرستاران درست شده بود، اقامت داده شدند. در این دوره ۱۰۰ روزه، دختران علاوه بر فعالیت‌های حفاظت و امدادگری حتی به نظافت بیمارستان هم می‌پرداختند و با تمیز کردن اتاق‌ها و گذاشتن گل در کنار تخت‌های مجروحین، حال و هوای بیمارستان را متحول کرده بودند. به گونه‌ای که آوازه حضورشان به مطبوعات تهران هم رسیده بود و خبرنگاری از سوی روزنامه زن‌روز جهت مصاحبه با آن‌ها از تهران به آبادان رفته بود.

با فرارسیدن عید نوروز سال ۶۰ عمده دختران همچنان در بیمارستان مانده بودند و به فعالیت‌های‌شان ادامه می‌دادند. خانم‌های امدادگر رودسری گاه هم با اصرار به خط مقدم می‌رفتند و بازدیدی از آن مناطق داشتند. در خط مقدم رزمندگانی که امکان تماس با خانواده برایشان میسر نبود شماره تماس منازل‌شان را در اختیار دختران امدادگر می‌گذاشتند و آن‌ها هم پس از بازگشت به بیمارستان با خانواده رزمندگان تماس می‌گرفتند و خبر سلامتی فرزندانشان را اطلاع می‌دادند.

بعد از پایان مأموریت ۱۰۰ روزه، اعضای گروه باز هم به مناطق جنگی اعزام شدند؟

حکم مأموریت ۱۰۰ روزه که تمام می‌شود، تعدادی از این دخترخانم‌ها به رودسر برمی‌گردند و به فعالیت‌های پشتیبانی جبهه روی می‌آورند. برخی هم در سال‌های بعد به دیگر مناطق جنگی اعزام می‌شوند. تعدادی هم با دریافت حکم‌های بعدی همچنان به حضورشان در مناطق جنگی ادامه می‌دهند و تا سال ۶۵ در بیمارستان‌های مناطق جنگی از جمله بیمارستان طالقانی و شرکت نفت آبادان و بیمارستان صحرایی اهواز و شلمچه به امدادگری می‌پردازند.

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید