کد خبر:9489
پ
۱۴۰۲-۲۹۶۳۱-۱
به روایت فرمانده لشکر 25 کربلا

روایتی خواندنی از سردار مرتضی قربانی در گردان مسلم ابن عقیل(ع)

روایتی خواندنی از سردار مرتضی قربانی در گردان مسلم ابن عقیل(ع) فرصت را غنيمت شمرده و پاي صحبت و خاطرات سردار سرتيپ پاسدار « حاج مرتضي قرباني » از فرماندهان ارشد سپاه در دوران هشت سال دفاع مقدس مي نشينيم تا از روزهاي پاياني جنگ براي ما بگويد. گروه حماسه و مقاومت هوران – آنچه […]

روایتی خواندنی از سردار مرتضی قربانی در گردان مسلم ابن عقیل(ع)

فرصت را غنيمت شمرده و پاي صحبت و خاطرات سردار سرتيپ پاسدار « حاج مرتضي قرباني » از فرماندهان ارشد سپاه در دوران هشت سال دفاع مقدس مي نشينيم تا از روزهاي پاياني جنگ براي ما بگويد.

گروه حماسه و مقاومت هوران – آنچه در پي مي آيد چكيده ايست از يك ساعت گفت و گوي ما با ايشان كه تقديم مي كنيم به روح مطهر شهدا وامام شهدا; آن آينه دار جمال بقيه اللهي

به گزارش هوران – بحث ما پيرامون روزهاي آخر جنگ است. عراقي ها در اوايل سال ۱۳۶۷ هـ . ش. خودشان را بطور تمام و كمال با همه تجهيزات آماده كردند كه در جنوب بار ديگر به ما حمله كنند و با توجه به اطلاعاتي كه ما كسب كرديم. قرار بود اين عملياتها در محورهاي مختلفي چون محور خرمشهر و محور شلمچه (منطقه عملياتي كربلاي ۵ ) و جزاير مجنون دنبال شود.

لذا ابتداي سال ۱۳۶۷ عراقي ها حمله اي را با آتش بسيار گسترده و با استفاده از تجهيزات و امكانات شيميايي در منطقه تدارك ديده بودند. چون آنها از توان آنچنانه اي در مقابله با رزمندگان اسلام برخوردار نبودند (هم در جبهه هاي پدافندي شان شكست مي خوردند و خطوط شان سقوط مي كرد و هم در عملياتهاي آفندي , نيروهايشان روحيه نداشتند كه با رزمندگان اسلام بجنگند و تاب مقاومت نداشتند) لذا با استفاده از يكسري تجهيزات , امكانات و وسايلي چون گازيت , مين , بشكه هاي فوگاز , سيم هاي خاردار , ميله هاي خورشيدي , كانالهاي عريض و طويل و آب انداختن جلوي رزمندگان اسلام , و استفاده از سنگرهاي كمين بسيار و استفاده از نور افكن و تپه هاي ديده باني و دكل هاي بلند , مي خواستند تقريبا آن تهاجم رزمندگان اسلام را سد كنند و نگذارند موفق شوند و اگر هم موفق شدند صد در صد به موفقيت نرسند.

روایتی خواندنی از سردار مرتضی قربانی در گردان مسلم ابن عقیل(ع)

سردار حاج عیسی اتراچالی فرمانده گردان مسلم – سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر ۲۵ کربلا

از طرفي تجهيزات شيميايي و استفاده از مواد شيميايي هم بعنوان يك امكان و پتانسيل بالايي در اختيار شان بود. مثلا در عمليات والفجر ده از سيانور استفاده كردند , موادي كه با يك دم و بازدم در سيستم تنفسي , بلافاصله انسان حالت خفگي پيدا مي كند و فوت مي شود , من آنجا يادم است كه بر اثر استفاده از بمب هاي سيانور شايد حدود ۱۰۰ الي ۱۵۰ نفر از نيروهاي من از گردان امام حسين (ع ) كه فرماندهي آن به عهده سردار شهيد كلبادي , يكي از فرمانده گردانهاي قهرمان لشگر ۲۵ كربلا بود به شهادت رسيدند.

معمولا وقتي عراقي ها به تنگا مي افتادند مثل روز و شب عمليات از همه امكاناتي كه عرض شد استفاده مي كردند و استفاده از مواد شيميايي يكي از روشهايي بود كه دشمن در اين سالهاي آخر جنگ بطور گسترده استفاده مي كرد; در واقع از عمليات خيبر وقتي توان ما را ديد كه ما رفتيم در عمق دشمن نفوذ كرديم و توانستيم ضربات سنگين به آنها وارد كنيم و جاده بغداد ـ بصره را ببنديم در آنجا از مواد از پيش تهيه شده شيميايي استفاده كردند و در اين عملياتهاي روزهاي آخر جنگ هم بطور گسترده چه در تهاجم و چه در آفند و پدافند از مواد شيميايي استفاده مي نمودند.

سردار حاج عیسی اتراچالی فرمانده گردان مسلم

سردار حاج عیسی اتراچالی با شهدای گردان مسلم

ما در عمليات كربلاي پنج از مرز خودمان عبور كرديم و چيزي در حدود ۵ ـ۶ كيلومتر وارد خاك عراق شديم و به ده كيلومتري بصره رسيده بوديم و بخش عظيمي از كانال ماهيگيري را كه سد بسيار عظيمي بود و عراق آن را در مقابل رزمندگان اسلام از گوشه شلمچه تا مقابل بصره احداث كرده بود را به تصرف خودمان درآورديم و از سخت ترين و مستحكمترين موانع و استحكامات در محور شلمچه گذشتيم لذا همه اين پيروزيهاي ما براي دشمن بسيار سنگين تمام شد و آن ها را بر آن داشت تا با ترفندها , برنامه ها و نيرنگهاي مختلف سعي نمايند اين منطقه را از ما باز پس بگيرند و بعد از باز پس گيري فاو تمام توانشان را در اين منطقه (شلمچه ) صرف كردند و منطقه مورد نظر را در ابتداي سال ۱۳۶۷ هـ . ش در تك بسيار عظيم و گسترده اي كه با حمايت شرق و غرب انجام شد , از ما باز پس گرفتند.

بعد از آن طبق اطلاعات و اخباري كه از اسراي عراقي بدست آمد , در جريان قرار گرفتيم كه عراق قصد دارد دفاع متحرك را دنبال كند و منافقين هم در اين رابطه فعال شدند و نيروهايشان را براي شناسايي فرستادند و مشتركا در حال برنامه ريزي براي يك عمليات گسترده بودند , لذا ما بلافاصله وسايل , امكانات و نيروهايمان را سازماندهي كرديم و عمليات مقابله به مثل را بعنوان دفاع متحرك تحت عنوان بيت المقدس هفت , طراحي نموديم و در بين منطقه پادگان حميد و جفير , مكاني را براي مانور و تمرين نيروها انتخاب و حدود يك هفته در منطقه مورد نظر مشغول مانور و تمرين نيروها شديم و هدف اين بود كه همه نيروهاي ما بتوانند با وسايل وتجهيزاتشان دفاع متحرك را آموزش ببيند و از طرفي هم ما اطمينان پيدا كنيم كه مي توانيم عمليات دفاع متحرك را انجام دهيم بعد از آن در كنار اين مانور آمديم نيروهاي سربازمان را آموزش داديم.

سردار حاج عیسی اتراچالی با شهدای گردان مسلم

من يادم است براي حدود سه گردان از نيروهاي سربازمان كه از آنها در خطوط پدافندي استفاده مي كرديم , آموزش سنگيني گذاشتيم و خودم هم شخصا رفتم بالاي سرشان و در تمرينات , تاكتيك و تكنيكشان شركت كردم و نهايتا با قرارگاه صحبت كرديم و طرح ما اين بود كه عمليات بيت المقدس هفت را انجام دهيم .
عمليات بيت المقدس هفت تقريبا به طول ۱۷ كيلومتر و به عمق ۷,۸ كيلومتر طراحي شد و برنامه ما اين بود دشمني كه منطقه عملياتي كربلاي پنج را از ما باز پس گرفته بود را به مواضع قبلي اش برگردانيم , يعني پشت كانال ماهي و هلش دهيم به ده كيلومتري بصره . خب ! به حمدالله همه چيز را تدارك ديديم و امكانات را بسيج نموديم و گفتيم اگر رفتيم و به اهدافمان رسيديم و توانستيم دشمن را به طور كامل منهدم كنيم مي مانيم و دفاع كرده و دشمن را درگير مي كنيم و اگر با مواد شيميايي و امكانات وسيع دشمن روبرو شديم به مواضع قبلي برمي گرديم.

لذا با اين هدف عمليات بيت المقدس هفت را ساعت يك مداد مورخه ۱۳۶۷,۳,۲۳ هـ . ش , در منطقه عمومي شلمچه با رمز يا اباعبدالله الحسين (ع ) آغاز كرديم , ضمن اينكه در همان ساعات اوليه توانستيم خطوط دشمن را بشكنيم و گردانهاي خط شكن ما كه گردانهاي سرباز بودند موفق شدند به مواضع دشمن در خط اول , دوم و و حتي توپخانه شان دسترسي پيدا كنند و با سرعت نفرات پياده و با در دست داشتن اطلاعات و شناسايي كه از مواضع داشتيم , توانستيم در عمق منطقه پيشروي كرده و آن را به صورت صددرصد منهدم نمائبم و تقريبا شب كه عمليات را شروع كرديم تا فردا بعدازظهر به نتيجه رسيديم.

كه نتايج آن هم بسيار مطلوب و خوب بود و دشمن بار ديگر توانايي رزم و قدرت ما و قدرت دفاع متحرك ما را از نزديك ديد.
ما در اين عمليات ضربات زيادي به دشمن وارد كرديم و امكانات زيادي را منهدم نموديم كه از جمله آنها مي توان به يك فروند هواپيما , ۶۰ دستگاه تانك و نفربر , ۴۰ قبضه توپ (كه تعدادي از آن , توپهاي برد نزديك بود كه با نارنجك منهدم شد و تعدادي هم با سلاح سنگين منهدم گرديد) , ۲۰۰ دستگاه خودرو و چند انبار بزرگ مهمات اشاره كرد.

و از آنجايي كه منطقه از حساسيت خاصي برخوردار بود , دشمن يگانهاي زيادي را در آنجا مستقر كرد كه ما در حد وسيعي يگانهاي دشمن را منهدم نموديم كه در اينجا آن يگانهايي كه در ذهنم مانده نام مي برم.

تيپهاي ۲۲ , ۱۳ , ۴۲۱ , ۴۲۸ , ۴۲۹ پياده
گردان ۲۱ توپخانه به همراه سه گردان ديگر توپخانه كه به ميزان صددرصد منهدم شدند.
تيپ ۲۶ زرهي از لشكر ۵ مكانيزه به ميزان ۶۰ درصد 
تيپ ۶ و ۱۲ به ميزان ۵۰ درصد
تيپ ۴۲۵ , ۴۵ به ميزان ۴۰ درصد
تيپ ۲ زرهي از لشكر ۵ مكانيزه به ميزان ۲۵ درصد 

همچنين در اين عمليات دشمن حدود بيش از پانزده هزار تا (۱۵۰۰۰ ) كشته و زخمي داد و حدود ۱۲۰۰ اسير از آنها گرفتيم و غنائمي كه به دست آورديم عبارتند از چند قبضه توپ , تعداد زيادي تجهيزات و ادوات زرهي و مكانيزه و يك مقدار زيادي مهمات.

آثار بسيار مطلوبي كه اين عمليات داشت اين بود كه دشمن را تقريبا به ياس و نااميدي وادار كرديم و اين عمليات تودهني محكمي به دشمن بود كه هر جا فكر كند مي تواند پيشروي كند , رزمندگان اسلام صددرصد نيروها و تجهيزاتش را منهدم مي كنند و در عمليات بيت المقدس هفت هر آنچه كه در دسترس رزمندگان قرار گرفت منهدم شد.

بعد از آن حضرت امام (ره ) در تاريخ ۱۳۶۷,۴,۲۷ هـ . ش قطعنامه را پذيرفتند. خب ! پذيرفتن قطعنامه در صورتي بود كه ما در جبهه بسيار وسيعي استقرار داشتيم و نقاط حساس در اختيار ما بود و درصد تكاملي نسبت به دشمن داشتيم و دشمن تقريبا به انزوا كشيده شده بود و آن طور كه بايد و شايد دشمن را در عملياتهاي مختلف تنبيه كرده بوديم.

چون بعد از عمليات بيت المقدس و فتح خرمشهر هدف اين بود كه دشمن را منهدم كنيم . ولي يك خوي و صفت وحشيگري و تجاوز در دشمن شكل گرفته بود و نمي خواست با پذيرش قطع نامه شكست خودش را بپذيرد لذا آمد با همان توان كه از قبل پيش بيني كرده بود , يك سازماندهي مجدد كرد و حدود پنج روز پس از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در جبهه وسيعي عمليات سرتاسري خودش را به صورت دفاع متحرك مجددا شروع كرد . من يادم است روز۱۳۶۷,۴,۳۱ هـ . ش كه اين تجاوز آغاز شد.

يكي از مناطقي كه دشمن روي آن دست گذاشته بود , بازپس گيري خرمشهر بود. با اين حال ما يك پيش بيني پدافند موثري را در خرمشهر به عمل آورده بوديم و من در آن نقطه اي كه لشكر ويژه ۲۵ كربلا مستقر بود , تدابيري انديشيده بوديم كه به جز خط اول , دو سه تا خط تا روي جاده آسفالته پيش بيني كرده بوديم . يك قسمتي را هم براي جلوگيري از تردد تانك ها و نفربرهاي دشمن آب انداخته بوديم.

در هر حال دشمن عمليات خود را آغاز كرد و با تمام توان از خطوط ما عبور نمود , من يادم است آن منطقه اي كه تحت فرماندهي ما در لشكر ويژه ۲۵ كربلا بود و پدافند داشتيم حدود ۴ كيلومتر عرض بود تا عمق جاده و رودخانه كارون , كه دشمن از روي پلي كه در جلوي ما بود عبور كرد و تقريبا به صورت نفوذي , در منطقه مستقر شد و نيروهاي ما صبح همان روز با آنها درگير شدند و با من در خط سوم در ارتباط بودند و با من ارتباط كامل داشتند. در اين ميان آقاي نانوا كناري فرمانده خط و محور يكم ما بود كه دشمن در آن نقطه استقرارشان به خط نفوذ كرد و خود سردار نانوا كناري از من استعلام مي كرد كه چه كار كنم , من با توجه به اينكه مي ديدم دشمن به خط سوم هم دسترسي پيدا كرده , به آنها گفتم بايد بمانيد تا ما از طرف ديگر انشاالله دشمن را به صورت گازانبري دور بزنيم.

لذا دشمن تا بعدازظهر رسيد به قرارگاه . قرارگاه ما هم يك محلي بود بنام بيمارستان و ما سريع يك خط گسترده اي در مقابلش ايجاد نموديم و تقريبا بصورت گازانبري دشمن را آورديم داخل و به محض داخل شدن دشمن زمانيكه در برد آرپي چي قرار گرفت يك حمله گسترده اي را شروع كرديم و من شخصا حدود ۵ ـ۶ تويوتا نيرو را بردم روي جاده اهواز و خرمشهر و در آنجا توجيه شان كردم كه به فرماندهي حاج تقي ايزد بروند وسط تانكهاي دشمن و كار را يكسره كنند و به آنها گفتم: در اين نبرد تا حد شهادت هم بايد پيش بروند , لذا آنها با سرعت وارد صحنه نبرد شدند , و ما نيز بلافاصله با حضور آنها در صحنه آتش تير منحني را قطع كرديم و آنها به محض رسيدن به تانكها و انهدام چند تا از آنها بوسيله نارنجك و آرپي چي , عراقي ها ترسيدند و تسليم شدند.

تقريبا روزهاي آخر نبرد بود كه ما حدود ۵۰ ـ۶۰ تانك از دشمن به غنيمت گرفتيم كه اينها همه در اختيار سازمان رزم لشكر ۲۵ كربلا قرار گرفت و دشمن در اين جبهه هم شكست خورد. سردار نانوا كناري و نيروهايش هم كه در محاصره افتاده بودند با اين نبرد از من دستور گرفتند و آمدند عقبه دشمن را بستند و دشمني كه مي خواست راه فرار را در پيش بگيرد , راهش بسته شد و من سريع خودم را به خط مقدم كنار نيروهاي سردار نانوا كناري كه در محاصره بودند و امكان اسارتشان تا ساعتي قبل قوت گرفته بود , رساندم كه الحمدالله با عنايت خداوند متعال بعد از اين نبرد پيروز در تاريخ ۱۳۶۷,۵,۱ هـ . ش با قدرت و صلابت خط پدافندي و مواضعمان را در شلمچه تثبيت كرديم.

عراقي ها هم وقتي ديدند در جبهه هاي مختلف شكست خوردند و نتوانستند موفق شوند , آمدند در حد وسيعي در مورخه ۱۳۶۷,۵,۵ يعني دقيقا ۱۰ روز پس از پذيرفتن قطع نامه توسط حضرت امام (ره ) , تهاجم خودشان را در حد گسترده اي تحت عنوان فروغ جاويدان با حضور منافقين كوردل و تعدادي لشكرهاي صدام و تجهيزات هوايي دشمن آغاز كردند و آمدند در منطقه سرپل ذهاب , اسلام آباد و كرند و علي رغم اينكه خيلي خودشان را مدافع مردم مي دانستند و مي گفتند : ما براي مردم آمديم و براي مردم مي جنگيم و مبارزه مي كنيم.

مردم زيادي را قتل عام كردند كه ما صحنه هاي زيادي از اين عمليات را ديديم كه بسياري از هم وطنان ما را به صورت دسته جمعي و خانوادگي اعدام و تكه تكه كردند و در آن عمليات فروغ جاويدان كه عمليات مرصاد نام گرفت طبق فرموده خداوند متعال در قرآن مجيد , « ان ربك لباالمرصاد » خداوند كوه , تپه , ارتفاعات , جاده و آرايش زمين را به گونه اي قرار داده بود كه منافقين با پشتيباني عراقي ها در منطقه گير افتادند و واقعا خداوند به گونه اي قرار داد كه در كمينگاه قتل عام شدند و اميد صدام هم نااميد شد و ديگر بار تلاشهاي مذبوحانه اش را كنار گذاشت و نهايتا به قطعنامه اي كه زودتر از ما پذيرفته بود گردن نهاد و تسليم شد و ما تقريبا دشمن را در حد مطلوبي منهدم كرديم و تلفات زيادي از آن گرفتيم.

شايد بعد از عمليات بيت المقدس ۲۵ هزار اسير ديگر از دشمن گرفتيم و اينها خودش سيلي هاي محكمي بود كه در گوش صدام و رژيم بعث زده شد تا ديگر خوي تجاوزگري نداشته باشد و به حمدالله با اين موفقيت و سربلندي , رزمندگان اسلام توانستند در روزهاي آخر جنگ در مقابل دشمن ظاهر شوند و توي دهن همه كساني كه عليه ايران موضع گرفتند و به صدام امكانات دادند و جنگ را شروع كردند , بايستند.

ما در طول جنگ و انقلاب تابع محض حضرت امام (ره ) بوديم و هر جا ايشان مي فرمودند حمله , حمله مي كرديم و هر جا مي فرمودند پدافند , پدافند مي كرديم و هر كجا مي فرمودند عمليات كوچك , ما عمليات مي كرديم . يعني كاملا تابع فرمايش ايشان بوديم و در مورد قطعنامه هم , همينگونه بود , اگرچه براي ما سخت مي آمد ولي وقتي حضرت امام (ره ) امضا فرمودند , از آنجائيكه به ارتباط و ديدگاه بلند و الهي ايشان ايمان و اعتقاد راسخ داشتيم , نداي « انا تسليم » سر داديم .

اصلا وجود حضرت امام (ره ) براي ما بركت و سرنوشت ساز بود بعنوان مثال وقتي ما خدمت ايشان مي رسيديم روحيه مي گرفتيم و قوي تر از گذشته وارد كار مي شديم . خب ! توفيقي بود براي ما كه چند بار از جمله بعد از عمليات طريق القدس (فتح بستان ) , عمليات بيت المقدس (آزادي خرمشهر) و عمليات خيبر با جمعي از فرماندهان كه اكثر آنها به شهادت رسيدند خدمت حضرت امام (ره ) رسيديم و دستوراتي از ايشان براي ادامه كار و مبارزه گرفتيم و يك بار ديگر هم زمان فرماندهي لشكر ۵ نصر به همراه خانواده و پدر و مادرم به دست بوسي ايشان شرف ياب شديم كه همه اينها بركت كار و زندگي ما بود.

يك خوي و صفت وحشيگري و تجاوز در دشمن شكل گرفته بود و نمي خواست با پذيرش قطعنامه شكست خود را بپذيرد , لذا آمد و با همان كه از قبل پيش بيني كرده بود , يك سازماندهي مجدد كرد و حدود پنج روز پس از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در جبهه وسيعي عمليات سرتاسري خود را بصورت دفاع متحرك شروع كرد.

شايد ما بعد از عمليات بيت المقدس ۲۵ هزار اسير ديگر از دشمن گرفتيم و اينها خودش سيلي هاي محكمي بود كه در گوش صدام و رژيم بعث زده شد تا ديگر خوي تجاوز نداشته باشد

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید