کد خبر:12658
پ
۱۴۰۲-۱۳۸۱۸۳

حرف‌های گستاخانه صدام، کلید فتح خرمشهر را به جبهه داد

حرف‌های گستاخانه صدام، کلید فتح خرمشهر را به جبهه داد جعفر خدایی از راویان دفاع مقدس می‌گوید: پاسخ قاطع امام خمینی به حرف‌های بی‌اساس صدام باعث شد تا روحیه مضاعفی به جبهه تزریق شده و خرمشهر آزاد شود. به گزارش گروه فرهنگی هوران – به نقل از تسنیم نوشت: فتح خرمشهر را باید یکی از […]

حرف‌های گستاخانه صدام، کلید فتح خرمشهر را به جبهه داد

جعفر خدایی از راویان دفاع مقدس می‌گوید: پاسخ قاطع امام خمینی به حرف‌های بی‌اساس صدام باعث شد تا روحیه مضاعفی به جبهه تزریق شده و خرمشهر آزاد شود.
به گزارش گروه فرهنگی هوران – به نقل از تسنیم نوشت: فتح خرمشهر را باید یکی از اتفاقات مهم در دفاع مقدس بدانیم. اتفاقی که به گفته بسیاری از کارشناسان ورق را به سود رزمنده‌های ایرانی برگردانده و سر منشا پیروزی‌های بزرگ بعدی در جبهه می‌شود. فتح خرمشهر در شرایطی رخ می‌دهد که شرایط نابرابری بین دو طرف درگیر حاکم است. از یکسو عراق با حمایت مالی و تسلیحاتی غرب و شرق تا دندان مسلح است و از سویی دیگر ایران در شرایط سخت تحریمی قرار دارد.

در این شرایط مولفه‌های دیگری وارد معادله شده تا فتح خرمشهر رقم بخورد. بیان اتفاقات مهمی که آن پیروزی مهم را به همراه داشت از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

برای بررسی این موضوع گفت‌وگویی با جعفر خدایی از رزمندگان و راویان دفاع مقدس داریم. او در زمان فتح خرمشهر در این منطقه حاضر بوده و به عنوان نیروی امداد خدمت می‌کرده است.

متن مصاحبه با این رزمنده هشت سال دفاع مقدس، این گفت‌وگوی در زیر منتشر می‌شود: موضوع گفت‌وگوی ما خرمشهر و آزادسازی آن است. به نظرم قبل از هر چیز باید به نقش بسیار مهم امام خمینی در این پیروزی اشاره کنیم که با بیانات مدبرانه خود جبهه را تقویت می‌کنند. نظر شما در این زمینه چیست؟‌

جعفر خدایی : حماسه خرمشهر، اتفاق بسیار عظیمی است که هر چه قدر قصه آن را بشکافید از دل آن حماسه، ایثار و مقاومت بیرون می‌آید. اشاره‌ای به بیانات رهبری داشتید که فرموده بودند دفاع مقدس گنجینه تمام نشدنی است؛ فتح خرمشهر نیز چنین است و شاید هنوز ما خیلی نتوانستیم ماجرا را آن طور که شایسته است بیان کنیم.

باید به مقاومت بچه‌های خرمشهر و روزهای ابتدایی جنگ اشاره کنم که خیلی سخت به مردم آنجا گذشت؛ رزمنده‌های بسیار کمی در شهر بودند اما جانانه مقاومت کردند. بچه‌های نیروی دریایی، ژاندارمری، سپاه خرمشهر به فرماندهی محمد جهان آرا و … در برابر دو لشکر زرهی صدام مقاومت کردند. از سویی دیگر فراموش نکنید که در پشت صحنه نیز خیانت‌های بنی‌صدر وجود داشت که می‌گفت «زمین بدهیم، زمان بخریم».

بگذارید به یک روایت جالب اشاره کنم؛ صدام این قدر به نیروها و تجهیزاتش در خرمشهر مطمئن بود که در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «اگر ایرانی‌‌ها توانستند خرمشهر را پس بگیرند، من کلید بصره را تقدیم آنها می‌کنم.» او غیرت بچه‌های ایرانی را ندیده بود؛ همه چیز را خوانده بود، الا غیرت رزمنده‌های ایرانی که او را نابود کردند.

جالب است بدانید که امام خمینی نیز در پاسخ به این سخنان او فرموده بودند: «رزمنده‌های ایران، فرزندان من، پاره تن ایران به ایران برگردد.» وقتی دستور قاطع است، حتما به نتیجه هم می‌رسد. نمونه این دستور قاطع را در ماجرای شکسته شدن حصر آبادان هم می‌بینید. فراموش نکنید که در آن زمان صدام تا ۶۰ کیلومتری اهواز آمده بود و توپخانه دوربرد عراق می‌توانست اهواز را هم بزند. بیمارستان شهید بقایی یکی از نقاطی بود که زیر آتش دشمن بود.

صدام این قدر به نیروها و تجهیزاتش در خرمشهر مطمئن بود که در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «اگر ایرانی‌ توانست خرمشهر را پس بگیرد، من کلید بصره را تقدیم آنها می‌کنم.» او غیرت بچه‌های ایرانی را ندیده بود؛ همه چیز را خوانده بود، الا غیرت رزمنده‌های ایرانی که او را نابود کردند.
– در آن زمان از نظر عملیاتی در چه نقطه‌ای قرار داشتیم؟‌

عملیات فتح المبین تمام شده بود و سایت ۴ و ۵ را آزاد کرده بودیم، دشمن را از پشت کرخه رانده بودیم، بستان و سوسنگرد آزاد شده بود. در حقیقت، سمت شمال غربی ما آزاد شده بود و باید سراغ آزادسازی بخش‌های دیگر می‌رفتیم. در همین‌زمان بود که عملیات بیت المقدس توسط فرماندهان برنامه‌ریزی شد.

یک موضوع مهم دیگر که در لابه‌لای بیانات امام خمینی دیده می‌شود این است که ایشان فرمودند، حضور در جبهه‌ها واجب شرعی است. یعنی تا زمانی که جبهه نیاز به نیرو دارد، باید رزمنده‌ها بروند. ایشان ولی امر مسلمین بود و همه از ایشان حرف‌شنوی داشتند. با این حرف امام همه به میدان آمدند. هر کس با هر توانی که داشت به میدان آمد. فراموش نکنید که در دفاع مقدس و آزادسازی خرمشهر، همه مردم ایران دخیل بودند و هیچ‌کس حق ندارد آن را به نام خودش ثبت کند. نیروهای ویژه حضور داشتند، ارتش و سپاه سر و شکل منظمی گرفته بودند. بسیج آموزش‌های لازم را دیده و وارد میدان شده بود. در حقیقت همه نیروها موقعیت‌های خودشان را می‌دانستند.

– دقیقا؛ برای عملیات بیت‌المقدس ماه‌ها برنامه‌ریزی داشتیم.

بله دقیقا. خرمشهر حدود ۱۹ ماه در اختیار عراقی‌ها بود. این زمان اصلا کم نیست و از این نظر پس گرفتنش کار بسیار سختی بود.

– لطفاً درباره جزئیات و پیچیدگی‌های این عملیات بفرمایید.

یکی از پیچیدگی‌های عملیات بیت‌المقدس این بود که در آن زمان، بنی‌صدر سنگ می‌انداخت. همچنین تجربه کمی در جنگ داشتیم. اکنون اگر سنگین‌ترین جنگ نیز رخ بدهد، هیچ دلهره‌ای نداریم، چرا که تجربه کافی داریم. در آن زمان، تجربه زیادی نداشتیم. برای مثال، یک سال و نیم بود که بسیج تشکیل شده بود یا ۳ سال بود که سپاه تشکیل شده بود.

از سویی دیگر، کمبود مهمات داشتیم. ما باید از عراقی‌ها غنیمت می‌گرفتیم، تا بتوانیم به مهمات دست پیدا کنیم. از سویی دیگر، طرف مقابل ما افعی هفت سر بود و مقابله با آن سخت بود. با این حال دشمن را غافلگیر کردیم و بچه‌ها دشمن را در خواب گرفتند. فراموش نکنید که در عملیات بیت‌المقدس بچه‌های هوانیروز فوق‌العاده کار کردند. اگر کار آنها نبود، عملیات سخت‌تر می‌شد. بچه‌های توپخانه ارتش خیلی خوب عمل کردند.

به معنای واقعی، هر کس هر چیزی داشت، رو کرد. از جهاد سازندگی گرفته، تا کمیته و ژاندارمری. هدف همه تو دهنی‌زدن به صدام بود و خوشبختانه اتفاقات خوبی رخ داد. در اینجا نیز پیام امام خمینی بسیار شنیدنی و مدبرانه است. ایشان می‌فرمایند خرمشهر را خدا آزاد کرد. منظورم امام از بیان این جمله این است که مغرور نشوید. فراموش نکنید که اتفاق و عملیات بسیار بزرگی را پشت سر گذاشته بودیم و ممکن بود بچه‌ها غرور گرفته باشد. در همین شرایط امام فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. حقاً هم همین بود. اگر امدادهای غیبی نبود، به موفقیت نمی‌رسیدیم. آمار می‌گوید ۱۹ هزار اسیر عراقی در خرمشهر داشتیم. این عدد خیلی بزرگ است؛ جمعی سه لشکر است.

باید از عراقی‌ها غنیمت می‌گرفتیم، تا بتوانیم به مهمات دست پیدا کنیم. اما دشمن را غافلگیر کردیم و بچه‌ها او را در خواب گرفتند. فراموش نکنید که در عملیات بیت‌المقدس رزمندگان هوانیروز فوق‌العاده کار کردند. اگر کار آنها نبود، عملیات سخت‌تر می‌شد. بچه‌های توپخانه ارتش نیز خیلی خوب عمل کردند.
– شما به عنوان نیروی امداد در عملیات بیت‌المقدس حضور داشتید؛ برایمان شرح دهید که چه اتفاقاتی در آنجا رخ داد؟

بهتر است این سوال را با یک دو بیتی جواب بدهم؛ ما از آتش پاره‌ها پر ساختیم؛ در دهان مرگ سنگر ساختیم؛ ما همان مردان ترکش خورده‌ایم؛ مرگ را خوردیم اما زنده‌ایم.

بچه‌های دفاع مقدس در دهان مرگ رفتند. امکانات خیلی کمی داشتیم. مشهور است که ما در زمان جنگ سیم خاردار هم نداشتیم و واقعا هم همین بود. سیم خاردار نداشتیم، بلد هم نبودیم بسازیم و بهمان نمی‌دادند. تمام دنیا پشت سر صدام قرار داشت و ما باید از دهان شیر عبور می‌کردیم. خیلی سخت بود. به نظرم آن حماسه و آدم‌های آن دوران تکرارنشدنی هستند. آنها فداکاری‌های زیادی کردند.جالب است بدانید که در منطقه خدمتی من فقط یک بیمارستان داشتیم که مجروح‌ها در آن جا درمان می‌شدند. یگان امداد خیلی زیادی نداشتیم و فکر می‌کنم لطف خدا و امداد غیبی بود که ما را به پیروزی رساند.

– فتح خرمشهر چه دریچه جدیدی را در جنگ باز کرد و چه دستاوردهایی در ادامه داشت؟

بهترین توصیفی که می‌توانم داشته باشم، «باور» است.

از نظر روانی، ما عراق را یک ارتش بسیار بزرگ می‌دانستیم. با فتح خرمشهر هیمنه عراق شکسته شد و بچه‌ها خودشان را باور کردند. این باور هم در بعد دفاعی و هم در بعد حمله به دشمن تقویت شد. ما دشمن را به عقب راندیم و فهمیدیم که می‌توان او را به عقب برد. فتح خرمشهر امید و باور را در دل همه ایران آورد. امام خمینی نیز فرمودند «پیروزی» حق ماست و حق ما هم شد.

در اینجا می‌خواهم اشاره‌ای به یکی از بیانات رهبر معظم انقلاب داشته باشم که ناظر بر همین موضوع است؛ امام خامنه‌ای فرمودند: «خرمشهرها در پیش داریم.» یعنی نباید ناامید شویم. در آن شرایط سخت که خیانت بنی‌صدر، عملیات‌های منافقین در داخل، قائله کردستان و … را داشتیم، توانستیم بر دشمن به پیروزی برسیم. این موضوع باید سرلوحه کارهای ما در همه دوران به ویژه شرایط امروز ما قرار گیرد.

جوانان ما، امروز نباید اسیر بوق‌های تبلیغاتی رسانه‌های دشمن شوند. آنها می‌خواهند ناامیدی را به جوانان ما القا کنند و نباید اجازه بدهیم چنین اتفاقی رخ بدهد. ما همان ملتی هستیم که در شرایط سخت، زندگی کردیم و دشمن متجاوز را از خاک خود بیرون راندیم. دشمن ما از دیگر کشورهای منطقه خلبان اجاره می‌کرد اما ما قهرمانانی مثل شیرودی، دوران و بابایی را داشتیم.

از نظر روانی، ما عراق را یک ارتش بسیار بزرگ می‌دانستیم. با فتح خرمشهر هیمنه عراق شکسته شد و بچه‌ها خودشان را باور کردند. این باور هم در بعد دفاعی و هم در بعد حمله به دشمن تقویت شد. فتح خرمشهر امید و باور را در دل همه ایران آورد.
اکنون به قدرت چشمگیر ما در منطقه و صحنه بین‌الملل نگاه بیندازید؛ روزگاری سیم خاردار نداشتیم اما اکنون شهر موشکی و پهپادی داریم. نیروی دریایی ما آب‌های دنیا را فتح کرد و برگشت، بدون اینکه حتی یک ژنرال خارجی کنار ما باشد. این موفقیت‌ها بسیار مهم است و جوانان ما باید به این دستاوردها افتخار کنند.

– در پایان گفت‌وگو می‌خواهم خاطره‌ای برایمان تعریف کنید.

برای ما این روزگار خیلی سخت می‌گذرد. وقتی آلبوم تصاویر را ورق می‌زنم، غصه می‌خورم که هم‌سنگران ما آرام آرام از بین می‌روند. بسیاری از آنها که در دوران جنگ شهید شدند اما بقیه نیز که باقی ماندند نیز آرام آرام پر می‌کشند و از دنیا می‌روند. خاطرات بسیار زیادی با آنها داشتیم.

روزگاری سیم خاردار نداشتیم اما اکنون شهر موشکی و پهپادی داریم. نیروی دریایی ما آب‌های دنیا را فتح کرد و برگشت، بدون اینکه حتی یک ژنرال خارجی کنار ما باشد. این موفقیت‌ها بسیار مهم است و جوانان ما باید به این دستاوردها افتخار کنند.
شهید صدخروی یکی از دوستان بسیار نزدیک به من بود و در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. این قدر با هم عجین بودیم که از شهردار شدن، بی‌سیم‌چی شدن و … همراه با هم بودیم. همیشه در کنار هم بودیم. زمانی که صدای او پشت بی‌سیم قطع شد، خیلی حالم بد شد. نمی‌توانم شرایطم را توصیف کنم اما شاید مثل یک پرنده‌ای که یکی از بال‌هایش می‌افتد، بودم. در بین بچه‌ها این وابستگی و عطوفت وجود داشت. همه پای یکدیگر بودند.

انشاءالله این شهدا دست ما را بگیرند. کشور و ملت خوبی داریم، اما دشمن از خارج به ما حمله فرهنگی کرده است. باید مقاوم باشیم، چرا که این نیز بگذرد. ما روزهای سخت‌تر از این را هم پشت سر گذاشته‌ایم و شما مطمئن باشید که ایران به قله خواهد رسید.

انتهای پیام/هوران

پایگاه خبری هوران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید