ضرب شست فرمانده سپاه ایران به فرمانده کل قوای عراق
حال صدام ۲۴ ساعت پس از آزادی خرمشهر!
علل مختلفی برای پیروزی ایران بیان کردهاند که یکی از مهم ترین آن، استراتژی طراحی شده توسط فرماندهان نظامی ایران با محوریت محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس که عراقیها را شوکه کرده بود و یکی از مهمترین دلایل این فتح بیان شده است.
گروه حماسه و مقاومت هوران – حماسه آزادسازی خرمشهر رویدادی بزرگ در تاریخ نبردهای نظامی جهان و همچنین فتح تاریخی برای سلحشوران ایرانی محسوب میشود؛ فتحی که به مدد فرماندهی دقیق و طراحی استراتژی غافل گیر کننده از سوی فرماندهان با محوریت فرمانده کل پاسداران در دوران دفاع مقدس و با ید توانای رزمندگان ایرانی به صبح ظفر پیوند خورد.
به گزارش هوران – عملیات بیتالمقدس، یکی از بزرگترین رویدادهای نظامی تاریخ ایران و یکی از بزرگترین نبردهای تاریخ دفاع مقدس محسوب میشود. ۱۳۰ هزار رزمنده ایرانی در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در محور اهواز، خرمشهر و دشت آزادگان با هدف آزادی بخش وسیعی از جنوب ایران و تمرکز عمده بر بازپس گیری خرمشهر، عملیاتی را آغاز کردند که سه هفته به طول انجامید و این روزها مصادف با آخرین روزهای این عملیات غرورآفرین است.
این عملیات به قدری بزرگ بود که پس از سالها هنوز ناگفتههای بسیاری برای آن وجود دارد تا جایی که بسیاری از فرماندهان عراقی نیز در این باره سخن گفته و مقالهها نوشتهاند که از زوایای مختلف به این موضوع پرداختند. همچنین علل مختلفی برای پیروزی ایران بیان کردهاند که یکی از مهم ترینش استراتژی طراحی شده توسط فرماندهان نظامی ایران با محوریت محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس که عراقیها را شوکه کرده بود و یکی از مهم ترین دلایل این فتح بیان شده است.
آنچه در ادامه میخوانید، فقط گوشههایی از این حماسه ماندگار است که میتواند پاسخگوی بسیاری از پرسشها باشد و اگر صدها سال بگوییم و بنویسیم، شاید نتوانیم برای نادیدهها، حقیقت ماجرا را بیان نماییم. باشد که در این روزگار آرامش، قدردان زحمات همه بچههای جنگ و رهرو خوبی برای شهدایمان باشیم.
سلاح الله اکبر
شب دوم عملیات عراقیها با تیپ مستقل ۱۰ زرهی از قویترین تیپهایشان که خیلی به آن دلگرم بودند، دیوانهوار به طرف جاده حمله کردند. چند دستگاه از این تانکهای عراقی موفق شدند تا روی جاده آسفالت هم پیش بیایند و خودشان را به خاکریز نیروهای ما برسانند. ظاهراً دیگر کار از کار گذشته بود. رزمندگان هم واقعا در آنجا به این نکته پی بردند، همان طور که هدفشان الله است، باید از او یاری بگیرند. به ذهن فرماندهان خط خطور کرد، لازم است در سراسر خط رزمندهها تکبیر بگویند که در جبهه خیلی موثر بود. بعد از اینکه اعلام شد برادران تکبیر بگویند، در سرتاسر خط بچهها شروع کردند به تکبیر گفتن و حمله کردند. عراقیها وحشت کردند، خدمه و رانندههای تانکهای این تیپ عراقی که روی جاده آمده بودند تانکها را گذاشتند و فرار کردند. آنهایی که عقبتر بودند هم با تانکهایشان فرار کردند و آن حمله دشمن هم با یاری خدا و سلاح الله اکبر دفع شد. (راوی شهید حسن باقری)
ده شهید برای یک خاکریز
در عملیات بیت المقدس موقعیتی قرار گرفته بودیم که اگر یک خاکریز در آنجا ساخته میشد در پناه آن میتوانستیم خاکریزهای دیگری بزنیم و کلاً در آن منطقه تثبیت شویم. عراقیها در سیصد تا چهارصد متری ما بودند و گلوله مثل باران سمت ما میآمد. راننده بلدوزر میخواست اولین خاکریز را بزند که هنوز دو بیل خاک نریخته شهید شد. راننده بعدی رفت کار قبلی را ادامه داد و پنج دقیقه بعد او را هم شهید کردند. هشت نفر دیگر هم رفتند سراغ بلدوزر و هر کدام پنج دقیقه، ده دقیقه یا حداکثر یک ربع کار کردند و شهید شدند. آخرین نفر مسئول ترابری بود که خاکریز را تمام کرد و شهید شد.
از سینه زدن تا شهادت
در این عملیات هفتاد هزار نیرو مردمی آمده بودند. سید یکی از آنها بود. افتاده بود در میدان مین دشمن. هر دو پایش از بالای زانو قطع شده بود؛ نه آهی میکرد نه نالهای. آنقدر حسین حسین گفت و به سینه زد تا شهید شد.
ابتکار عجیب تانکها
شب ساعت ۹ به خط مقدم در اطراف جاده شلمچه رسیدیم و احساس کردیم در محاصره دشمنیم. با فرماندهی تماس گرفتیم و وضعمان را توضیح دادیم، فرمانده گفت همگی همزمان با هم چراغ تانکهایتان را روشن و خاموش کنید. با هماهنگی تمام چراغها یکباره روشن و خاموش و در یک لحظه منطقه یکپارچه نور گشت و بعد سریع تاریک شد. انگار عراقیها وحشت کردند. تیراندازیها قطع شد و کمی بعد بسیاریشان خود را تسلیم کردند.

بوسیدن صورت اسیر!
در آغاز بعثیها دیوانهوار میجنگیدند، اما با کامل شدن حلقه محاصره اولین دسته از نیروهای عراقی خودشان را تسلیم کردند. یکی از بچهها خواست مجروحان را با استفاده از اسرا به عقب بفرستد. وقتی فرمانده گردان، رنجبران، متوجه شد به او پرخاش کرد. رنجبران داد میزد برادرها این عراقیها با پای خودشان تسلیم شدهاند، شما را به خدا با اینها بدرفتاری نکنید. شاید راضی نباشند کار کنند. بعد هم بلافاصله به طرف جلو صف اسرای عراقی رفت و به آنها گفت: برانکاردها و زخمیها را زمین بگذارید. متوجه منظور علی اصغر نشدند. ایستادند، نگاهش میکردند. علی اصغر جلو رفت و برانکارد را از دست اولین اسیر خارج کرد و به زمین گذاشت. بعد هم صورت آن اسیر را بوسید و به آنها گفت حرکت کنند.


