اسامه؛ ققنوسی که در آتش دشمن سوخت و در ملکوت شهدا جاودانه شد
در افسانهها آمده که ققنوس، در آتش میسوزد تا از خاکسترش، دوباره متولد شود. اسامهٔ کوچک، افسانه نبود؛ گلولهای از جنس آسمان بود که در آتش خشم اشغالگران سوخت، اما از خون پاکش، هزاران اسامه برخاست که تا پای جان، پرچم عزت را در خونینشهر غزه برافراشته نگه خواهند داشت. او اکنون در ملکوت شهدا، با اجداد پاکش همنواست.
پایگاه خبری هوران – در دیار غزه، که خاکش از خون جوانانش، حنایی شده است، گلستانی بود به نام «اُسامه». نهالی نورسته که طراوت چشمانش، آینهی معصومیتِ بهار بود و تبسمِ لبهایش، نوازشگر دلهای خسته. هر که در آینهی رخسارش مینگریست، آرامش را به تماشا مینشست.

اما اژدهای زرهپوش صهیون، که زهرش از حمایت ابرشیطانِ غرب میجوشید، تاب دیدن این شکوفهی معصوم را نداشت. چگونه میتوانست بپذیرد که در این سرزمین محاصره شده، شادی نیز ریشه دوانده است؟ پس فرمان قهرمانکشی صادر شد.
و اینگونه بود که فرشتهی مرگ، در هیأت فولاد بیرحمی که از آسمان میبارید، نازل شد. خیمهگاه پناهندگان، که پناهگاه رؤیاهای کودکانهی او بود، به آتش خشم آنان سوخت. اسامه، این ققنوس کوچک، به همراه مادربزرگ مهربانش، «هویه» – که پرورشدهندهی عشق بود – در آتش کینِ استعمارگران، سوخته و به ملکوت اعلی پر کشیدند.
او که در دنیای کودکانهاش، آرزو داشت با آرامش و فارغ از غرشِ انفجارهای شوم، با اسباببازی محبوبش همپیشه شود، اینک در آغوش امنِ آسمان، به آرزوی دیرینهاش رسیده است. اسامه به شهدا پیوسته است و آن تبسم آسمانی، اینک در جوار حق، جاودانه شده است. این را باور داریم که شکوه این تبسم، روزی بر فراز بامهای غزه، همچون خورشیدی طلوع خواهد کرد و سایهی شوم اشغالگر و حامیانش را برای همیشه به زبالهدان تاریخ خواهد سپرد.
نویسنده” ب – ب