- پایگاه خبری هوران - http://houran.ir/fa -

فاطمه حسونه، عکاسِ جاودانه‌ای که بمب‌ها نتوانستند قاب‌بندی‌اش کنند

سَحَرگاهِ بی‌سَحَر؛ شهادت در آغوشِ آتش

فاطمه حسونه، عکاسِ جاودانه‌ای که بمب‌ها نتوانستند قاب‌بندی‌اش کنند

نویسنده: غلامعلی نسائی

“فاطمه حسونه در سحرگاه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ به همراه ۹ تن از اعضای خانواده‌اش در محله طوفه غزه به شهادت رسید. او که با دوربینش تاریخ زخم‌های فلسطین را ثبت می‌کرد، آخرین تصویرش را با خون خود نقش زد. این بانوی مقاومت، ثابت قدم‌تر از کوه‌های کرانه باختری ایستاد و عکس‌هایش چون مشعلی در تاریکی، جنایات صهیونیست‌ها را افشا می‌کند. پیام او زنده است: غزه می‌میرد، اما تسلیم نمی‌شود.”

پایگاه خبری هوران – ساعت‌ها از نیمه‌شب گذشته بود که دیوِ صهیونیستِ خون‌خوار، آخرین نقشه‌ی شومش را کشید. فاطمه حسونه، این فرشته‌ی عدسی‌به‌دست، در همان لحظه‌ای که مشغول مرور عکس‌های عروسی ناتمامش بود، نعره‌ی شیطانیِ موشک‌ها را شنید. یک لحظه… فقط یک لحظه… و سپس انفجاری که آسمانِ غزه را از اشکِ خشم تر کرد.

"فاطمه حسونه، عکاسِ جاودانه‌ای که بمب‌ها نتوانستند قاب‌بندی‌اش کنند،

خانۀ پرمحبتِ حسونه، همان‌جا که روزی مادرش نانِ گرم را با دست‌های پر از مهر تقسیم می‌کرد، تبدیل به گورستانی دهان‌گشاد شد. فاطمه، در حالی که دوربینش را مثل نوزادی به سینه چسبانده بود، زیر آوار به آسمان‌ها پیوست؛ نه یک نفر… که ده قمرِ تابناکِ خانواده‌اش را هم با خود برد. خونِ آنها، رودی شد که خیابان‌های طوفه را شست، اما لکه‌ی ننگِ صهیونیست را هرگز نخواهد شست.

دوربینش سلاح سکوت‌شکنِ غزه بود؛ سلاحی که صهیونیست‌ها از گلوله‌هایشان بیشتر از آن می‌ترسیدند. فاطمه حسونه، این دخترِ آفتاب‌سوخته‌ی فلسطین، نه یک عکاس که تاریخ‌نگارِ زخم‌های بی‌پانسمانِ امت بود. در شمالِ غزه، جایی که حتی موش‌ها هم از ترس به سنگر پناه می‌بردند، او لنز دوربینش را مثل پرچمی بر فراز خرابه‌ها می‌افراشت و فریاد می‌زد: *«این را هم censure کنید!»*

عکس‌هایش سوگ‌نامه‌های مصوّر بودند: کودکی که اسباب‌بازی‌اش را از میان آوارها بیرون می‌کشید، مادری که نان پختن روی آتشِ بمب‌فشان‌ها را آموزش می‌داد، نامه‌های عاشقانه‌ای که هرگز به دست نامزدش نرسید. او با هر کلیک شاتر، سندی امضا می‌کرد علیه سکوتِ جهانِ کرولال.

ازدواجش با مرگ، آخرین عکس ناتمامش بود؛ می‌خواست عروسی‌اش را در همان کوچه‌هایی ثبت کند که روزی جنازه‌ها را در آن قاب می‌گرفت. اما صهیونیست‌ها زودتر از عدسیِ دوربین رسیدند؛ موشک‌ها خانه‌اش را به یک قابِ سیاهِ همیشگی تبدیل کردند. خونِ او حالا در هر پیکسلِ عکس‌های باقی‌مانده جاری است؛ عکس‌هایی که حکم اعدامِ تاریخی رژیم کودک‌کش را امضا کرده‌اند.

"فاطمه حسونه، عکاسِ جاودانه‌ای که بمب‌ها نتوانستند قاب‌بندی‌اش کنند،

آمریکای جهانخوار و سگ‌های زنجیری‌اش در منطقه، فردای آن روز در سکوتِ ننگینِ خود غرق شدند. اما فاطمه با هر قطره‌ی خونش فریاد زد: *«ای جهانِ کرولال! این عکسِ آخر من است: ده شهید… یک خانه… و میلیون‌ها نفر که هنوز زنده‌اند تا انتقام بگیرند!»*

امروز دوربین فاطمه زیر آوار است، اما نگاه‌هایش به آسمان دوخته شده؛ همان جایی که ستاره‌ها را به چشم‌دوربینِ شهادت می‌نگرد. او رفت، اما عکس‌هایش چون مشعلی در دستانِ تاریخ می‌سوزند و فریاد می‌زنند: *«غزه هنوز نفس می‌کشد!»*

فاطمه حسونه - هوران

پی‌نوشت:

*«این را هم censure کنید!»*

– تأکید بر زبان جهانیِ سانسور که از سوی غرب تحمیل می‌شود.

– کنایه به دوگانگیِ ادعاهای دموکراسیِ غرب در برابر سکوتشان دربارهٔ فلسطین. این جمله، شهادتنامهٔ هنرمندانهٔ فاطمه علیه دستگاه دروغپرداز جهان است.

فاطمه حسونه - هوران - عکاس غزه

معادل‌های ادبی فارسی:
– *«این پنجره‌ی حقیقت را هم ببندید!»*
– *«چشم‌هایتان را هم بشویید تا نبینید!»