درگیری کویویلای گرگان با جنبش ملی مجاهدین «منافقین» خلق
نویسنده: غلامعلی نسائی
مردم مجبور شدند به مدرسه خرد در نزدیکی ستاد مجاهدین خلق پناه ببرند، آنجا به فکرشان رسید که سطل زباله پلاستیکی را به عنوان کلاه آهنی استفاده کنند، هر چه سطل زباله بود، گذاشتند روی سرشان و آمدند وسط درگیری.
گروه سیاسی هوران – ستاد مرکزی اولیه مجاهدین خلق در ساختمان قاجاری بود که با فشار مردم به کوی ویلا کوچ کردند، در ساختمان ساواک مستقر شدند. ستاد جنبش مجاهدین خلق گرگان، پس از مدتی مردم به ستاد حمله کردند. درگیری مشهور کوی ویلا شکل گرفت،
مجاهدین که از قبل برای خود برنامه ریزی داشتند، با وانت انبوه سنگ و اجر شکسته داخل ستاد برده بودند. مردم و مجاهدین درگیر شدند، آنها از داخل سنگ پرانی میکردند، مردم بیرون ساختمان جان پناهی نداشتند، سمپاتهای سازمان از داخل سنگ میزد.
مردم مجبور شدند به مدرسه خرد نزدیکی ستاد مجاهدین خلق پناه ببرند، آنجا به فکرشان رسید که سطل زباله پلاستیکی را به عنوان کلاه آهنی استفاده کنند، هر چه سطل زباله بود، گذاشتند روی سرشان و آمدند وسط درگیری شدند، سمپاتها سرش شکسته بود، سر میشکستند، درگیری بالا گرفتپ.
منافقین مردم را دنبال میکردند که به مدرسه خرد پناه بردند، از طریق شکستن ایرانیت سقف مدرسه توانستند خیلی از انقلابیها جان سالم در کنند، منافقین مدرسه خرد را که اشغال کردند، ارتش وارد شد، رنجبر با ماشین بریزر آتش نشانی آیت الله نور مفیدی را آورده بود که روی ماشین با بلند گوی دستی صحبت میکرد،
درگیری کوی ویلا صبح و عصر هر روز برگزار میشد. بچههای روستائی از گوشه و کنار میآمدند، عباس از بچههای پرو پا قرص درگیری با منافقین بود. محمد علی طالع زاری «مدیر کل بینادشهید گلستان» و خیل زیادی از بچههای که در دوران دفاع مقدس شهید شدند، در مقابله با منافقین کتک خوری جانانهائی را تجربه کردند.
گرگان از آن دسته شهرهای بسیار شلوغ محسوب میشد. محمدی دو بار توبه نامه خواند و از مجاهدین خودش را جدا کرد. بنیانگذاران جنبش مجاهدین خلق گرگان دو سه دسته بودند. دسته اول از عناصر پیشین سازمان مجاهدین خلق گرگان در زمان طاغوت توسط ساواک دستگیر و زندانی شدند، در زندان به افراد رده بالای تشکیلات وصل شدند. آنها که در ماجرای فرار اشرف دهقانی دست داشتند.
جدای از آن بطورکلی شهر گرگان دو سه دسته بودند، بچهحزب الهی، جنبشی، تودهائی، امتی، سازمان مجاهدین کلاسهای ایدولوزی داشت، بخوبی توانست خیل زیادی از آدمهای شهر را به تحت عنوان مبارزه با امپریالیزم به خود جذب کند.
تودهائیها شعار کارگری، نان و آب و کار میدادند، منافقین شعار مبارزه با استکبار جهانی، امپریالیزم را میدادند،
شعارهای قشنگ و احساسی، نوجوان و جوان گرگانی بر اساس احساسات انقلابیگری فریب شعارهای فرقه منافقین را خوردند. حتی مهندسین، دکترین، کارگر و کشاورز و دانشجو و دانش آموزان، هنرمندان و سیاستمدران از تله تشکیلات رجوی بی نصیب نماندند.
تشکیلات مجاهدین خلق رده بندی مختلفی داشت، ستادی، سمپات و هودار، کمک مالی، امکانات، بخش دانشجوئی، دانش آموزی، کارگری، هر کسی رده خاص خودش را در این جنبش فریبکارانه داشت.
شهر در دست انقلابیون و گروهای سیاسی بود. آیتالله طاهری گرگانی، آیتالله نورمفیدی از روحانیون شاخص انقلابی که نقش اصلی و راهبردی را چه قبل، چه پس از انقلاب اسلامی داشتند.
با تشکیل سپاه گرگان ستاد مجاهدین خلق گرگان با فشار مردم انقلابی منافقین ساختمان قاجاری کنار شهربانی را تخلیه و به کوی ویلا کوچ کردند،
سپاه در ساختمان قاجاری مستقر شد. برخی از افراد بنیان گذران اولیه جنبش ملی مجاهدین خلق گرگان در جنبش باقی ماندند و برخی به سپاه پیوستند. اوضاع شهر بشدت سیاسی و در هم پیچیده بود،
افرادی که از مجاهدین خلق کنار کشیدند وارد سپاه گرگان شدند، جنبش دیگری راه انداختند، بنام امتی ها مشهور شدند که محمدی راس آنها قرار گرفت.
طیف انقلابی با امتیها نساختند، درگیریهای لفظی و فیزیکی زیادی درنشستهای محفلی گرگان به وجود آوردند.
شعار مشهور مرگ بر منافق و امتی و محمد محمدی آن روزها باب بود.
شش یا هفت ماه بیشتر نکشید که منافقین ساختمان ساواک در کوی ویلا را تخلیه و به ستاد سوم در میدان شهدا، ساختمان پرستاری رفتند، آنجا هم خیلی ماندگار نشدند، با درگیری های شهری و اعلام جنگ مسلحانه از آنجا دربدر شدند، به خانههای تیمی رفتند.
عملا وارد جنگ شهری شدند. ترورهای مردم بیگناه را آغاز کردند. افراد زیادی را در گرگان از جمله آیت الله نورمفیدی را ترور کردند، چهل روز بعد سراغ آیت الله طاهری رفتند…
ادامه دارد…