خرافه خواندن دین توسط شاگرد منتظری/ آیا بغض انقلاب اصلاحطلبان را به الحاد میکشاند؟
تعابیر این شاگرد آیتالله منتظری دربارۀ حکم الهی و قرآنی قصاص از صرف متوقف ساختن و اجرا نکردن آن فراتر رفته و او رسماً به احکام و دستورات الهی میتازد.
گروه سیاسی هوران – یکی از جدیدترین ویدئوهای مدرسۀ آزاد فکری، گفتوگو با عمادالدین باقی با موضوع «قصاص و دادرسی عادلانه» است. عمادالدین باقی، از شاگردان آیتالله منتظری، روزنامهنگار دوم خردادی و پدر همسر محمد قوچانی است. باقی در این مصاحبه، بهعنوان فردی مخالف هرگونه اعدام به طرح نظرات خود میپردازد. در بین صحبتهای باقی نکات قابل توجه و جالبی به چشم میخورد.
نخست آنکه فردی باسابقۀ چندین سال تحصیل حوزوی و شاگردی مراجع تقلید که حتی نگارش کتاب دربارۀ تفسیر آیات قرآن را در سابقۀ خود دارد، در این مصاحبه بهجای طرح نظرات فقهی و ورود به بحث از دید قصاص بهعنوان یک قاعدۀ فقهی، شروع به استدلال حقوق بشری و آماری میکند و از جهانبینی غیر اسلامی به طرح بحث پرداخته و حکم شرعی قصاص را نفی میکند. در این برنامه، از مباحث اقتصادی و حقوق بشری و تاریخی و ادبی و آماری به بحث قصاص پرداخته میشود اما از دو ساعت و بیست و هفت دقیقه برنامه، اندازۀ هفت دقیقه هم بحث و استدلال فقهی مطرح نمیشود؛ گویی باقی میخواهد دربارۀ یک مجازات با منشأ انسانی و نه الهی و در یک جامعۀ سکولار و غیر مسلمان و نه جمهوری اسلامی با اکثریت ملت مسلمان صحبت کند! چه بسا خود باقی نیز میداند اگر به مباحث فقهی ورود کند، بازنده است و دلیلی برای نفی حکم صریح قرآنی قصاص ندارد.
اما حتی استدلالها و صحبتهای باقی در این برنامه نیز متناقض و مذبذب است. او ابتدا با آمار و ارقام نشان میدهد در چند کشور مجازات اعدام باعث کاهش قتل نشده است، اما در پاسخ به سؤال مجری به این مسئله که برداشتن مجازات اعدام باعث کاهش قتلها میشود، این گزاره را نیز رد کرده و اعتراف میکند که در جوامعی با برداشتن مجازات قصاص حتی تغییری در میزان قتلها اتفاق نیفتاده است. یا اینکه او مجازات اعدام را نفی میکند، اما مثالهای خود را از کشورهایی میزند که در آنها نیز مجازات اعدام وجود دارد.
تعابیر این شاگرد آیتالله منتظری دربارۀ حکم الهی و قرآنی قصاص از صرف متوقف ساختن و اجرا نکردن آن فراتر رفته و او رسماً به احکام و دستورات الهی میتازد. عمادالدین باقی، کارکرد پنهان مجازات اعدام را نه جلوگیری از قتل، که آموزش کشتن میداند و معتقد است با اجرای حکم خداوند، کشتن تجویز شده و اجرای حکم الهی توسط جمهوری اسلامی را کشتن توسط حکومت خطاب کرده و قصاص را علت تروریسم میداند! او میگوید اتحادیۀ اروپا هرچند مجازات اعدام را لغو کرده اما به علت تجویز کشتن در قالبهایی چون قصاص که به زعم او علت تروریسم است، از نسلکشی غزه حمایت میکند! چنین سفیدشویی بهنفع سردمداران جنایتکار اروپایی ازجانب حامیان آنها نیز اتفاق نمیافتد، اما کسیکه در اینجا نام خود را بهعنوان یک روزنامهنگار مطرح و فعال سیاسی اصلاحطلب و شاگرد آیتالله جا انداخته است، با مقصر دانستن احکام اسلامی تئوریزه میشود. او در ادامه، با اهانت به جامعۀ متدینین، تفکر جامعۀ مذهبی را بیش از آنکه به قرآن و دین اسلام شبیه بداند، به «تورات» و «دین یهود» شبیه میداند.
باقی در جای دیگر این مصاحبه بیان میکند که اگر در جامعۀ دیگری به دنیا میآمدیم، مجازات اعدام برای ما منتفی بوده و این موضوع را را با هندوهایی مقایسه میکند که موجود زنده نمیخورند و از افرادی که موجود زنده میخورند متعجب اند! اولاً باید این سؤال را از آقای باقی پرسید که چرا در آمریکا و چین و هند هم که مردم آن مسلمان به دنیا نیامده و حکومت اسلامی هم وجود ندارد، این مسئله منتفی نیست؟ اگر در یک جامعۀ دیگر این مسئله منتفی است پس چرا در همین مصاحبه میگوید مجازات اعدام ریشه در غرب و یونان و روم باستان و آئین یهود دارد؟
ثانیاً آیا آقای باقی از اینکه بر فطرت پاک اسلام به دنیا آمده و مسلمان است، خجالتزده و ناراحت است؟ جالب آنکه در جای دیگری آنقدر مسئلۀ نفی قصاص برای او مهم شده است که برای اینکه مخاطب حرف او را بپذیرد، آرزو میکند که ایکاش مسلمان نبوده و یک لائیک خداناباور بوده است! پرسش این است که آیا اسلام و قرآن میزان و سنجۀ درستی یا نادرستی اعمال و ایجاد و نفی اقدامات است یا نظرات و برداشتهای غیراسلامی آقای باقی؟ کدام برای ایشان اصالت دارد که آرزو میکند ایکاش یک لائیک خداناباور بوده است؟ نه یک غیرمسلمان موحد و اهل کتاب، بلکه یک لائیک خداناباور! حتی از دین ملحدانۀ بودیسم بهعنوان یک آئین که مجازات اعدام را لغو کرده است در این مسئله به نیکی یاد میکند. البته، از کسیکه آنگ سان سوچی، کسی که با حمایت او بیش از ۲۴ هزار نفر از مسلمانان روهینگیا در میانمار نسلکشی و چند صد هزار نفر مجروح و به کشورهای دیگر پناهنده شدند، تعریف و تمجید میکند، چنین حرفهایی بعید نیست.
او در حالی فرض کارآمد بودن قصاص و جلوگیری از ریختن خونهای بیشتر توسط قصاص را منتفی و غلط دانسته که حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه به صراحت فرمودهاند «خداوند قصاص را برای حفظ خونها واجب فرمود» (فَرَضَ اللهُ… والقِصاصَ حَقنا للدِّماءِ، نهج البلاغة: الحكمة ۲۵۲). پرسش این است که آقای باقی با چندین سال تحصیل حوزوی همینقدر سطحی با مسائل و احکام فقهی برخورد میکند یا تعمداً آنها را نادیده میگیرد؟
یا در جای دیگر ادعا میکند از نظر قرآن این مجازات بازدارنده نبوده و نیست. باید گفت که اولاً مگر ملاک اجرای یک حکم در جامعۀ اسلامی بازدارندگی یا عدم بازدارندگی آن است؟ آیا در کنار منابع مورد قبول فقه برای تشریع و اجرای حکم، فلسفهبافی به نام «بازدارندگی» هم اضافه شده است؟ ثانیاً آنکه این سخن آقای باقی با این حدیث امام علی (ع) که میفرمایند «من چهار كلمه گفتم و خداوند در كتاب خود سخن مرا تصديق كرد… گفتم: كشتن از كشتن میكاهد، پس خداوند عز و جل اين آيه را نازل فرمود: و براى شما در قصاص زندگى است» (قُلتُ أربَعا أنزَلَ اللهُ تعالى تَصدِيقي بها في كتابِهِ… قلتُ: القَتلُ يُقِلُّ القَتلَ فَأنزَلَ اللهُ: و لَكُم في القِصاصِ حَياةٌ»، الأماليللطوسي: ۴۹۴/۱۰۸۲) چگونه قابل جمع است؟ باعث تعجب است که چگونه یک فرد مدعی تفسیر قرآن و با تحصیل حوزوی زمانیکه میخواهد دربارۀ یک دستور خداوند صحبت کند، این چنین نسبت به احادیث و آیات بیتفاوت است!
در تمام این مصاحبه ۱۴۷ دقیقهای فقط به یک آیۀ قرآن، یعنی «ولا تقتلوا نفس التی حرمالله الا بالحق» اشاره میشود و باقی آیات قصاص توسط آقای باقی نادیده گرفته میشود! همین یک آیه نیز توسط ایشان مورد تحریف قرار میگیرد. او میگوید چون حکم قصاص در قرآن تخییری است و اولیای دم میتوانند بهجای قصاص، قاتل را عفو کرده یا به دیه مصالحه کنند، پس میتوان بهطور کلی آن را کنار گذاشت! این استدلال آنقدر مضحک است که نیازی به جواب ندارد و هر انسان عاقل و بالغی میتواند سستی چنین مغالطهای بفهمد.
باقی همچنین اندیشۀ دفاع از حکم الهی قصاص را خرافه میخواند. خوب است به ایشان یادآوری شود که پیامبر اسلام (ص) بر «زنده نگه داشتن قصاص» تأکید میکنند (أيُّها الناسُ، أحيُوا القِصاصَ، الأمالي للمفيد: ۵۳ / ۱۵) و قرآن کریم نیز در قصاص، حیات میبیند (وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ، سورۀ بقره آیۀ ۱۷۹) و قصاص را حقی برای اولیای دم میشمارد (یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى، سورۀ بقره آیۀ ۱۷۸) (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً، سورۀ اسراء آیۀ ۳۳). خوب است آقای باقی جواب دهد که آیا این حدیث و آیات قرآن نیز خرافه است؟ البته، از کسیکه آرزوی خداناباور بودن کرده است چنین حرفی دور از انتظار نیست؛ چرا که خداوند نیز تأکید میکند که تنها افراد باتقوا میتوانند مایۀ حیات بودن قصاص را متوجه شوند.
او وارد مصادیق نیز میشود و حکم قصاص محمد قبادلو کسیکه در آشوبهای ۱۴۰۱ با ماشین نیروهای امنیتی را زیر گرفته و یکی از آنها را به شهادت رساند را زیر سؤال میبرد! چنین زیر سؤال بردنی علاوهبر نفی حکم قصاص، به معنی اشتباه در صدور چنین حکم مهمی توسط قوۀ قضائیه است. امری که چندین بار به اشکال مختلف در همین مصاحبه توسط او بیان میشود.
باقی حتی از امام خمینی (ره) هم انتقاد میکند و بنیانگذار کبیر انقلاب که به برکت انقلابی که ایشان رهبری کرده افرادی مثل باقی و استاد او آیتالله منتظری توان و جرأت عرض اندام پیدا کردند و از زندانهای ساواک به درس و بحث بازگشتند را عامل برداشت ناقص از قرآن معرفی میکند! این خود مهر تأییدی است بر اینکه انحراف از احکام و دستورات الهی در نهایت به نفی ولی و همچنین قبول نداشتن ولی به انحراف از آیات و احادیث میانجامد. علاوهبر آن خوب است آقای باقی به یاد آورند که دربارۀ اعدام مجرمینی که به افساد فیالارض محکوم شده بودند، حضرت امام نظرشان احتیاط در اعدام این افراد بود و این استاد ایشان آیتالله منتظری بود که حکم بر جواز اعدام آنها داده و این حکم با ارجاع امام خمینی (ره) به فتوای آقای منتظری در محاکم قضایی که از قضا گزینش آنها هم توسط آیتالله منتظری بود به اجرا در آمد.
این مصاحبه یکی از فاجعهبارترین مصاحبهها در زیر سؤال بردن احکام الهی و تحریف دین و بنیانگذار انقلاب اسلامی است. هرچند که به برکت همین انقلاب به رهبری امام خمینی (ره) است که باب چنین صحبتها و آزاداندیشیهایی فراهم شده است، اما نباید چنین اظهارات سست و مهملی به راحتی مطرح شود و هیچ شخصی، از مسئولین قوۀ قضائیه و کمیسیون قضایی مجلس تا روحانیون و رسانهها به آنها جواب ندهد و آنها را رد نکند.
خوب است آقای باقی نیز در کنار مراجعات متعددی که به آمار قتل و اعدام در کشورهای دیگر و آثار نویسندههای غربی دربارۀ مجازات اعدام دارد، کمی هم به آیات قرآن و احادیث و مبانی تقنین در حکومت اسلامی رجوع کند. شاید به یاد آورد که قرآن کریم فرموده است کشتن یک انسان از روی ناحق به معنی کشتن تمام انسانهاست (مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ… فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا، سورۀ مائده آیۀ ۳۲) و قصاص جان برای جان است و کسی که حکم خدا را اجرا نکند ستمگر است (وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ.. وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ، سورۀ مائده آیۀ ۴۵).
انتهای پیام/