الان وقت جنگه، خانه نشینی حرام است
گردانهای که خط مقدم بودند، در کارخانه نمک شدیدا نیاز به تجهیزات مهمات داشتند، رانندههای با دل و جرات میخواستند که از زیر آتش سنگین دشمن مهمات رسانی کنند، محمد باقر آمد داوطلب شد که با تویتا مهمات ببرد.
غلامعالی نسائی
گروه حماسه و مقاومت هوران – ابراهیم ملامحمد زمانی، همرزم شهید شهید سردار شهید محمدباقر ساورعلی؛ محمد باقر از نیروهای زبده و جان بر کف بسیجی بود که روزهای اول پیروزی انقلاب وارد معرکه شد. اولین بار در جنگ گنبد شرکت کرد و تا آخر آنجا در کنار بچههای رزمنده جبههائی گنبد با ضد انقلاب و معاندین جنگید، وقتی از جنگ گنبد برگشت رفت خدمت سربازی و بسیار آبدیده و فعالتر از قبل خود شد.

جزو نیروهای فعال بسیج روستای ایلوا بود که شبانه روز خودش را وقف بسیجی بودنش کرد. چندین بار به جبهه رفت شاید ده پانزده بار بیشتر در جبهه حضور داشت. از قضا در عملیات والفجر هشت قسمت شد که ما بچههای لشکر وِیژه خط شکن ۲۵ کربلا در فاو پوزه صدام و آمریکای جنایتکار خبیث را با خاک بمالیم.
عملیات که شروع شد، دیدم محمد باقر سر از پا نمیشناسد، بسیار پر جنب و جوش و با روحیه بالا نیروها را هدایت میکند. گردان یا رسول(ص) و گردان امام حسین(ع) گردان امام محمد باقر(ع) گردان مسلمابن عقیل (ع) و گردان حمزه سیدالشهدء(ع) با سازماندهی وارد عملیات شدند،
اول گردانهای خط شکن و غواص رفتند، خط اول شمن که توی فاو شکسته شد، دقایق اولیه دشمن زمینگیر شد و محمد باقر سخت با دشمن میجنگید. دشمن بعثی از زمین و آسمان روی سر بچهها آتش سنگینی میریخت تا شکست شب اول عملیات را احیاء کند. ولی زهی خیال باطل، صدام شکست خورده بود و ارتش بعث صدام متلاشی شده بود.
چارهائی نداشت جز اینکه از مخربترین سلاحهای جنگی خود علیه رزمندگان بسیج و سپاه ایرانی استفاده کند. بچهها دیدند که دشمن شیمیائی زد، ماسکها را در آوردند و شیمیائی دشمن را ناکام گذاشتند. محمد باقر همچنان نیروهای خودش را هدایت میکرد و سخت میجنگیدند، تا یک نقطهائی که خط اول و دوم و سوم دشمن را شکستند و مستقر شدند. من هم بیشتر لحظات در کنار محمد باقر بودم.
گردانهای که خط مقدم بودند، در کارخانه نمک شدیدا نیاز به تجهیزات مهمات داشتند، رانندههای با دل و جرات میخواستند که از زیر آتش سنگین دشمن مهمات رسانی کنند، محمد باقر آمد داوطلب شد که با تویتا مهمات ببرد.
بچههای گردان خیلی زود مهمات را سوار تویتا کردند و محمد باقر یا یکی دو نفر حرکت کردند سمت خط عملیات که بچهها میجنگیدند و نیاز به مهمات داشتند، حرکت کردند و رفتند، مدتی بعد دیدم محمد باقر از یک تویتا ترکش خورده پیاده شد. تعجب کردم چطوری خودش را زیر آن حجم شدید آتش دشمن رسانده خط و مهمات پیاده کرده برگشته است. ولی ماشین تویتا شده بود آبکش، دویست تا سیصدتا ترکش به بدنه ماشین خورده بود.
محمد باقر سخت زخمی شده بود، تیر و ترکش و شیمیائی شده بود. در همین لحظه افتاد، بچهها محمد باقر را بردند عقبه جبهه و روانه بیمارستان تهران شد. هنوز ما توی خط بودیم، یکی دو هفته نگذشت دیدیم که محمد باقر باند پیچی شده از بیمارستان فرار کرده و آمده خط مقدم.
محمد باقر چرا تو برگشتی!؟ باید میماندی خانه و استراحت میکردی؟
محمد باقر گفت: چرا باید استراحت کنم. الان وقت جنگه، خانه نشینی حرام است.
سردار شهید ساورعلیا بیش از چندین مرحله و بالای چهل ماه در جبهههای نبرد حق علیه باطل جنگید. یکی از خصوصیاتش این بود که در حفظ اموال بیتالمال دقت بسیار بالائی داشت، اطاعت پذیری از فرماندهی، بسیار انسان خوش برخورد و زنده دلی بود، غروبها به تک تک سنگرها سرکشی میکرد، سنگرهای که نفت و چراغ نداشتند، پتو نداشتند، غذای کافی نبود، همه را زیر نظر داشت و برای رزمندهها تامین میکرد. هیچ وقت ندیدیم که سردار ساورعلیا بیکار باشد.
دوران فرماندهی در حفاظت گفتاری و رازداری عملیاتها خیلی توانمند بودند. یکی از جنبههای شخصیتی فرمانده در جنگ حفاظت و راز داری است که سردار شهید ساورعلیا از همه جهت عالی بودند. شهامت گفتاری خاصی داشتند که در هدایت نیروهای رزمنده خیلی موثر بود. توی محل هم که بودند نیروهای زیادی را آماه رزم میکردند. در نهایت پس از سالها جنگیدن در سال ۶۷ به آرزوی خود که شهادت بود، رسیدند.