شهید جعفر و خیاط ویس با وضو وارد میدان مین شدند
نگاه کردم به میدان مین دیدم بچههای زیادی که اطراف اصغر بودند مینالند، جعفر را دیدم که با صورت به زمین افتاده بود، پشت سر و کمر و دست و پاهایش همه سوراخ سوراخ شده بودند و خون اطرافش روی زمین ریخته بود
محدثه نسائی
گروه حماسه و مقاومت هوران – روایتی از برادر همسر شهید جعفری توحیدی «برادر شهید غلامرضا صادقزاده»؛ صبح پنجشنبه با شهید خیاط ویس صحبت کردم تا من و جعفر توحیدی قبل از رفتن به مرخصی یک بار دیگر به میدان مین برویم و آنجا را بطور میدانی بررسی کنیم تا تجربه کافی بدست بیاوریم و بعد از برگشت بدانیم که باید چه بکنیم. شهید خیاط ویس پذیرفتند که تیم تخریب به سوسنگرد اعزام بشود. وقتی رسیدیم به سوسنگرد از آنجا برای شناسائی به منطقه «سودایند و قافله»، برویم.
شهید غلامرضا صادقزاده شهید جعفر توحیدی
عراقیها تازه از آن مناطق عقب نشسته بودند و میدلانهای مین را دست نخورده باقی گذاشته بود و ما باید آنجا را پاکسازی میکردیم. برگشتم به سید حسن و جعفر توحیدی گفتم که خیاط ویس قبول کرد.
سه نفری رفتیم غسل جمعه و غسل شهادت کردیم و سه نفر با تیم تخریب به سمت سوسنگرد راه افتادیم. بعد از ساعتی رسیدیم به منطقه قافله دیدیم که سمت چپ میدان مین برای فرار دشمن خنثی شده است. خوب که بررسی کردیم نقشه میدانی مین دست ما آمد که باید چه بکنیم. دیدیم ردیف اول مینهای منور کار گذاشتند، ردیف دوم به فاصله ده متری مینهای ترکشی، والمری و انواع میان به زمین فرو کردهاند. دو سه متر بالاتر یک ردیف مینهای ضدتانک کارگذاشتهاند.


