رفاقت به سبک شهدا/ قسمت پنجم
شهید توحیدی؛ آمریکا ایران را نشانه گرفته و از کودکان شروع میکند
از کودکی باید آنها را به سمت سوی اخلاقی شدن جامعه اسلامی هدایت کرد و بردباری دینی به آنها آموخت. از کانون محفلهای ناشایست که امروز دنیا درگیر آن است دور ساخت، چرا که دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی در صدد تهیه پیشنویس رابطهای اخلاقی منحرفانه و ضد دین هستند،
محدثه نسائی
گروه حماسه و مقاومت هوران – رفعت توحیدی؛ خواهر شهید جانباز شهید جعفر توجیدی؛ آقاجعفر خیلی مهربان و خونگرم بودند، رابطه بسیار خوبی با خانواده و پدر مادر و خواهر و برادر و همسر و بچههای خودش با دوستان و فامیل داشتند. به شرعیات، واجبات و مستحبات، به سبک زندگی دینی اسلامی توجه بسیار خاصی داشتند.

رفتارهای که توی خانه خودش و با بقیه آدمها داشت، همه را مجذوب خود میکرد. هنگامی که دختر داداشم فاطمه به سن تکلیف رسید و باید بیشتر به مقدسات توجه میکرد، بچهها معمولا برای نماز صبح به سختی بیدار میشوند. وقتی فاطمه خواب بود، هر کدام صدا میزدیم خیلی توجه نمیکرد.
اما پدرش که میگفت؛ فاطمهجان، هنوز لفظ کلامش تمام نشده، فاطمه از جا میپرید برای نماز. به خاطر متانت و بردباریاش بین خانواده و بیرون، همه را تحت تاثیر کلام نافذ خودش قرار میداد. توی محدوده زندگی برای خیلی از خانوادهها که ما را میشناختند یا توی ارتباطات، با بسیج و سپاه و رفت و آمدهای فامیلی «شهید توحیدی» برای همه الگوی ایثارگری و صداقت بود.
برادرم شهید جعفر توحیدی معتقد بود که انسان با تمام کمالات و تهعدات باز هم دچار لغزهای کوچک و بزرگ خواهد شد، بطور کلی میگفت: انسان جایزالخطاست ولی در کودکی میتوانید از خطاهای ناشیانه و ناگهانی انسانی جلوگیری کنید. به همین جهت به تربیت بچهها توجه خیلی خاصی داشت. فرزندان را باید درست و با آموزههای اخلاقی دینی مذهبی تربیت نمود.
از کودکی باید آنها را به سمت سوی اخلاقی شدن جامعه اسلامی هدایت کرد و بردباری دینی به آنها آموخت. از کانون محفلهای ناشایست که امروز دنیا درگیر آن است دور ساخت، چرا که دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی در صدد تهیه پیشنویس رابطهای اخلاقی منحرفانه و ضد دین هستند،
آمریکا ایران را نشانه گرفته و از کودکان شروع میکند. باید مراقبت کرد و سبک زندگی مذهبی را ترویج کرد.
بچه ها باید به بزرگترها احترام بگذارند. مخصوصا توی خانواده خودش حساسیت خاصی روی رفتار جمعی بچه ها در احترام به بزرگترها داشت. با رفتارش درس میداد. درمیان برادران با برادر بزرگ ما آقا جواد خیلی نزدیک بودند از لحاظ روحی و عقاید و رفتارهایشان خیلی شبیه به هم بود. با خواهرها هم عشرت را، از لحاظ روحیه نزدیک به جعفر بود. هر بار از جبهه برمیگشت حتما باید میرفت خبر خواهر بزرگ ما را میگرفت.
هر کمکی از دستش ساخته بود با آنها دریغ نمیکرد. از جبهه برای خواهر بزرگ ما نامههای مخصوص خودش را میفرستاد و با هم مکاتبه داشتند، برای من هم میفرستاد و حال و احوال بچهها میپرسید و از ما هم مراقبت میکرد.
توی دوران جنگ هر بار نامه میفرستاد، حال و روزگار همه را میپرسید و برای تک تک خانواده و فامیل سلام میرساند. به فکر همه بودند از جبهه هم که بر میگشت هیچ وقت بیکار نمی نشست و کمکحال خانواده و مردم بود. توی ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ میرفت ببیند چه کم و کسریهای هست، میرفت نخ بافتنی تهیه میکرد و به بیشتر مراکز و مساجدی که زنها مشغول بافتنی برای رزمندگان بودند توزیع میکرد. نظارت داشت که کار خوب پیش برود.
یک بخشی از زنانها برای جبهه مربا درست میکردند، میرفت لوازم و مایحتاج آن را تهیه میکرد، پسته و بادم و نخود کیسه کیسه میگرفت تا توی بستههای «یک نفره» جاسازی کنند. حدود یکی دو کامیون لوازم که توی مسجدها و ستاد پشتیبانی جمعآوری میشد، خودش کنار دست راننده مینشست و میبرد جبهه برای رزمندگان اسلام توزیع کند.
ادامه دارد…